در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
فرمانیزاده یکی از مهمترین حوادث زندگیاش را اینگونه تعریف میکند: حدود 15 سال پیش با دخترم کنار خیابان ایستاده و منتظر تاکسی بودم. یک ماشین نگه داشت و من هم به گمان اینکه مسافرکش است سوار شدم. راننده خودش را معرفی کرد و گفت من دکتر فروزانفر هستم ؛ متخصص قلب. وقتی هم که دو پرستار یا پزشک به هم میرسند سر صحبت از مریضها و محیط بیمارستان و... باز میشود. دختر من هم مشکل قلبی داشت. خلاصه صحبت به بیماری دختر من کشیده شد و او شماره تلفن مطبش را به من داد. بعد از آن یک بار به خانه ما آمد و دخترم را معاینه کرد و گفت مشکل خاصی ندارد. با یک جراحی کوچک میتوانم مشکلش را حل کنم. منتها دارم به خارج از کشور میروم و بعد بر میگردم.فرمانیزاده حرفهای دکتر را باور میکند و بعد از چند روز با مطب او تماس میگیرد: با مطبش تماس گرفتم. منشیاش گفت دکتر خارج است. گفتم اگر خارج است برای چی شما توی مطب هستی؟ گفت من اینجا هستم که کارها را مرتب کنم. من همان موقع مشکوک شدم. اما گفتم شاید راست میگوید. بعد از چند روز در اطراف میدان امام حسین دکتر را دیدم اما او مرا ندید و وقتی دنبالش رفتم او را گم کردم. اینجا شکام کامل شد و گفتم حتما کاسهای زیر نیم کاسه است. دوباره به شماره مطب زنگ زدم و خواستم ته و توی ماجرا را در بیاورم.
او از تماس دوبارهاش با مطب میگوید: وقتی تماس گرفتم با خانم منشی دعوا کردم و گفتم چرا دروغ میگویی؟ او هم سر صحبت را باز کرد و ماجرایش را تعریف کرد و فهمیدیم موضوع خیلی پیچیده است. گفت آقای دکتر ادعا کرد که میتواند مشکل معده مرا حل کند و نسخهای برایم نوشت که بعد از مصرف چند دوره دارو به سرطان معده مبتلا شدم. آقای دکتر قلابی به دختر بیچاره قول ازدواج هم داده بود. از دختر پرسیدم این شماره خانه توست؟ گفت نه. این هم موضوع پیچیدهای دارد.
تلفن مطب دکتر قلابی در واقع متعلق به مردی چاپخانهدار بوده که دکتر خودش را پیش او یک وکیل معرفی کرده است. فرمانیزاده بعد از فهمیدن این ماجراها پیش پلیس میرود و ماجرا را توضیح میدهد: وقتی همه ماجرا را به پلیس گفتم به من گفتند این آقا حتما دوباره سراغ شما میآید. وقتی زنگ خانه را زد بگویید آیفون خراب است و کمی او را معطل کنید و در این زمان به نیروی انتظامی خبر دهید تا برای دستگیری او بیایند.
روز حادثه اما هیجان ماجرا به اوج میرسد. دکتر قلابی سراغ فرمانیزاده میرود و زنگ خانه را میزند. باقی ماجرا را از زبان فرمانیزاده بشنوید : من به او گفتم آیفون خراب است و نمیتوانم در را باز کنم اما بعد هول کردم و در را باز کردم. زود به پلیس زنگ زدم و وقتی که داخل آمد در را قفل کردم، گفت: «چرا در را قفل میکنی»؟ گفتم: «همین جوری. خب چه خبر؟ قرار بود شما برای من کار پیدا کنید»! او که از ماجرا بو برده بود به طرف در رفت و در را شکست و فرار کرد. من که میدانستم اگر بدوم به او نمیرسم از همان بالا یک طبقه پریدم و افتادم روی او و به او گفتم دیگر بازی تمام شد.پلیس از راه میرسد. اما با موتور. فرمانیزاده ادامه میدهد: پلیس آمد و اسلحهاش را به سمت دکتر قلابی نشانه رفت و گفت اگر تکان بخوری شلیک میکنم. او هم التماس میکرد که من زن و بچه دارم. به من رحم کنید. پلیس گفت این را اینجا نگه دارید تا من بروم و نیروی کمکی خبر کنم. چون ماشین نیاوردهام. من گفتم آقای دکتر خودشان ماشین دارند. خلاصه سوار ماشین دکتر قلابی شدیم. دکتر رانندگی میکرد، مامور پلیس کنار او نشسته بود و من هم روی صندلی عقب.
این بازیگر ادامه میدهد: در پاسگاه آقای دکتر قلابی همین طور التماس میکرد و من هم میگفتم چه طور وقتی این همه بلا سر مردم آوردی فکر این روز را نمیکردی؟ گفتم که این آقا به یکی گفته وکیل است به دیگری گفته دکتر است و خلاصه آخر خط است و الان هم در خانه مرا شکست و داشت فرار میکرد که او را گرفتم. پلیس دستور بازرسی خانه فرد کلاهبردار را داد و از خانهاش اسلحه گرم و یک سری گوشی و چیزهای دیگر کشف کردند و فهمیدند این آدم فقیر است و با کلاهبرداری سعی داشته پول به دست بیاورد. در پایان اما چه میشود؟ فرمانیزاده توضیح میدهد: نمیدانم دقیقا چه حکمی برایش صادر شد. من خسارتم را گرفتم و گفتم دیگر شکایتی ندارم. اما قاضی گفت قانون شکایت دارد. او هم پروانه پزشکی جعلی داشت، هم پروانه وکالت جعلی و هم اسلحه بدون مجوز. من باقی ماجرا را به مقامات قضایی سپردم و به خانه برگشتم.
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد