جام جم آنلاین گزارش میدهد
از آنجایی که 3 مشکل روانی اجتماعی یعنی مشکل در توجه و تمرکز، مشکلات درونیسازی همچون اضطراب و افسردگی و مشکلات بیرونیسازی همچون اختلال سلوک در اولین سالهای تولد شکل میگیرد و از شایعترین مشکلات دوران کودکی محسوب میشوند، در پرونده این هفته سعی کردیم تا با توضیح علائم و دلایل بروز این مشکلات و ارائه پرسشنامهای شما والدین را در تشخیص زودهنگام مشکلات رفتاری کودکان یاری کنیم.
دکتر امیرشیروانی
اختلالات اضطرابی جزو شایعترین اختلالات در کودکی و نوجوانی محسوب میشوند و بیش از 10 درصد این گروه سنی در مقطعی از رشد دچار این اختلالات میشوند. اضطراب جدایی یک پدیده رشدی عالمگیر انسان است که در شیرخواران کمتر از یک سال تظاهر میکند و نشاندهنده آگاهی کودک نسبت به جدایی از مادر است. بروز اضطراب جدایی گذرا در کودکان خردسال هنگامی که برای بار اول وارد مدرسه میشوند، طبیعی است. حدود 15 درصد کودکان خردسال هنگامی که با مکانها یا افراد ناآشنا روبهرو میشوند، ترس پایدار، کمرویی یا کنارهگیری اجتماعی بروز میدهند. تشخیص اختلال اضطراب جدایی وقتی قطعی میشود که اضطرابی مفرط و نامتناسب با سطح رشد و هنگام جدایی از شخص مهم مورد دلبستگی بروز کند. تشخیص اضطراب جدایی ایجاب میکند که حداقل 3 علامت مربوط به نگرانی مفرط در مورد جدایی از شخص مورد دلبستگی وجود داشته باشد. این نگرانیها ممکن است به شکل امتناع از رفتن به مدرسه، ترس و ناراحتی موقع جدایی، شکایت مکرر از علائم جسمی نظیر سردرد و دلدرد هنگامی که جدایی در پیش است و کابوس مربوط به موضوعات جدایی، تظاهر کند.
شیوع اختلالات اضطرابی برحسب گروه سنی کودکان مورد مطالعه و ابزارهای تشخیصی به کار رفته متفاوت گزارش شده است. 5/9 درصد کودکان پیشدبستانی واجد ملاکهای یک اختلال اضطرابی هستند. اختلال اضطرابی جدایی در بچههای کوچک شایعتر از نوجوانان است و شیوع آن در دختر و پسر مساوی میباشد. این اختلال ممکن است در سالهای پیش از مدرسه شروع شود؛ ولی اغلب سن شروع آن بین 7 تا 8 سالگی است. ترس از انواعی از موقعیتهای ناآشنا یا غیرمنتظره ممکن است به صورت ندانسته توسط الگوپذیری مستقیم از والدین به کودک منتقل شود. در ضمن اگر یکی از والدین ترسو باشد کودک احتمالا دچار انطباق هراسی با موقعیتهای جدید بخصوص با محیط مدرسه خواهد شد. به نظر میرسد برخی والدین با محافظت افراطی از فرزندانشان از خطرات مورد انتظار یا مبالغه در مورد خطرات، اضطراب را به آنها میآموزند. برای مثال اگر در هنگام رعدوبرق در داخل اتاق از ترس قوز کنید به کودک میآموزید که همان کار را بکند. اگر از موش یا حشرات بترسید، عاطفه ترس را به کودک خود منتقل میکنید. برعکس اگر هنگام اولین نگرانی هراسی کودک از حیوانات شدیدا عصبانی شوید، ممکن است از طریق ابراز خشم بسیار شدید موجب پیدایش نگرانی هراس در کودک شوید.
رفتارهای نامناسب در دوران کودکی
رفتارهای مقابلهجویانه و پرخاشگرانه در کودکی جزو شایعترین دلایل ارجاع کودکان و نوجوانان برای ارزیابی سلامت روان هستند. بسیاری از کودکانی که رفتارهای منفی یا مقابلهجویانه نشان میدهند، وقتی بزرگ میشوند شیوههای دیگری برای ابراز وجود پیدا میکنند و در دوران بزرگسالی این رفتارها را نشان نمیدهند. اما کودکانی که از اوایل کودکی الگوی پایداری از رفتارهای پرخاشگرانه را نشان میدهند و حقوق اساسی همسالان و اعضای خانواده را زیرپا میگذارند ممکن است با گذشت زمان به سمت الگوی تثبیتشدهای از رفتارهای سلوک مختل پیش روند. کودکانی که دچار اختلال نافرمانی مقابلهجویانه هستند مرتب با بزرگسالان جر و بحث میکنند و زودرنج هستند که این زودرنجی منجر به حالت عصبانیت و رنجش میشود. این کودکان در کلاس درس در ارتباط با همسالان مشکل دارند، اما مجموعا به رفتار تخریبی قابلتوجهی متوسل نمیشوند. برعکس، کودکان مبتلا به اختلال سلوک، مرتب اعمال خشونتبار شدید انجام میدهند که ممکن است سبب آسیب جسمی به خود یا دیگران شود و اغلب حقوق دیگران را زیرپا میگذارند. خصوصیات رفتاری این کودکان عبارتند از پرخاشگری نسبت به اشخاص یا حیوانات، تخریب اموال، تقلب یا دزدی و نقض متعدد مقررات از جمله فرار از مدرسه. این الگوهای رفتاری سبب بروز مشکلات مجزایی در مدرسه و نیز در روابط با همسالان میشوند. اختلال سلوک خود به دو نوع فرعی تقسیم میشود. نوع شروع در دوران کودکی که در آن رفتارهای مشخص این اختلال پیش از 10 سالگی ظاهر میشود و نوع شروع در نوجوانی که در آن خصوصیات رفتاری پیش از 10 سالگی بروز نمیکند.
البته رفتار منفیگرایانه و مقابلهجویانه ممکن است از لحاظ رشدی در اوایل کودکی طبیعی تلقی شود.
میزان شیوع این اختلال 2 تا 16 درصد است، هرچند اختلال نافرمانی مقابلهجویانه ممکن است از 3 سالگی نیز آغاز شود، ولی نوعا تا 8 سالگی شروع میشود و معمولا شروع آن قبل از دوره نوجوانی است. این اختلال قبل از سن بلوغ در پسران شایعتر است و پس از آن نسبت جنسی احتمالا برابر میشود. رفتارگرایان معتقدند که مقابلهجویی، رفتار آموختهشده و تقویتشدهای است که کودک از طریق آن صاحبان قدرت را کنترل میکند. مثلا وقتی کودک با درخواستی نامطلوب مواجه میشود، با جار و جنجال والدین را وادار میکند درخواست خود را پس بگیرند. به علاوه توجه زیاد والدین (مثلا بحثهای طولانی درباره این رفتار) ممکن است رفتار مذکور را تقویت کند.
کودکان دچار اختلال سلوک ممکن است در چهار زمینه زیر رفتارهایی بروز دهند: پرخاشگری جسمانی تا تهدید صدمه به دیگران، تخریب اموال دیگران یا خود، دزدی یا فریبکاری و نقض مکرر قواعد متناسب با سن. اختلال سلوک مجموعه پایداری از رفتارهایی است که با گذشت زمان شکل میگیرد و غالبا مشخصه آن پرخاشگری و تجاوز به حقوق دیگران است. اختلال سلوک با بسیاری از اختلالات دیگر از جمله اختلال کمتوجهی بیشفعالی، افسردگی و اختلالات یادگیری همراه است و علاوه بر آن با چندین عامل روانی اجتماعی نظیر سطح پایین اجتماعی اقتصادی، روش تربیتی خشن و تنبیهی، اختلافات خانوادگی، فقدان نظارت مناسب والدین و فقدان کفایت اجتماعی ارتباط دارد. میزان شیوع اختلال سلوک در کل جمعیت 10 1 درصد تخمین زده میشود. اختلال سلوک در پسرها به نسبت 12 4 بار شایعتر از دخترهاست. این اختلال در کودکان والدین مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی و وابستگی الکل از جمعیت کلی شایعتر است. روش تربیتی تنبیهی و خشن که وجه مشخصه آن پرخاشگری کلامی و جسمانی شدید است موجب بروز رفتار پرخاشگرانه در کودک میشود. وضعیت آشفته خانه با اختلال سلوک و بزهکاری مرتبط است. طلاق به خودی خود یک عامل خطرساز محسوب میشود، ولی تداوم خصومت، نفرت و دلخوری بین والدین مطلقه ممکن است در بروز رفتارهای غیرانطباقی در کودک نقش مهمتری داشته باشند. در کودکانی که دچار محرومیتهای اقتصادی اجتماعی هستند، خطر ابتلا به اختلال سلوک بالاتر است. همین امر درباره کودکان و نوجوانانی که در محیطهای شهری پرورش مییابند شایع است. به نظر میرسد بیکاری والدین، فقدان شبکه اجتماعی حمایتکننده، فقدان مشارکت مثبت در فعالیتهای اجتماعی جزو عوامل پیشبینی کننده بروز اختلال سلوک هستند.
اختلال نقص توجه بیشفعالی
این اختلال عبارت است از الگوی پایدار عدم توجه و یا بیش فعالی و رفتارهای تکانشی که شدیدتر و شایعتر از آن است که در کودکان با سطح رشد مشابه دیده میشود. این اختلال در پسرها شایعتر از دخترهاست. هر چند این اختلال معمولا تا سن 3 سالگی شروع میشود ولی معمولا تا زمانی که کودک وارد دبستان نشده تشخیص داده نمیشود.
علت این اختلال دقیقا معلوم نیست، ولی احتمال میرود که موارد زیر در به وجود آمدن آن نقش داشته باشند: مواجهه با سموم در دوره قبل از تولد، زودرسی و صدمه مکانیکی قبل از تولد به دستگاه عصبی جنین، عوامل ژنتیک، آسیبهای مغزی و...
در مدرسه کودکان مبتلا به این اختلال ممکن است به سرعت پاسخ دادن به سوالات امتحانی را شروع کنند، اما پس از جواب دادن یکیدو سوال دست از فعالیت بردارند. ممکن است نتوانند منتظر نوبت خود شوند و بخواهند به جای فردی دیگر جواب دهند. در خانه هم قادر نیستند حتی برای چند لحظه هم خاموش باشند. این کودکان اغلب از نظر هیجانی بیثبات بوده و به آسانی خنده یا گریه سر میدهند و خلق و عملکرد آنها نیز متغیر و غیرمنتظره است. چنین کودکانی اغلب مستعد حادثه هستند. مشکلات تحصیلی هم در این کودکان در زمینه یادگیری و هم در زمینه رفتاری شایعاند. این مشکلات گاهی از اختلالات ارتباط یا اختلالات یادگیری همزمان و یا حواسپرتی و نوسان توجهی کودک ناشی میشوند. حواسپرتی و نوسان توجه سبب کندی فراگیری، ذخیرهسازی و ابراز معلومات میشود. این مشکلات بهخصوص هنگام آزمونهای گروهی خود را نشان میدهد.
سیر این بیماری بسیار متغیر است. نشانهها ممکن است تا نوجوانی یا بزرگسالی تداوم یابند. ممکن است در سن بلوغ فروکش کنند و یا ممکن است بیش فعالی برطرف شده ولی کاهش توجه و مشکلات کنترل تکانه باقی بمانند. بیشفعالی معمولا نخستین نشانهای است که فروکش میکند و حواسپرتی آخرین نشانهای است که برطرف میشود.
دکتر امیر شیروانی
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان