در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
او موضوع را به مسوولان بیمارستان اطلاع داد و ماموران حراست بیمارستان فهمیدند که آن زن جوان میخواهد پسر کوچولوی 2 روزهاش را 3 میلیون تومان به یک زوج نابارور بفروشد. پلیس را خبر کردند و پس از دستگیری مادر نوزاد، پرونده را برای رسیدگی به شعبه دوم دادسرای جرایم اطفال فرستادند.
فرزانه 25 ساله است؛ مادر این نوزاد فروشی. خودش اعتراف میکند که به خاطر اعتیاد شدید به شیشه و قرصهای روانگردان، مجبور بوده فرزندش را بفروشد. او قبلا هم زندگیاش را به خاطر اعتیاد از دست داده. همسر اولش او را به خاطر اعتیاد شدید طلاق داد و بعد به عقد موقت یک فروشنده مواد مخدر به نام ناصر درآمد. وقتی باردار شد، شوهر دوم هم به طرز مشکوکی ناپدید شد. فرزانه مجبور بود به خانه پدرش برگردد، اما آنها او را با یک بچه قبول نمیکردند. یکی از دوستان فرزانه پیشنهاد میدهد بچهاش را بفروشد و او هم قول کمک میدهد. چند وقت بعد، او یک زوج نابارور پیدا کرد و طبق توافق، قرار میگذارند بچه را 3 میلیون تومان بفروشد. حالا هم مادر زندانی است هم همدستش و بچه را هم سپردهاند به بهزیستی تا تکلیفش روشن شود.
فروش 145 نوزاد
هیچکدام از ماجراهای فروش نوزاد به اندازه ماجرای باند اصفهان پرسر و صدا نبوده است. اعضای این شبکه بزرگ فروش نوزادان، بعد از دستگیری به فروش 145 نوزاد اعتراف کردند. این باند از یک پزشک، 3 ماما، 3 پرستار و 2 کارمند ثبت احوال تشکیل شده بود که میگویند خیلی از این بچههای اصفهانی را به کویتیها فروختهاند. اعضای این باند، نوزادان را به 10 میلیون تومان به زوجهای نابارور میفروختند.
سردسته باند یک پزشک بود. او نوزادان را به محض تولد میفروخت و 3 ماما هم خریداران و فروشندگان را شناسایی میکردند. ماجرای این باند هم شبیه بقیه داستانهای فروش نوزاد است. یک طرفش زوجهایی که به خاطر فقر مالی نمیتوانستند بچهشان را نگهداری کنند یا دخترانی که ناخواسته باردار شده بودند. فروشندهها کم نبودند. ماماها بعد از شناسایی فروشنده ها، دنبال خریدار میگشتند و آنها را از بین زوجهای نابارور شناسایی میکردند.
پس از شناسایی خریدار و فروشنده، آقای دکتر وارد عمل میشد. او با کمک 3 پرستارش، زن باردار را در کلینیکش بستری میکرد. نشانی و مشخصات فروشنده را میگرفت و زایمان را انجام میداد. بعد از زایمان هم حلقه آخر زنجیر، فعالیتش را آغاز میکرد. سردسته باند، گواهی تولد جعلی با مهر بیمارستان یا زایشگاه تهیه میکرد و آن را به اعضای باند در اداره ثبت احوال میداد. 2 عضو این باند که کارمند ثبت احوال بودند، با مدارک جعلی تولد نوزاد و مدارک زوج خریدار، به نام آنها برای نوزادان شناسنامه صادر میکردند. آنها 10 میلیون تومان از خریدارها میگرفتند، یک میلیون تومانش را به فروشندگان میدادند و بقیهاش را بین خودشان تقسیم میکردند.
اعضای این باند در 7 سال فعالیتشان، بیش از 5 میلیارد تومان به دست آورده بودند. بازپرس پرونده، بعد از تکمیل تحقیقات و شناسایی نوزادان، شناسنامههای آنها را باطل کرد. خریداران به جرم استفاده از سند مجعول و معاونت در جعل سند و اعضای باند هم به جرم خرید و فروش نوزاد، تحصیل مال نامشروع، استفاده از سند جعلی و معاونت در جعل دستگیر شدند.
راه دشوار فرزندخواندگی
با هر حقوقدانی که صحبت کنی، علت اصلی رواج خرید و فروش نوزاد را تشریفات سخت سازمان بهزیستی برای فرزندخواندگی میداند. درواقع، مساله خرید و فروش و سرقت کودکان با ناباروری برخی خانوادهها مرتبط است. تشریفات سخت اداری سازمان بهزیستی برای والدین علاقهمند به پذیرش فرزند، آنها را مجبور میکند برای فرزندخواندگی کودک موردنظرشان، مبالغ بالا به دلالان یا فروشندگان نوزادان پرداخت کنند. افروز مغزی، حقوقدان و وکیل دادگستری میگوید: «ارث و محرمیت مساله فرزندخواندگی را در ایران دشوار کرده است. در اسلام، فرزندخواندگی مجاز است، اما کودکی که فرزندخوانده شده، ارث نمیبرد و با پدر و مادرش محرم نیست. سازمان بهزیستی برای مساله ارث راهحلی پیشبینی کرده و پدر و مادری که کودکی را به فرزندی قبول کردهاند، باید ملک یا مالی را به نام فرزند جدیدشان ثبت کنند. این نکته هرچند برای کودک مزیتی به حساب میآید، اما در عمل دست پدر و مادران را در پذیرش فرزند میبندد؛ چون بسیاری از زوجها در مقطعی که میخواهند کودکی را به فرزندی قبول کنند، امکان مالی ندارند. برای چنین پدر و مادری راحتتر این است که با پرداخت مبلغی، آرزویشان را محقق کنند.»
هرچند در پروندهای مثل پرونده 145 نوزاد اصفهانی، تلاش شد تا مصلحت کودکان در نظر گرفته شود و دادستان اصفهان اعلام کرد که در روند رسیدگی به پروندهها، طرفین احضار میشوند و براساس توانایی مالی، مشخص شدن نسب خانوادگی و خواسته و مصلحت کودک، مساله نگهداری کودکان حل میشود، اما بازهم سرنوشت کودکان در این پرونده در ابهام است. ماجرای باند اصفهانی آنقدر سر و صدا کرد که تا مدتها موضوع بحث بود و بیش از هرچیز سرنوشت کودکانی که بعضی از آنها حدود 7 سال با خانواده خریدار خود زندگی کرده بودند، ذهنها را به خود مشغول کرد. آیا آنها به پدر و مادر اصلیشان برگردانده شدهاند یا با خانواده خریدارشان زندگی میکنند؟ به گفته افروز مغزی، حقوقدان، براساس قانون مساله خرید و فروش نوزاد، جرمانگاری نشده و قضات تنها میتوانند کودک را از والدین جدید بگیرند و به والدین اصلی اگر وجود داشته باشند بدهد و دستاندرکاران پروندههای فروش نوزادان، درواقع تنها بخاطر جرمهایی مثل تحصیل مال غیرمشروع و جعل سند و... محکوم میشوند، نه جرمی به عنوان فروش نوزاد.
یک کودک، 7 خانواده
سال 85 است. عصر روز سهشنبه، ماموران کلانتری 103 گاندی از جریان فروش یک نوزاد خبردار شدهاند. یک زن جوان ادعا میکند مردی 58 ساله، میخواهد کودک 3 سالهاش را به قیمت 3 میلیون تومان بفروشد. زن جوان که ماموران را باخبر کرده، میگوید غیر از کودک 3 سالهای که همراه مرد است، همسرش هم در چهارراه بالایی میخواهد یک کودک یکساله را بفروشد. ماموران در چهارراه بالایی، همسر او را که کودک یکسالهای را در آغوش خود داشت، دستگیر میکنند. زن و شوهر اول اعتراف نمیکنند، اما پس از مدتی میگویند چون توان پرداخت هزینههای این دو بچه را نداشتهاند، خواستهاند آنها را بفروشند. بچهها را تحویل بهزیستی میدهند تا درباره این زوج میانسال تصمیم گرفته شود.
کامران و مریم اما برای فروش پسر نوزادشان قولنامه تنظیم کردهاند. قیمت نوزاد آنها، 2 میلیون تومان بود و میخواستند او را به یک زن و شوهر بیفرزند بفروشند. تماس تلفنی یک شهروند تهرانی، افسران اداره آگاهی را از این معامله خبردار کرد، در حالی که زن و شوهر فقیر، نوزادشان را قولنامه کرده بودند و 2 میلیون تومان گرفته بودند. وقتی ماموران از ماجرا مطمئن شدند، سراغ خریداران پسربچه در شمال تهران رفتند و آنها را بازجویی کردند. زن و شوهر جوان که حسرت فرزند بر دلشان بود، مجبور شدند پدر و مادر اصلی نوزاد را معرفی کنند. کامران و مریم دستگیر شدند و پرونده به دادسرا فرستاده شد. آنها علت اصلی فروش فرزند خود را فقر و بیکاری اعلام کردند و به تنظیم قولنامه اعتراف کردند. پسر فروخته شده هم به شیرخوارگاه فرستاده شد.
اما ماموران انتظامی قزوین، خودشان زن 25 سالهای را که قصد فروش نوزادش را داشت، دستگیر کردند. لیلا در شهرستان اقبالیه برای فروش بچهاش اطلاعیهای منتشر کرده بود و گفته بود میخواهد نوزاد 20 روزهاش را بفروشد. مامورها با لباس خریدار به اقبالیه رفتند. لیلا، اهل نهاوند تاکستان بود و از یک ماه قبل به این شهر آمده بود. 6 ماه قبل، اکبر همسر لیلا محکوم به حبس ابد شده بود و لیلا پس از وضع حمل، هر چه فکر کرده، دیده بود نمیتواند هزینههای بچه را تامین کند. یکی از پرستاران بیمارستان وسوسهاش کرد که بچه را بفروشد. این بار چون هنوز خریداری در کار نبود، فقط لیلا را دستگیر کردند و بچه هم...
فقر، عامل اصلی فروش نوزادان از سوی والدینشان است. خانوادههایی که دست به این کار میزنند، اغلب تحتتاثیر یک بحران شدید، اقدام به فروش نوزادشان میکنند و در مواقعی هم مجبور میشوند. در بسیاری از پروندههای فروش نوزاد، مادر عامل این کار بوده که معمولا به خاطر طلاق، بیکاری همسر یا زندانی بودن اوست.
این دسته از والدین معمولا از عواقب تصمیمشان آگاه نیستند و پس از گذشتن از بحران، پشیمان میشوند و شاید درصدد پیدا کردن نوزادشان بر بیایند.
از سوی دیگر، بنا بر اعلام سازمان بهزیستی، هماکنون کودکان بیسرپرست زیرپوشش بهزیستی، تنها 15 درصد فرزندان بهزیستی هستند و به نظر میرسد قانون فرزندخواندگی به تنهایی پاسخگوی تحقق نیازهای کنونی نیست. آمارهای منتشر شده از سوی سازمان بهزیستی نشان میدهد که سالانه تنها هزار کودک به خانوادهها واگذار میشوند و در حال حاضر به ازای هر کودک، 5/7 خانواده متقاضی فرزندخواندگی تشکیل پرونده دادهاند.
افروز مغزی، این مشکل را ناشی از قوانین موجود در کشور میداند: «ولایت قهری، یعنی ولایت پدر و جد پدری غیرقابل سلب است و بر این اساس، 87 درصد کودکان مورد حمایت بهزیستی، والدینی دارند که به علت اعتیاد، بزهکاری، بیماری یا مسائل اخلاقی به طور موقت صلاحیت سرپرستی کودک خود را از دست دادهاند؛ به همین دلیل امکان واگذاری سرپرستی آنها به دیگران وجود ندارد.» در حال حاضر، تنها 15 درصد از 21 هزار فرزندی که در مراکز شبه خانواده به سر میبرند به دلیل مشخص نبودن پدر، مادر و جد پدری قابلیت واگذاری به خانوادهها به عنوان فرزندخوانده را دارند که 4 درصد از این تعداد نیز دچار معلولیت جسمی و ذهنی هستند. به این ترتیب از این 15 درصد تنها 10 تا 11 درصد فرزندان شرایط لازم را برای واگذاری به خانوادههای متقاضی به عنوان فرزندخوانده دارند.
بچههای هیچکس
سال 85 بود و ماجرا پلیسیتر از همیشه. زن با ترفندهای خاص خودش نوزاد دختران فراری و خانوادهها را میخرید. از یک سو؛ در یک مراسم مذهبی زن جوانی که گریه میکرد، برایش تعریف کرده بود که نازاست و این موضوع اختلاف شدیدی بین او و خانواده همسرش ایجاد کرده. به او وعده داده بود که میتواند کسی را پیدا کند تا نوزادش را به او بفروشد. آن سوی دیگر ماجرا، دخترکی که یک سال بود خانه پدرش را به خاطر فضای ناآرام و فقر ترک کرده بود و بعد از یک آشنایی خیابانی جنینی در شکم داشت، درخانه یک خانم دکتر منتظر تولد بچهای بود که خانم دکتر وعده داده بود او را در خانه به دنیا میآورد و در عوض دستمزد، نوزادش را از او میگیرد. این داستان برای اعضای باند خرید و فروش نوزادان 4 سال تکرار شد.
این باند کلی عضو فعال داشت؛ یک پزشک مرد که مطبش محل خرید و فروش نوزادان بود، یک پزشک زن که عامل اصلی خرید و فروش نوزادان بود و در فریب دختران فراری برای فروش نوزادانشان هم نقش مهمی داشت، یک کارمند ثبتاحوال که شناسنامههای نوزادان فروخته شده را صادر میکرد و یک زن و مرد که رابط شناسایی خریداران و فروشندگان نوزادان بودند. آنها هر نوزاد را تا 5 میلیون تومان خرید و فروش میکردند و قیمت نوزادان دختر گرانتر بود. معلوم است که متهمان این پرونده هم دستگیر شدند و چند خانواده از خریداران این نوزادان هم شناسایی شدند، هر چند خیلی از فروشندگان دختران فراری بودند و مکان زندگی آنها معلوم نبود.
اوایل تیر سال گذشته هم حراست سازمان ثبت احوال گزارشی در اختیار بازپرس شعبه 5 دادسرای جنایی تهران قرار داد که نشان میداد افرادی با ارائه گواهی تولد جعلی به این سازمان برای چندین نوزاد شناسنامه گرفتهاند. کارآگاهان در یکی از ادارههای صدور شناسنامه در سازمان ثبت احوال، متوجه فعالیتهای غیرقانونی 3 نفر از کارمندان شدند که در این اداره مشغول به کار بودند. دستور بازداشت متهمان صادرشد. بعد، زن مامایی پیدا شد که در این باند با متهمان کار میکرد. او خیلی زود اعتراف کرد و گفت: «زنان بارداری را انتخاب میکردم که نمیخواستند بچهدار شوند. به آنها پیشنهاد میدادم تا بعد از تولد نوزادشان آن را به قیمت خوبی به یک خانواده بفروشند. قیمت پیشنهادی، آنها را وسوسه میکرد. بیشترین دغدغه خریداران، گرفتن شناسنامه کودک به نام خودشان بود. چند بار به یکی از ادارات ثبت احوال رفتم و موفق شدم یکی از کارمندان را که در قسمت صدور شناسنامه کار میکرد، فریب دهم. وقتی او قبول کرد برای گرفتن شناسنامه برای نوزادان با من همکاری کند، 2 نفر از همکاران خود را هم به این باند کشاند. ما در طول 3 سال فعالیت پنهانی بیش از 30 نوزاد را با این روش خرید و فروش کردیم.» پدر و مادر هر 30 نوزادی که فروخته شده بودند شناسایی شدند، اما کسی نمیداند تکلیف بچهها چه شده است.
مروری بر پروندههای فروش نوزاد نشان میدهد که هر سال چندین مورد از خرید و فروش نوزادان ثبت میشود و این جدا از مواردی است که به صورت پنهان و در قالب باندهای قاچاق اعضای بدن، فحشا و استفاده از کودکان برای تکدی، دزدی و کار اتفاق میافتد. در واقع، بسیاری از موارد خرید و فروش نوزاد در باندهای غیرسازمان یافتهای اتفاق میافتد که حتی دغدغه ثبتنام کودک در شناسنامه را هم ندارند و کودکان مورد نیازشان را از بارداریهای ناخواسته و نامشروع تامین میکنند. به گفته افروز مغزی، این نوع از خرید و فروش نوزادان با قیمتهای حقیرانهتری اتفاق میافتد و کودکان به مقاصد غیرانسانی به عنوان ابزار کار و خلاف، در اختیار باندهای گوناگون قرار میگیرند: «با توجه به محدودیتهای سقط جنین در قوانین ایران، بسیاری از بارداریهای ناخواستهای که ادامه پیدا میکنند به چنین نقطهای ختم میشوند. دختران فراری امکان نگهداشتن فرزندان اینچنینی را ندارند و سر و کارشان به این باندها میافتد.»
نعیمه دوستدار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد