ناگفته‌های وحید طالب‌لو در گفتگو با «جام‌جم»

استقلال با صمد موفق می‌شود، مطمئنم

فصل هشتم لیگ‌ برتر تمام نشده به اردوی تیم ملی دعوت شد تا برای چهارمین سال پیاپی فرصت یا مهلت نفس‌ کشیدن نداشته باشد. زندگی حرفه‌ای دروازه‌بان جوان استقلال که از چند سال پیش آغاز شده است چنین شرایطی را برای او رقم زده تا این مرد جوان که با حوله آبی‌اش در جمع دروازه‌بانان لیگ‌ برتری شهره است، مجال سرخاراندن نداشته باشد. او که در بازگشت از کره جنوبی و عدم صعود تیم ملی باید به مسافرت می‌رفت و خستگی از تن به در می‌کرد طی روزهای گذشته بیش از هر کاری در اداره‌های مختلف دولتی در رفت و آمد بود تا کارهای عقب‌افتاده‌اش را رتق و فتق کند. با این همه او باز هم روحیه‌ و شادابی‌اش را از دست نداده و در گفتگو با «جام‌جم» هم همان وحید طالب‌لو 365 روز سال بود.
کد خبر: ۲۶۴۷۸۲

اوضاع و احوال فعلی‌ات چطور است؟

به هر حال این شرایطی است که طی سال‌های اخیر دائم با آن دست و پنجه نرم می‌کنم و تقریبا با آن آشنا هستم. الان سه چهار سالی هست که در چندین جبهه تمرین و بازی می‌کم و تا به پایان فصل می‌رسم و می‌خواهم کمی استراحت کنم به زمان شروع تمرینات فصل بعد می‌رسم. احساس می‌کنم که از نظر روحی و جسمی بشدت نیازمند استراحت هستم. با این همه آقای مرفاوی هم با من کمال همکاری را داشت و وقتی این شرایط را برایش بازگو کردم در حقم لطف کرد و این اجازه را داد تا بیشتر استراحت کنم و با روحیه بازسازی شده به تمرینات تیم برگردم. هرچند این مدت هم کوتاه بود، اما به هر حال پس از یک فصل پر فراز و نشیب فکر می کنم همین هم بهتر از نبودنش است.

استقلال فصل هشتم را خوب شروع نکرد. دلیل این موضوع از نگاه تو چیست؟

اول از هر چیز باید بگویم هر تیمی که آن را بخت اول قهرمانی معرفی می‌کنند در طول فصل نقل و انتقالات کمترین تغییر و تحول را در خود می‌بیند، حال این‌که ما پیش از شروع فصل قبل هم در کادر فنی و هم در کادر بازیکنان تغییرات فراوانی داشتیم. دوم این‌که ما در پایان فصل گذشته فوتبال (87 - ‌86)‌ درگیر جام حذفی بودیم و بیشتر از همه تیم‌های لیگ‌ برتری در کوران مسابقات قرار داشتیم.

این موضوع سبب شد که استراحت خوبی نداشته باشیم و پس از حدود 15 روز از برگزاری فینال جام حذفی تمرینات بدنسازی‌مان را شروع کردیم. علاوه بر این دو عامل، ما در شروع مسابقات مثل همه تیم‌های دیگر هنوز به لحاظ جسمانی بدن‌های آماده‌ای نداشتیم ضمن این‌که به لحاظ کار گروهی هم هنوز به آن نظم تیمی لازم نرسیده بودیم تا بچه‌ها در نقاط مختلف زمین یکدیگر را براحتی پیدا کنند. همه این مسائل را بعلاوه بدشانسی‌هایی که در آن 5 یا 6 هفته اول گریبان تیم را گرفته بود، داشته باشید تا متوجه شوید که چرا استقلال در آن هفته‌های نخست تا مکان هفدهم پایین رفت.

چه شد که آن شرایط تغییر کرد؟

با رفع تمام مشکلاتی که به آنها اشاره کردم تیم ما به آن شرایط مطلوب دست پیدا کرد و توانستیم هفته به هفته نتایج بهتری کسب کنیم. نتایج آن روزهای استقلال به گونه‌ای بود که دوست و دشمن خود را وادار کرده بود از آن تیم تعریف و تمجید کنند و این خود برای ما روحیه‌ای مضاعف را ایجاد می‌کرد تا به آینده مسابقات امیدواری بیشتری داشته باشیم و با انگیزه بالاتری کار را دنبال کنیم. بچه‌ها به این باور رسیده بودند که تیم‌مان شخصیت قهرمانی را پیدا کرده و به چیزی جز آن فکر نمی‌کردند.‌

اما بازی دربی برگشت سرآغاز مشکلات استقلال بود و پس از آن تیم در شرایط خیلی بحرانی قرار گرفت. آن روزهای استقلال را چطور تحلیل می‌کنی و اصلا با این موضوع موافق هستی که شروع بدبیاری‌ها و بحران‌های پایان فصل استقلال از آنجا کلید خورد؟

خیر. این بحث را قبول ندارم. ببینید ما در آن روزها درگیر 2جام حذفی و لیگ‌ برتر بودیم و کم‌کم باید برای شرکت در مسابقات لیگ قهرمانان آسیا آماده می‌شدیم. بچه‌ها خیلی تحت فشار قرار داشتند و ما تقریبا 3 روز در میان بازی می‌کردیم. همه هدف ما هم این بود که در هر سه جام با قدرت ظاهر شویم و همان بازی‌های لیگ برتر را در 2 جام دیگر هم به نمایش بگذاریم. از این‌رو فشار مضاعفی روی تک‌تک نفرات تیم وارد شده بود، ضمن این‌که با توجه به نتایجی که تا پیش از آن کسب کرده بودیم همه از ما انتظار و توقع بردهای پرگل را داشتند. به همین خاطر ما وقتی وارد دربی برگشت شدیم هم همین ذهنیت برای هوادارانمان وجود داشت و آنها استقلال را برنده دربی تصور می‌کردند و اتفاقا تا دقایق پایانی هم ما برنده بازی بودیم، اما به هر حال با یک اشتباه در لحظات پایانی، بازی برده را با مساوی عوض کردیم و آن چیزی که همه از استقلال انتظار داشتند، محقق نشد. البته فکر می‌کنم ما آن هفته هم خیلی به مشکل برنخوردیم، ولی در هفته بعد از دربی وقتی به شیراز رفتیم و برابر مقاومت سپاسی شیراز آن شکست (4 - یک)‌ را متحمل شدیم، آن موقع بود که به شخصیت تیمی ما ضربه شدیدی وارد شد؛ چرا که پیش از آن هم ما فرصت کافی برای حل و فصل تساوی در دقایق پایانی با پرسپولیس را نداشتیم و در کمترین زمان ممکن آماده مصاف با مقاومت شده بودیم. به هر حال آن باخت سنگین در شیراز باعث شد که تیم ما وارد حاشیه شود و بچه‌ها با استرس کارشان را دنبال کنند. ضمن این که در آن روزها یک رقیب خیلی سرسخت و خوب به نام ذوب‌آهن هم پیدا شده بود که هفته به هفته خودش را به ما نزدیک‌تر می‌کرد و همین مساله هم باعث شد تا استرس حاکم بر بچه‌ها تشدید شود. همه این مسائل خود به خود دست به دست هم دادند تا تیم در یک سوم پایانی لیگ برتر اندکی با مشکل مواجه شود.

این استرس و بحران با استقلال به لیگ قهرمانان هم وارد شد و نتایج دور از انتظار شما را رقم زد. این را هم قبول نداری؟

خیر!‌ البته قبول دارم که ما در لیگ قهرمانان بد نتیجه گرفتیم، اما دلیل آن را بازگو خواهم کرد. ببینید من حاضرم قول بدهم که اگر همان تیم ما در همان شرایط با یک قرعه بهتر وارد لیگ قهرمانان آسیا می‌شد، حالا شرایط صددرصد برای ما متفاوت بود.

یعنی با یک‌سری تیم‌های دیگر؟

خیر. با همان تیم‌ها، اما قرعه بازی دیگری داشتیم.

بیشتر توضیح می‌دهی؟

منظورم این است که اگر به جای این‌که بازی اول‌مان با الاتحاد در عربستان برگزار می‌شد بر فرض با این تیم در تهران بازی می‌کردیم یا حتی با یکی از دو تیم ام‌صلال یا الجزیره در خانه خودشان یا تهران بازی داشتیم، به شما قول صددرصد می‌دادم که این شرایط به وجود نیامده بود.

ما اگر بازی اول خود را در لیگ قهرمانان با برد پشت سر می‌گذاشتیم، بحران موجود که شما آن را گفتید به کل از تیم ما رخت برمی‌بست و ما با قدرت بیشتر هم در لیگ برتر خودمان ادامه می‌دادیم و هم در لیگ قهرمانان آسیا. اما ببینید! ما وقتی در قدم اول به عربستان رفتیم و باید با الاتحاد که بی‌اغراق بهترین تیم کشور عربستان است و از مهره‌های خارجی کارآمدی بهره می‌برد، بازی می‌کردیم بالطبع کار دشواری پیش‌رویمان بود. هر چند که ما در آن بازی هم تا دقایق پایانی حریف نامدارمان را شکست داده بودیم و ظرف 3 دقیقه بازی برده را با مساوی و سپس شکست عوض کردیم. پس اگر ما بازی اول‌مان تحت هر شرایط دیگری برگزار می‌شد، آن استقلال تیمی نبود که در گروهش چهارم شود. ضمن این‌که در همان مصاف، داوری هم به ما ضربه زد و باعث شد ما چند امتیاز که حق مسلم‌مان بود را نگیریم. باور کنید روحیه بچه‌ها در عربستان به قدری خوب بود که هیچ‌کس باور نمی‌کرد ما با چه شراطی از لیگ خودمان راهی عربستان شده بودیم.

با این‌که قصد ندارم بحث به مسائل فنی دروازه‌بانی کشیده شود، اما دوست دارم درباره آن دو گل تیم الاتحاد که هر دو روی 2 شوت سرکش به ثمر رسید توضیح دهی که چطور آنها را مهار نکردی؟

به هر حال توپ اول در یک رفت و برگشت میان خط دفاع ما و بازیکنان حریف زیرپای بازیکن الاتحاد افتاد و آن هم از درون محوطه 6 قدم یک شوت غافلگیرکننده را به سمت دروازه روانه کرد و کاری از دست من برنمی‌آمد که انجام بدهم، اما روی گل دوم که باید آن را یک شوت استثنایی دانست یکی از مدافعان ما در لحظه شوت دقیقا بین من و بازیکن حریف قرار گرفت و مانع دید من شد که البته باز هم معتقدم اگر آن شوت کمی با زاویه زده می‌شد، شاید من می‌توانستم آن را دفع کنم، هرچند که مقابل دروازه‌ خیلی شلوغ بود و به هر حال مهار آن ضربه محکم و انفجاری هم کار آسانی نبود.

پس از آن ایام بود که برخی پیشکسوتان استقلال با طرح مسائلی همچون تبانی و... به استقلال حمله کردند. چه تدبیری اندیشیده شد تا شرایط برای شما بدتر نشود؟

آن مسائل باعث شد که تمرکز سرمربی تیم ما بر هم بخورد؛ چرا که علاوه بر آن مساله پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی هم به آقای قلعه‌نویی ارائه شد و اینها هر دو باعث شدند تا او تمرکز قبلی خود را که فقط مختص به تیم استقلال بود، از دست بدهد.

مسائل گوناگون از طریق رسانه‌ها و... به سمت وی سرازیر شدند و او نمی‌‌توانست فکرش را بخوبی برای استقلال متمرکز کند.

قبول! اما خود شما چه کردید که در نهایت قهرمان شدید و این عنوان را از دست ندادید؟

ما کار خاصی نکردیم. در تقدیر استقلال فصل هشتم نوشته شده بود که ما قهرمان لیگ برتر خواهیم شد و هر آنچه اتفاقات عجیب و غریب هم برایمان رخ داد، سرانجام دیدید که تقدیر همان شد که بود. آن از اوایل فصل و آن هم از اواخر آن که ما حتی در برخی هفته‌ها با وجود آن که 6 امتیاز از رقیب اصلی‌مان جلو بودیم حتی 3 امتیاز هم از آنها عقب ماندیم و در روز آخر لیگ برتر هم باز ما 3 امتیاز عقب بودیم. همه می‌گفتند ذوب آهن صددرصد قهرمان است و فولاد را شکست می‌دهد، اما دیدید که ما در مشهد پیام را شکست دادیم و آنها هم در اهواز شکست سنگینی را متحمل شدند تا همه چیز به سود استقلال آنچنان که تقدیرش بود، بشود. پس من فکر می‌کنم ما کار خاصی نکردیم و فقط می‌خواستیم به تقدیرمان برسیم.

قبول‌داری که یکی از سخت‌ترین فصول فوتبالی‌ات را پشت سر گذاشتی؟

اینها همه تجربیات خوبی بود که در طول فصل گذشته نصیبمان شد و باید خدا را صدها بار شکر کرد که پایان آن بخوبی و خوشی تمام شد. به هر حال درست است که من در حال حاضر جزو قدیمی‌های استقلال محسوب می‌شوم، اما به واقع بازیکن جوانی هستم که هنوز در مسیر فوتبال راهی طولانی پیش‌رویم است و باید از چنین تجربیاتی به نحو احسن استفاده کنم و بهره ببرم.

برویم سراغ حوله آبی رنگت که همواره آن را درون چارچوب دروازه‌ات قرار می‌دهی؟

دوست دارم این موضوع را در یک برنامه تلویزیونی به طور کامل توضیح بدهم.

به هر حال روزنامه جام‌جم هم متعلق به صدا و سیماست و وقتی در این نشریه آن را بازگو کنی، انگار درآن واحد در تمام شبکه‌ها حرف‌هایت را زده‌ای.

مطالبم را می‌گویم، اما اسم فردی که به من توصیه کرد تا این کار را انجام بدهم در تلویزیون عنوان خواهم کرد مدت‌ها پیش‌ یکی از بزرگانمان به من گفت، چون من زیاد در چشم هستم و به عنوان یک فوتبالیست تیم استقلال توجه زیادتری به من می‌شود همیشه قرآن همراه خود دارم.

باید از عدم صعود تیم ملی درس بگیریم و برای 4 یا حتی 8 سال آینده برنامه ریزی دقیق و بدون حاشیه ای داشته باشیم

من هم این کار را از مدت‌ها پیش شروع کردم تا این که متاسفانه برخی از دوستان که نمی‌دانم اسم آنها را چه می‌توان گذاشت، تصمیم گرفتند از این موضوع علیه من و استقلال استفاده کنند، آمدند و برخی حرف‌های بی‌ارزش مثل جادو و جنبل را مطرح کردند که مثلا من به این گونه مسائل که احتمالا خودشان دنبال آنها هستند، معتقدم و این حوله آبی رنگ هم چنین دستاویزی برای من است تا با‌ آن طلسم باطل کنم و... حال این که همیشه قرآن لابه‌لای آن حوله همراه من بوده است و حتی در مصاف با راه‌آهن که من یک گل بدخوردم هم آن قرآن درون دروازه‌ام بود؛ آنجا که قصد داشتم توپ را با پا کنترل کنم که مجتبی زارعی آن را از مقابل پایم قاپید و یک گل به ثمر رساند اما همان گل باعث شد تا رفاقت و صمیمیت میان بچه‌های تیم ما بیشتر شود، چرا که پس از آن گل ما‌5 گل به راه‌آهن زدیم و با اختلاف 4 گل حریف را شکست دادیم. این قرآن خیلی مسائل را برای شخص من اثبات کرده که یکی از آنها این است که هرگز نمی‌توان چیزی را به زور از خدا خواست و هر چه را که خدا به آدمی بدهد، نعمت است و هر چه را که ندهد حکمت. من آن حوله را همان روزی که از مقاومت سپاسی 4 گل خوردیم هم درون دروازه‌ام داشتم و‌ آن روز که از صبای قم 3 گل خوردیم هم درون دروازه‌ام بود. این قرآن نه برای برد و باخت همراه من است ونه برای گل خوردن و نخوردن بلکه برای سلامتی همه اعضای تیم همراه من است. از بازیکنان و مربیان گرفته تا تمام حاضران درون ورزشگاه.

چرا آن را درون حوله قرار می‌دهی؟

به این دلیل که ممکن است چمن ورزشگاه خیس باشد یا این که کود درون آن ریخته باشند، نمی‌خواهم از این طریق قرآن کثیف شود.

در بازی دربی‌ برگشت هم ناظر بازی درون دروازه تو رفت و حوله‌ات را بازرسی کرد. این کار تا چه حد در روحیه تو تاثیر منفی گذاشت؟

اتفاقا یک گله هم از آن آقا داشتم که الان اسمش را به خاطر ندارم. آن آقا وقتی آمد و داخل حوله را دید در پاسخ به خبرنگاران گفت که درون آن چیزی نبود. ای کاش می‌گفت که درون آن قرآن بود در آن صورت خیلی بهتر می‌شد. البته فکر می‌کنم وی قصد داشت به من لطف کند، ولی با آن حرف همه چیز را برای من سخت‌تر کرد و خیلی‌ها پس از آن بازی حرف و حدیث‌های دیگری درباره آن حوله آبی‌رنگ مطرح کردند. حال این‌که آن حوله را من در مسابقات مقدماتی جام‌جهانی گذشته زمانی که در اردوی تیم ملی بودم از یکی از اسپانسرهای تیم ملی گرفته بودم و با ‌آن دست و صورتم را خشک می‌کردم.

این حوله را عوض هم می‌کنی؟

بله. اتفاقا برخی افراد کوته‌فکر در بازی‌ ما برابر مس کرمان آمدند و آن حوله را از درون دروازه من بردند و در جایگاه تدارکاتشان آن را بازرسی کردند. اتفاقا آن زمان چند نفر از بچه‌های صدا و سیما هم پشت دروازه ما بودند و وقتی آن صحنه را دیدند یکی از آنها قرآن همراهش را به من داد و منم آن را درون دروازه‌ام گذاشتم. ما آن بازی را یک برصفر باختیم، اما لابد آن عده تصور کردند که با آن حرکتشان در عمل من خلل ایجاد کردند.

نظرت راجع به مرفاوی و در دست گرفتن سکان هدایت تیم قهرمان لیگ برتر چیست؟

خب!‌ او یک بار دیگر امتحانش را پس داده و نیازی به این حرف‌ها نیست. ما در فصل ششم تا اواخر فصل صدرنشین بودیم و اگر آن تغییرات و مشکلات عمده در راس باشگاه ایجاد نمی‌شد چه بسا ما با جایگاه بهتری نسبت به چهارمی لیگ‌ برتر به کارمان پایان می‌دادیم. بعلاوه من شاگرد خودآقا صمد بوده‌ام و در تیم جوانان استقلال او به من میدان داد و مرا به استقلال بزرگسالان آورد. از این نظر من مدیون او هستم و اگر قرارداد هم نداشتم و او از من می‌خواست که امسال در استقلال بمانم، هرگز به او جواب رد نمی‌دادم. از این پس هم تا زمانی که او سرمربی استقلال است من با جان و دل در خدمت او خواهم بود. مرفاوی مربی همیشه همراه استقلال بوده و نزدیک به آن کار کرده است. در استقلال دنبال منافع شخصی نیست و بحث صمد با استقلال یک بحث قلبی است. او صاف، پاک و رک است و مانند برخی نیست که با ملاحظه این و آن حرف بزند، شاید به خاطر همین رک بودنش هم خیلی‌ها از او دلگیر باشند. او کسی نیست که جلوی روی کسی از او تعریف کند و بعد پشت‌سرش حرف دیگری بزند.

کمک‌هایش را چطور ارزیابی می‌کنی؟

من با آقای روته مولر در تیم ملی کار کرده‌ام و او یک مربی با دانش و با تجربه است که کارش را بخوبی بلد است. پس از او غلامحسین مظلومی است که او نیز از اسطوره‌های باشگاه استقلال بوده و خدماتش در عرصه مربیگری استقلال در تمام رده‌ها واضح و مشخص است.

درباره مربی دروازه‌بانان‌ها هم هر چند که من سال‌ها کنار حمید بابازاده کار کرده‌ام و خیلی به او مدیون هستم، اما با آقای غلامپور هم در اردوهای تیم‌ملی کار کرده‌ام و او نیز به کارش وارد است.

به نظرت مرفاوی کار درستی کرد که استقلال را پس از قهرمانی تحویل گرفت؟

او پیشتر هم این کار را کرده بود و استقلال قهرمان فصل پنجم را از قلعه‌نویی تحویل گرفت. پس این جسارت را داشته و دارد، چرا که اگر ما امسال قهرمان شویم خیلی‌ها به مرفاوی می‌گویند کار خاصی نکرده است و تیم قهرمان را قهرمان کرد، ولی اگر تیم به هر دلیلی قهرمان نشود باز همان افراد می‌گویند مرفاوی آمد و نتوانست تیم قهرمان را قهرمان کند. بنابراین او کار بسیار دشواری را پذیرفته است و در این مسیر باید همه ما به او کمک کنیم و از همه مهم‌تر این هواداران استقلال هستند که باید مرفاوی را با قدرت حمایت کنند. به نظرم مردم خوب می‌دانند که باید تیم استقلال را تشویق کنند، چراکه افراد در این تیم می‌آیند و می‌روند و آنچه همیشه هست و خواهد بود، فقط استقلال است. بنابراین برای موفقیت استقلال باید مرفاوی را هم حمایت کنند.

دلت برای تیم تنگ شده یا نه؟

خیلی زیاد. ما بیشتر اوقات سال کنار هم هستیم و اگر هفته‌ای 2 بازی برای ما در نظر بگیرید ما برای هر بازی 2 روز در هتل کنار هم هستیم و این باعث می‌شود تا با هم انس بگیریم. حداقل من که این گونه هستم و بشدت دلم برای تمام نفرات تیم تنگ شده است.

رفتن قربانی از استقلال و بازگشت امیرحسین صادقی را چطور تحلیل می‌کنی؟ انگار قرار نیست شما سه دوست همزمان در استقلال کنار هم باشید؟

باید بگویم از رفتن قربانی از استقلال بسیار متاسفم و معتقدم حیف شد که او رفت، پیروز از بازیکنان باتجربه و قدیمی استقلال و از دوستان خوب من بود. زمانی که او تصمیم به رفتن از استقلال گرفت، من در تهران نبودم وگرنه مانع رفتنش می‌شدم و هر کاری از دستم برمی‌آمد برای ماندنش انجام می‌دادم تا پیروز قربانی نرود! اما به هر حال شرایط فوتبال حرفه‌ای همین است و کاری نمی‌توان کرد. فقط امیدوارم او هم خیلی زود مثل امیرحسین صادقی به استقلال برگردد. ما از دوران جوانان استقلال کنار هم بوده‌ایم و البته این یک نظر شخصی است و امیدوارم دوستان خوبم هر جا که هستند موفق باشتد. قربانی پسر خوب و کاپیتان خوبی برای استقلال بود.

... و بازگشت امیرحسین صادقی؟

به هر حال بازیکنانی که سال‌ها در استقلال توپ زده باشند، می‌دانند که جایشان در این تیم است و معتقدم به خاطر شرایط ویژه‌ای که استقلال و پرسپولیس دارند آنهایی که مدت زیادی در این دو تیم توپ زده باشند، نمی‌توانند آنچنان که در استقلال و پرسپولیس پیشرفت می‌کردند در تیم‌های دیگر پیشرفت کنند.

فصل نهم پس از فرهاد مجیدی، تو کاپیتان دوم استقلال خواهی بود و اگر مجیدی مثل فصل گذشته یک خط در میان به بازی گرفته شود بی‌شک این تو هستی که به عنوان یار ثابت استقلال هر هفته باید بازوبند را بر بازو ببندی. برای این اتفاق در فوتبالت آماده هستی؟

البته همان طور که گفتید کاپیتان اول استقلال، فرهاد مجیدی است و من زیاد به این موضوع فکر نمی‌کنم، اما به هر حال این افتخار بزرگی است که بازوبند تیم استقلال را بر بازو ببندم و مطمئن باشید که قدر و منزلت آن را خواهم دانست، چراکه پیش از ما این بازوبند بر بازوی اسطوره‌های بزرگ این باشگاه و فوتبال مملکت بسته شده است و آن هم چیز کوچکی نیست. این بازوبند مثل آبرو و سابقه‌ای است که نسل به نسل می‌چرخد و در اصل ارثیه‌ای است که به ما می‌رسد. حالا من هم که سال‌های زیادی است در استقلال هستم این ارثیه ارزشمند به من رسیده و امیدوارم لیاقتش را داشته باشم تا آن را بر بازو ببندم؛ هرچند که می‌دانم بستن این بازوبند مسوولیت سنگینی را هم روی دوش من خواهد گذاشت و کارم را سخت‌تر می‌کند، اما باید گفت که از آن سو انگیزه و روحیه‌ام را مضاعف و دوچندان می‌کند. صددرصد از این بابت خوشحالم و نمی‌توانم آن را کتمان کنم، امیدوارم با عملکردم بتوانم هم از دروازه استقلال دفاع کنم و هم از آبرو و حیثیت کل تیم، چراکه معتقدم رفاقت‌ها و دوستی‌ها به مراتب ارزش بیشتری نسبت به بستن بازوبند کاپیتانی دارد.

رابطه‌ات با اشکان نامداری چطور بود؟

بارها و بارها گفته‌ام که او ازجمله افرادی بود که در این مدت واقعا با رفتار و اخلاقش خیلی درس‌ها به من داد. او یک دروازه‌بان باسابقه‌تر از من بود و حتی زمانی که من هنوز در لیگ نبودم و در رده جوانان بازی می‌کردم، نامداری در لیگ آزادگان گلری می‌کرد. خیلی دوست داشتم اشکان در استقلال بماند و امیدوارم باز هم چنین مساله‌ای رقم بخورد و بتوانم از بودن در کنارش لذت ببرم.

چرا؟ چون رقیبی جدی‌ برایت نبود؟

برخلاف این موضوع او در تمرینات بشدت با من رقابت داشت و اگر یک فرد معمولی که نمی‌دانست دروازه‌بان اصلی استقلال چه کسی است و تمرینات تیم را از نزدیک مشاهده می‌کرد بی‌شک نامداری را به عنوان گلر اول تیم می‌شناخت و اصلا متوجه تفاوتی میان ما نمی‌شد که شما یا خیلی‌ها تصور می‌کنید.

او آنقدر با انگیزه و خوب بود که مرا هم سر ذوق می‌آورد. او 33 هفته روی نیمکت استقلال نشست و حرف نزد. این یعنی گذشت بالایی که او با خود داشت و فکر می‌کنم به خاطر من آن را لحاظ می‌کرد. این در حالی بود که بعضا اتفاق می‌افتاد که من کمتر از او در جلسات تمرینی شرکت می‌کردم، اما او باز هم حرف نمی‌زد. ما حتی اینقدر با هم صمیمی بودیم که در اردوها با یکدیگر هم‌اتاق می‌شدیم.

مگر پیش‌تر با دروازه‌بانان دیگر هم‌اتاق نبودی؟

فقط با رحمتی آن هم تا مدتی.

با این همه نامداری نتوانست از اندک فرصت‌هایش خوب استفاده کند؟

این طبیعی است که یک دروازه‌بان پس از ماه‌ها نیمکت‌نشینی و فشار تمرینات صبح و عصر در یک بازی جام حذفی به مشکل بربخورد. آن هم بازی که دقایقی از آن به دلیل توفان شن متوقف شد و سرانجام در ضربات پنالتی به باخت استقلال منجر شد.

در لیگ قهرمانان چطور؟ او در مصاف با الجزیره گل بدی خورد!

ببینید ما در ابوظبی یک تیم بی‌انگیزه داشتیم. در چنین مواقعی تمام فشار تیم روی دوش دروازه‌بان است، چراکه بچه‌ها چندان میل و رغبتی به ارائه بازی همیشگی‌شان ندارند و این فرصت برای حریف ایجاد می‌شود که روی دروازه ما فشار وارد کند. بعد هم آن گلی را که اشکان خورد بسیاری از دروازه‌بانان بزرگ دنیا هم خورده‌اند و نباید همه چیز را از یک زاویه نگاه کرد. اشکان در شرایطی راهی ابوظبی شده بود که همسرش 24 ساعت پیش از آن فرزندش را به دنیا آورد و او با آن شرایط در نیمه اول خیلی هم خوب کار کرد. به هر حال رابطه من و اشکان یک رابطه قلبی و احساسی است و دوست دارم باز هم کنار او باشم.

عدم صعود تیم ملی به جام جهانی چه‌‌ضرری به فوتبال ما وارد کرد؟

فقط می‌توانم بگویم متاسفم؛ چراکه اگر ما در جام جهانی حضور پیدا می‌کردیم بی‌شک سال خیلی خوبی پیش روی لیگمان بود. صددرصد الان انگیزه‌ها کمتر شده و چون دیگر بحث تیم ملی مطرح نیست، این موضوع باعث می‌شود که از جذابیت لیگ هم کاسته شود. البته ما هنوز خیلی متوجه این مساله نشده‌ایم و وقتی بازی‌های جام جهانی شروع شود، بیشتر حسرت این روزها را خواهیم خورد.

راه‌حل چیست؟

فکر می‌کنم باید از این اتفاق درس بگیریم، چراکه راهی طولانی‌ پیش روی فوتبال ماست و ما الان باید برای 4 یا حتی 8‌‌سال آینده برنامه‌ریزی دقیق و بدون حاشیه‌ای داشته باشیم. یک مربی با اطلاعات کامل از فوتبال ایران، حالا چه ایرانی و چه خارجی زیاد فرقی نمی‌کند، او را بیاوریم و از ایشان بخواهیم و به او کمک کنیم تا مسیر همواری را پیش پای فوتبال ما قرار دهد تا به مراتب راحت‌تر از حالا به موفقیت برسیم.

حرف خاصی باقی نمانده است؟

به موفقیت استقلال در فصل آینده لیگ برتر خیلی امیدوار هستم و فکر هم می‌کنم که رمز این موفقیت، رفاقت موجود در کل مجموعه و میان بچه‌ها باشد.

محمدرضا مدنی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها