افسانه بایگان و 4 دهه حضور در دنیای بازیگری

ستاره شد

3 دهه پیش، زمانی که سینمای ایران به دلیل دگرگونی بزرگی که در عرصه فرهنگ و جامعه رخ داده بود موقعیتی لرزان و شکننده پیدا کرده بود و مدت‌ها به طول انجامید تا بر اساس مختصات جامعه و دیدگاه‌های نوین فرهنگی شکلی تثبیت‌یافته به خود بگیرد، بسیاری از جلوه‌هایی که در روزگار معاصر شمایلی طبیعی به خود گرفته است هنوز حالت کم و بیش تردیدآمیزی داشت.
کد خبر: ۲۵۵۲۴۷

یکی از این قالب‌ها به نحوه حضور و جایگاه بازیگران نقش اول زن برمی‌گشت که به دلیل پیشینه نه‌چندان مطلوبی که در سینمای پیش از انقلاب داشت، بسیاری از اذهان نسبت به آن با دیده‌ای توا‡م با احتیاط و اگر و اما می‌نگریستند. البته در قالبی کلی شاید بتوان اصلا این انگاره را در شکلی تعمیم‌یافته‌تر به بازیگران مرد نیز نسبت داد و در زیر بحثی به نام نظام ستاره‌‌شدن در سینما به این نتیجه رسید که در آن سال‌های پرشور و پرهیجان که نمودهای سیاسی و ایدئولوژیک برتر از هر ساحت اجتماعی و فرهنگی‌ای بودند، طبعا ستاره‌های انسانی نیز در عالم سیاست یافت می‌شدند تا در حوزه سینما و برای همین تا سال‌ها چه‌گوارا و بابی ساندز ستاره‌تر از مثلا پل نیومن و مریل استریپ به نظر می‌آمدند. این بحثی است که البته باید در مقوله‌ای جداگانه به تحلیلش نشست ولی در هر حال در چنین موقعیتی طبعا جایگاه زنان بازیگر به مراتب دشوارتر از مردان بود و برای همین نکاتی از قبیل سن جوان یا صباحت منظر برای بازیگران نقش اول فیلم‌ها تا حدی شبهه‌ناک به نظر می‌آمد و معمولا فیلم‌ها یا مجال چندانی برای شکل‌گیری نقش اصلی زن نمی‌پروراندند یا از بانوان مسن‌تر برای نقش‌های جوان بهره می‌گرفتند.

در چنین شرایطی اما رفته‌رفته مسیر به شکل معقول‌تری توانست در عین رعایت هنجارهای عرفی و اخلاقی، پاره‌ای از اقتضائات سینمایی اینچنینی را در خود راه دهد. یکی از مصداق‌های این امر، حضور بازیگری به نام افسانه بایگان در سینمای ایران است. امروزه بسیاری از مخاطبان جوان سینما و تلویزیون با بایگان از طریق سریال‌هایی مانند روز حسرت و پیامک از دیار باقی یا فیلم‌های سینمایی از قبیل محاکمه و کافه ستاره آشنا هستند، اما شاید سن جوان بسیاری‌شان این آگاهی را برایشان پیش نیاورده باشد که بایگان به نوعی اولین زن ستاره سینمای بعد از انقلاب محسوب می‌شود. طبیعی است که واژه ستاره در این عبارت بشدت نسبی است و طبعا قابل قیاس با موقعیت‌های استانداردش نیست ولی به هر روی با در نظر گرفتن شرایط پیرامونی و زمانی و مکانی اطلاق این صفت به بایگان کاملا منطقی است.

افسانه بایگان در سال 1340 در تهران متولد شد. او از همان اوان کودکی با سینما بیگانه نبود، چه آن که عمویش فضل‌الله بایگان از کارگردان‌های سینما و تئاتر بود. افسانه بایگان از سنین کودکی با توجه به مواردی از قبیل شاهنامه‌خوانی پدرش یا حضورش در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با بسیاری از حوزه‌های فرهنگی آشنا شد و حتی در سنین نوجوانی یعنی زمانی که بیش از 12 11 سال از عمرش نمی‌گذشت در فیلمی کوتاه به نام بوق نقش ایفا کرد. جالب اینجا بود که آن موقع بازیگر مورد علاقه بایگان سوزان هیوارد بود که در آن سال‌ها با نقش‌آفرینی در فیلم می‌خواهم زنده بمانم سخت جلوه پیدا کرده بود، اما چند سالی طول کشید تا او به شکل حرفه‌ای در سینما ظاهر شود. جدا از بازی در فیلمی کوتاه از محمدعلی نجفی (لوحه صفورا) که کاری اکسپریمنتال به شمار می‌آمد، اولین حضور پررنگ بایگان در تلویزیون و با سریال معروف سربداران به کارگردانی همین فیلمساز رقم خورد. خود او در این باره در گفتگویی چنین شرح داده است: «در دبیرستان اقتصاد خواندم ولی به علت انقلاب فرهنگی نتوانستم وارد دانشگاه شوم و بعد از آن هم دیگر پیگیری نکردم. دچار سردرگمی شده بودم و نمی‌دانستم چه کاری باید انجام می‌دادم، به دلیل روحیه ماجراجویی فقط به این فکر می‌کردم که آمدم در این جهان تا کاری انجام بدهم؛ یک کار بزرگ. روزها به بطالت می‌گذشت تا این‌که سربداران پیش آمد. چون بین من و سینما از سن 12‌‌سالگی خیلی فاصله افتاده بود و اصلاً فکر نمی‌کردم که این اتفاق پیش بیاید و بسیار اتفاقی بود. من برای تست رفتم. اسمم را پرسیدند و با کمال شهامت و جسارت گفتم: من ترکان بانو هستم، تست و عکس گرفته شد و 3 روز بعد هم با مینی‌بوسی که به طرف کاشان می‌رفت روانه این شهر شدم و 180 درجه تقدیرم عوض شد. فضای سربداران خیلی جواب حس و حال‌ کنجکاوهای من را می‌داد، چون فضای جدیدی بود! شهریور سال 60 اولین لوکیشن ما در ابیانه بود که کمپ ما در کنار یک قبرستان قرار گرفته بود، چون هیچ جای دیگری در این روستا برای اقامت وجود نداشت. تصور کنید که تمامی این اتفاقات در رشد فکری یک دختر 19ساله چقدر موثر واقع می‌شود. مجموعه موضوعاتی که وجود داشت برای من حکم جایی را برای تخلیه انرژی داشت و من بسرعت جذب کار شدم، تا جایی که حتی کارهای پشت صحنه را هم انجام می‌دادم، مثلاً پمپ‌های گازوئیل را روی دوشم می‌انداختم و آنها را برای براق شدن سنگ‌های کوه روی آنها می‌پاشیدم یا با اسب‌ از دهی به ده دیگر خبر می‌بردم و خیلی از کارهایی که شاید به من مربوط نمی‌شد، اما به عهده می‌گرفتم. 20 روز بعد اولین صحنه فیلمبرداری از من بود. رویایی‌ترین صحنه زندگی یک بازیگر شروع کارش با یک شاه‌نقش است که این اتفاق برای من افتاده بود. لوکیشن در فین کاشان قرار داشت، روی آب دکور زده بودند و صدای سنتور در فضا پیچیده بود و بازیگران همراه من آقای علی نصیریان و آقای چنگیز وثوقی بودند. اولین پلان من چرخ زدن به دور قاضی شارح (علی نصیریان) و دستور دادن به او بود که هنوز برای من اصلا درک بازی کردن و حضور در کنارشان مشکل بود و ایشان هم ماشاءالله کمال و تمام‌وزن استاد بودن خود را به روی صحنه آوردند. پلان را گرفتیم، عالی شد و همه دست زدند و سرچشمه کار من شد.»

بایگان با این سریال خوش درخشید و یکی دو سال بعدش با اولین حضور سینمایی حرفه‌ای‌اش خود را در مقام نقش اولی هم دید. گمشده (مهدی صباغ‌زاده) اولین فیلم سینمایی اوست که در آن نقش زنی را بازی می‌کرد که با همسرش (با بازی فرامرز قریبیان) از سر ناسازگاری درمی‌آید و به قهر به منزل پدری‌اش می‌رود، اما گم شدن پسرش محملی می‌شود برای همراهی دوباره او با همسر و زندگی‌اش. این مطلع یعنی نقش‌آفرینی در ملودرام‌های خانوادگی بتدریج تبدیل شد به اصلی‌ترین جایگاه نقش‌های سینمایی او و از حریم مهرورزی گرفته تا بگذار زندگی کنم خیل فیلم‌های اینچنینی را در خود جای می‌داد. البته فضای خاص سینمای ایران نیز به این کلیشه‌گرایی دامن می‌زد ولی بایگان در چنین موقعیتی باز توانست حضوری درست را در برخی نقش‌های متفاوت‌تر هم رقم بزند. نمونه‌اش یک نقش فم‌فتالی در فیلم تشکیلات (منوچهر مصیری) یا نقشی که کم و بیش مشابه موقعیت واقعی‌اش بود در دو فیلم با یک بلیت (داریوش فرهنگ.) بایگان در عین حال نقش‌های متفاوتی را در این دوران سعی کرد ایفا کند: از نقش زن روانی در گل مریم و دختر معتاد در دبیرستان گرفته تا حضور در کارهای کودکانه‌ای مثل شنگول و منگول. او تا نیمه دوم دهه 70 تقریبا بلاوقفه کار می‌کرد که حاصلش اگرچه اغلب فیلم‌هایی نه‌چندان درخور بود، ولی تلاش بایگان در ارائه وجهه‌ای فعال در فضایی که به هر حال در مواردی محدودکننده به نظر می‌رسید بسیار قابل توجه می‌نمود. از کارهای شاخص بایگان در این دوران جدا از فیلم‌های یاد شده در سطور قبلی می‌توان به خواهران غریب (کیومرث پوراحمد) و مرد عوضی (محمدرضا هنرمند) اشاره کرد. اما از این به بعد یکد‌فعه وقفه‌ای در کارهای سینمایی او رخ داد و مخاطبان جز در سریال تنهاترین سردار (مهدی فخیم‌زاده) در نقش جعده همسر امام حسن(ع) حضور پررنگی از او ندیدند، اما سال‌ها دوری او از سینما حاصلی بسیار مثبت در ادامه خود داشت و آن نقش‌آفرینی بسیار خوب بایگان در قالب شخصیت فریبا در فیلم کافه ستاره (سامان مقدم) بود. بایگان در این باره گفته است: «من و آقای مصطفی شایسته (تهیه‌کننده معروف و همسر بایگان) به خارج از کشور سفر کرده بودیم، آنجا می‌دیدم که مصطفی شایسته مشغول خواندن یک سناریو است و من هم از او سوال نکردم که این که می‌خوانی چیست؟ بعد از این‌که به ایران برگشتیم متن را به من داد، آن را خواندم و به نظرم خیلی جالب آمد بخصوص که فیلم عشق سگی را دیده بودم و خیلی دوست داشتم؛ آقای شایسته به من گفت باورت نمی‌شود سامان مقدم برای نقش فریبا تو را پیشنهاد داده. ایشان از سامان مقدم پرسیده بود چرا افسانه بایگان؟ و او گفته بود برای این‌که فکر می‌کنم این بازیگر با توجه به نقش‌های گذشته‌اش می‌تواند قالب‌شکنی داشته باشد. بعد از صحبت با سامان مقدم از فریبا بیشتر خوشم آمد، حتی ایشان نقش ملوک را هم پیشنهاد کردند، اما من همان فریبا را ترجیح دادم.» بایگان با این نقش توانست درد و رنج زنی میانسال را در ترکیبی پرتضاد از غرور، نیاز، عشق، تنفر، حسرت و... ترسیم کند و عملا یکی از جذاب‌ترین و پرتامل‌ترین شخصیت‌های فیلم مقدم را به خود اختصاص و نشان دهد که پس از سال‌ها همچنان در انبان تجربیات و استعدادهایش، نشان‌هایی ارزشمند را ذخیره کرده است. او در فیلم کنعان (مانی حقیقی) هم با این‌که در نقشی پیچیده حضور داشت، اما بخوبی از پس آن برآمد و ضلع چهارم یک رابطه پرنوسان انسانی را با مهارت تکمیل ساخت. از دیگر کارهای بایگان در سال‌های اخیر می‌توان به محاکمه، قرنطینه، سوپراستار و در شهر خبری نیست، هست اشاره کرد.

مهرزاد دانش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها