تهاجم بی صدای آمریکا به منابع طلای سیاه آفریقا

جام جم آنلاین - ایالات متحده ، همزمان}} با}} صف }}آرایی در برابر عراق ، در گیر نبرد دیگری نیز هست که هزاران کیلومتر از خلیج فارس دور است ، نبردی که مانند آنچه در این منطقه می گذرد نظامی نیست ولی از لحاظ استراتژیک دارای اهمیتی مشابه است.
کد خبر: ۲۰۷۲۳
ایالات متحده ، همزمان}} با}} صف }}آرایی در برابر عراق ، در گیر نبرد دیگری نیز هست که با خلیج فارس هزاران کیلومتر فاصله دارد ، نبردی که مانند آنچه در این منطقه می گذرد نظامی نیست ولی از لحاظ استراتژیک دارای اهمیتی مشابه است.
این "تهاجم بی صدا"، چنان که روزنامه نیجریایی The Vanguard آن را نام نهاده، به دودلیل در خفا انجام می گیرد: از یک سو نرنجاندن متحدان خاور میانه ای ایالات متحده و از سوی دیگر پس زدن این تصور همگانی که آمریکا فقط به منابع آفریقا علاقه مند است و به نفت منطقه جنوب صحرای آفریقا چشم دارد.
به گفته والتر کانشتاینر معاون وزیر امور خارجه آمریکا در امور آفریقا، نفت قاره سیاه به صورت یکی از منافع ملی استراتژیک ایالات متحده در آمده است.
از سوی دیگر اد رویس ، سناتور جمهوری خواه پرنفوذ ایالت کالیفرنیا و رئیس کمیسیون جنبی آفریقا، وابسته به کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان، اعلام می کند که برای تامین امنیت ملی پس از 11 سپتامبر، نفت آفریقا را باید یک اولویت به شمار آورد.
البته هنوز کنگره و کاخ سفید به این استراتژی جنبه رسمی نبخشیده اند.
فعلا برخی مداخلات محتاطانه اما پر معنی در چند کشور تولیدکننده نفت نشانه های این تحول اند، از جمله پشتیبانی از مذاکرات صلح در سودان در آغاز سال 2002 و دعوت سر بسته از نیجریه به ترک سازمان کشورهای تولیدکننده نفت (اپک).
افزون بر این، در سال 2002 کالین پاول دیداری تاریخی از گابون انجام داد  این نخستین باری بود که یکی از وزرای امور خارجه آمریکا از این کشور دیدن می کرد - در حالی که در روز 13 سپتامبر 2002 پرزیدنت بوش هم ، در حرکتی به همان اندازه نمادین ، ده تن از رؤسای کشورهای افریقای مرکزی را به صبحانه میهمان کرد.
دست آخر، یک مقام بلند پایه فرماندهی نظامی ایالات متحده در اروپا ، ژنرال کارلتون فولفورد، در ژوئیه 2002 به سائو توم و پرنسیپ رفت تا مساله امنیت اپراتورهای نفتی در خلیج گینه و همین طور احتمال مستقر ساختن یک فرماندهی نظامی درجه دوی آمریکا در این منطقه را، شبیه به آنچه اکنون در کره جنوبی وجود دارد، مورد بررسی قرار دهد.
علت این تجدید علاقه به آفریقا را  که تا چندی پیش ، مطابق تحلیل بوش درسال 2000، زمانی که نامزد پست ریاست جمهوری بود ، "یک اولویت استراتژیک ملی" به شمار نمی آمد  می توان در برخی محاسبات دوراندیشانه و وسوسه انگیز واشینگتن پیدا کرد. کنفرانس بازرگانی (Cnuced) و توسعه سازمان ملل متحد مجموع منابع نفتی این قاره را 80 میلیارد بشکه برآورد کرده است، که این رقم 8% کل منابع نفت خام جهان را تشکیل می دهد و مطابق پیش بینی های شورای اطلاعات ملی آمریکا، تا سال 2015 ایالات متحده خواهد توانست واردات نفت خود را از منطقه صحرای آفریقا از 16% کنونی، به 25% برساند.
از هم اکنون، با تولید بیش از چهار میلیون بشکه در روز، آفریقای سیاه به اندازه مجموع سه کشور ایران، ونزوئلا و مکزیک نفت تولید می کند.
تولید آفریقا در عرض ده سال 36% افزایش داشته است، در حالی که در همین فاصله زمانی، میزان افزایش تولید دیگر قاره ها 16% بوده است. سودان که سه سال پیش صدور نفتش را آغاز کرده است هم اکنون 186000 بشکه در روز استخراج می کند.
نیجریه  نخستین صادرکننده آفریقایی نفت خام  قاعدتا تا سال 2007 باید تولید روزانه اش را از 2/2 میلیون بشکه به 3 میلیون بشکه افزایش دهد، در سال 2020 این مقدار به 42/4 میلیون خواهد رسید.
آنگولا، دومین تولید کننده بزرگ قاره که در بهار 2002 از یک جنگ داخلی 15 ساله به در آمد، باید تا همان تاریخ تولیدش را دوبرابر کند و به 28/3 بشکه برساند.
در همین فاصله زمانی، آبهای گینه استوایی، که در حال حاضر (همراه آنگولا) رکورد جهانی بیشترین تعداد پروانه معتبر اکتشاف نفت را دارند، ممکن است به این کشور امکان دهند که تا سال 2020 (با پیشی گرفتن از کنگو و گابن)، با تامین 740000 بشکه در روز، به سومین تولیدکننده آفریقایی نفت خام تبدیل شود.
منابع آفریقا هم نویددهنده اند و هم امتیازهای سیاسی مسلمی دارند: از یک سو، همه این کشورها، به استثنای نیجریا، بیرون از سازمان اپک هستند که آمریکا می کوشد با جدا کردن برخی کشورهای نوپا از آن، در دراز مدت تضعیفش کند.
از سوی دیگر، همان گونه که رابرت مورفی مشاور وزارت امور خارجه آمریکا در امور آفریقا تاکید می کند، این منابع نفتی در بیشتر موارد آف شور (سکو های شناور استخراج نفت) و از ناآرامهای سیاسی و اجتماعی در امان هستند.
احتمال این که تنشهای سیاسی یا دیگر موضوعات مورد اختلاف در کشورهای آفریقایی تولیدکننده نفت جنبه منطقه ای یا ایدئولوژیک پیدا کنند ، به طوری که یک بار دیگر منجر به یک تحریم همه جانبه بشوند ضعیف است.
به این ترتیب، خلیج گینه، که ذخائری به اندازه 24 میلیارد بشکه دارد، باید در مدت زمان پیش بینی شده به نخستین قطب جهانی تولید نفت از طریق سکوهای شناور با چاه های بسیار عمیق تبدیل شود.
و بالاخره این که منابع این قاره  به استثناء میدانهای نفتی سودان- در دسترس بی واسطه سواحل شرقی ایالات متحده قرار دارند، در آینده با گشایش خط لوله انتقال نفت چاد-کامرون، روزانه 250000 بشکه نفت به سوی اقیانوس اطلس انتقال پیدا خواهد کرد.
برای شرکتهای نفتی آمریکایی (چه دو شرکت عظیم اگزون- موبیل و شورون- تگزاکو ، چه شرکتهای کوچکتری چون امرادا هس، ماراتون یا اوشن انرجی)، که قرار است در سال 2003 بیش از ده میلیارد دلار در آفریقا سرمایه گذاری کنند، آفریقای نفت خیز بسیار پیش از 11 سپتامبر 2001 تبدیل به یک اولویت ژئوپلیتیک شده بود.
در مارس 2001، به هنگام جلسه ویژه ای درباره امکانات بالقوه آفریقا در زمینه انرژی، این شرکتها این مطلب را به آگاهی کمیته امور آفریقا در مجلس نمایندگان رساندند.
در این زمینه، کار انستیتوی مطالعات پیشرفته سیاسی و استراتژیک IASPS بویژه جالب توجه است.
این ThinkThank که در سال 1984 در اورشلیم ایجاد شده است، هم به محافظه کاران نوین آمریکایی نزدیک است و هم به حزب لیکود که به طور سنتی طرفدار یک استراتژی قطع وابستگی از نفت عربستان سعودی است.
با پیروزی جرج دبلیو بوش که در عین حال پیروزی شرکتهای نفتی تگزاس هم هست و پس از واقعه 11 سپتامبر، اندیشه های IASPS کم کم نزد مشاوران دستگاه ریاست جمهوری در امور انرژی و به طور کلی نزد "عقابهای" کاخ سفید جای باز می کنند.
IASPS در 25 ژانویه 2002 سمیناری را سازماندهی کرد که در آن والتر کانشتاینر شرکت داشت، از جمله دیگر کسانی که در این سمینار گرد آمده بودند می توان از چند تن از اعضای دستگاه ریاست جمهوری بوش (مانند باری شوتز، متخصص در امور مربوط به آفریقا و یا سرهنگ دوم کارن کویاتکوسکی افسر نیروی هوایی وابسته به وزیر دفاع)، چند تن از اعضای کنگره (مانند نمایندگان ویلیام جفرسون از لوییزیان)، مشاوران بین المللی، مسئولان صنعت نفت و شرکتهای سرمایه گذاری نام برد.
این نشست منشا بنیانگذاری (AOPIG) می شود که رابط بین بخش خصوصی و دولتی است و یک مجموعه اسناد رسمی انتشار میدهد بنام "نفت" افریقا، یک الویت برای امنیت ملی امریکا و توسعه آفریقا پیام شرکتهای نفتی به حکومت بوش در این اسناد بسیار روشن بیان شده: اگر شما راه را نشان دهید، ما در پی تان خواهیم آمد.
SIf you lead, we"ll follow از زمان برگزاری این سمینار، سیاست دولت آمریکا در امور مربوط به انرژی آشکارا زیر نفوذ این لابی قرار گرفته.
سیاست ملی انرژی، که ریچارد چنی در ماه مه گذشته آن را برملا کرده، این نشان را بر خود دارد.
از نظر معاون رئیس جمهوری آمریکا، نفت آفریقا به سبب کیفیت بسیار خوب و مقدار کم گوگردش، نمونه ای از یک بازار رو به رشد برای پالایشگاههای کناره شرقی آمریکاست.
همچنین به تازگی AOPIG در نیجریا  کشوری که شمالش دستخوش آشوبهای سیاسی و اجتماعی است  در چهارچوب هیاتی به ریاست "مبلغ نفتی" مایکل ویبی که در میانه ژوئیه به لاگوس رفته، نقش میانجی را به عهده گرفته است.
طبق گزارشهای رسمی، ماموریت هیات مربوط به ایجاد یک کمیسیون خلیج گینه، که محل گرد هم آمدن کشورهای نفتی این منطقه باشد بوده است. طبق گزارشهای غیر رسمی اما، در این مذاکرات خروج از اپک مورد بحث قرار گرفته است، که این شایعه را آبوجا تکذیب کرده است.
مجموعه اسناد رسمی AOPIG به تاکید سفارش می کند که برای اجتناب از اشتباهاتی که در خلیج فارس رسمی رخ داده اند از جمله باید توجه بیشتری به شفافیت در اعلام درآمدهای به دست آمده از نفت نمود و تسهیلات گمرکی را که آمریکا اکنون در اختیار آفریقا قرار می دهد توسعه بخشید.
این مجموعه همچنین پیشنهاد می کند که ایالات متحده، با احتیاط و به طور کنترل شده، در مورد ابطال بدهیهای کشورهای آفریقایی تعهد پذیرد.
اگر قرار باشد این طرحها روزی به معنای واقعی تبدیل به سیاست دولت آمریکا بشوند ، بسیاری اقدامات دیگر نیز باید انجام شوند.
در حقیقت، نفت و حکومت مطلوب همچون گذشته مخالف هم اند.
اتحادیه کنفرانسهای اسقفهای منطقه آفریقای مرکزی، در متنی منتشر شده در ژوئیه 2002، دو مطلب را یاد آور شده است.
نخست همدستی شرکتهای نفتی و سیاستمداران منطقه و دیگر این که چگونه درآمدهای نفتی صرف حفظ رژیمهای صاحب قدرت می شوند.
به گفته صندوق بین المللی پول، در آنگولا، کشوری که در آن شرکت شورون بر 75% از تولید نفت نظارت می کند، اعضای فوتونگو (دار و دسته کمپرادور نزدیک به قدرت) در سال 2001 بیش از 30% از منافع حاصل از این موهبت نفتی را به جیب خود زده اند.
اما روش تازه ایالات متحده در چیدن مهره های نفتی، به عریان ترین شکل در یکی از کوچکترین کشورهای تولیدکننده پیاده شده است: گینه استوایی.
ایالات متحده خود را آماده می کند که به زودی در این "کویت آفریقا"، که در سال 2001، 70% بر تولید ناخالص ملی اش افزوده شده و ذخائرنفتی اش تا 2 میلیارد بشکه برآورد شده است، کنسولگری خود را (که در زمان حکومت کلینتون به دلیل کمبود بودجه تعطیل شده بود) بازگشایی نماید و نام مالابو را از فهرست 14 کشور آفریقایی که کارنامه ضعیفی در زمینه حقوق بشر دارند پاک کند.
در واقع این کشور، که طبق گزارش سالانه سیا مملکتی است تحت اداره "مدیرانی بی قانون که اقتصاد ملی را غارت کرده اند"، سفیری در ایالات متحده دارد (این سفیر در ضمن، برادر همسر رئیس جمهوری تئودورو ابیانگ است) که در گردهمایی IASPS شرکت داشت.
همان گونه که یک تحقیق شایان توجه نشریه The Nation گوشزد می کند، در گینه استوایی، دو سوم امتیازهای نفتی به پیمانکاران آمریکایی که "پیوندهای نزدیکی با دستگاه ریاست جمهوری بوش" دارند اعطا شده اند.
به این ترتیب، رئیس شرکت نفتی CMS Energy ویلیام مک کورمیک ، 100000 دلار به مراسم معارفه جرج دبلیو بوش به عنوان نامزد حزب جمهوری خواه کمک مالی کرده است.
اوشن انرجی دیگر شرکت نفتی فعال در خلیج گینه هم، به سهم خود چستر نوریس را، که در زمان حکومت بوش پدر سفیر ایالات متحده در مالابو بود، به سمت مشاور خود در این شهر برگزیده است.
برای تکمیل این تصویر درخور یک جمهوری استوایی موزخیز، به زودی دفاع از منابع آف شور گینه، به دست گاردهای ساحلی آموزش دیده MPR که شرکتی است خصوصی تحت اداره بازنشستگان درجه دار عالی رتبه پنتاگون، (و در آمریکای لاتین هم به عنوان مجری طرح کلمبیا حضور دارد)، سپرده خواهد شد.
چنان که در سفارت گینه استوایی در واشینگتن به اختصار می گویند ، در کشور ما، شرکتهای نفتی اند که اطلاعات لازم را در اختیار وزارت امور خارجه آمریکا قرار می دهند.
بنابراین ، دیداری که جرج دبلیو بوش قرار است در بهار 2003 از آفریقا  و در درجه نخست از نیجریا  انجام دهد، ممکن است از چندین جهت تاریخی از کار در آید.


مقاله ای تحلیلی به قلم : ژان کریستوفر سغوان
لوموند دیپلماتیک 1 فوریه 2003
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها