یک فرض دیگر هم وجود دارد که بعد از به آب و آتش زدن به این نتیجه برسید که با صورتی که شاید خیلی هم زیبا نباشد میتوان زیبا بود و زیبا زندگی کرد.
تمام این مقدمات برای این چیده شده که بدانیم تازه ترین فیلم تلویزیونی فرزاد موتمن با نام دماغ بیانگر همین مساله است و دغدغههای یک دختر دماغ بزرگ را در 90 دقیقه تعریف میکند، برهمین اساس در یکی از روزهای پایانی تصویر برداری این تله فیلم به میدان هفت تیر انتشارات تیمورزاده رفتم تا شاهد گوشهای از تلاشهای پری دختری که میخواهد زیبا باشد باشم.
کمی بالاتر از خیابان قائممقام چراغهای بلند نور صحنه به داخل کتابفروشی با وجود تردد بسیار عابرین و مکث کوتاه مدت آنها خودنمایی میکرد. نزدیکتر که شدم هنرورانی را میدیدم که گوش به فرمان دستیار کارگردان ایستاده بودند تا با اعلام حرکت او از دوردستترین نقطه دوربین موتمن عبور کنند تا شاید همین عبور کوتاه آغازی برای ورود به عرصه وسوسه انگیز بازی باشد.
داخل فروشگاه که شدم هیچ چیز را در جای خود مرتب ندیدم. قفسههای کتاب به ظاهر مرتب بود، اما پایین هریک از قفسهها انبوهی از کتابهای دست دوم فارسی و زبان اصلی دیده میشد و البته طراحی صحنه به گونهای بود که به نظرمی رسید کتابهای دست دوم برای فروش به آنجا آورده شده است.
هنوز صحنه برای تصویربرداری آماده نشده بود که فرزاد موتمن را دیدم کتاب به دست و در حالی که در کتاب فرو رفته مشغول مطالعه است البته با شناختی که ذهن مخاطب از فیلمهای نزدیک به روحیه و خواست خود موتمن یعنی شبهای روشن و یا هفت پرده دارد؛ گنجاندن یک صحنه از فیلم در کتابفروشی ازسوی این کارگردان بعید نیست.
فضایی که به نظر میرسد نه تنها عوامل بلکه مخاطب هم پس از تماشای فیلم در نهایت احساس آرامش میکند.
در فرصت پیش آمده از فرزاد موتمن خواستم درباره فیلم تلویزیونی دماغ و دغدغههای خود از کارگردانی این مجموعه بگوید: دماغ یک فیلم تلویزیونی با فضاهای موجود در خانوادههای سنتیتر ایرانی و در جنوب شهر میگذرد، این فیلم درباره دختری است که خیلی زیبا نیست و مسالهای که خواب و خوراک را نیز از او گرفته دماغ بزرگ او است ولی این دختر در پروسه داستان باید متوجه شود که با یک صورتی که خیلی زیبا و جذاب نیست میتواند زیبا و جذاب زندگی کرد.
از ساخت این تله فیلم احساس خوبی داشتم چون میخواستم درباره دختری فیلم بسازم که دماغ گندهای دارد و چون تا کنون فیلمی در چنین فضایی را تجربه نکرده بودم ساخت دماغ برای من جذاب بود به همین دلیل از میان فیلمنامههایی که برای ساخت فیلم تلویزیونی به دستم رسید این داستان را بسیار پسندیدم.
صحبتهای موتمن هنوز به پایان نرسیده بود که صحنه برای تصویربرداری سکانس 58 دماغ آماده بود و باقی ناگفتههای خود را به بعد از تصویربرداری این سکانس موکول کرد.
سکانس 58 از فیلم تلویزیونی دماغ که سکانسی نسبتا طولانی است که پری با بازی سهیلا گلستانی به بن بست رسیده و برای تامین هزینه عمل دماغ خود مجموع کتابهای خود در زمینههای مختلف را برای فروش به کتاب فروشی آورده اما چند برگ کاغذ باعث میشود او دوباره به کتابفروشی برگردد.
پس از تمرینهای فراوان در این سکانس پلان طولانی تقریبا همه چیز آماده تصویربرداری بود، پری با حالتی از ترس و دودلی درحالی که رنگ پریده به نظر میرسید از در ورودی داخل شد و روبروی خریدار که صاحب کتاب فروشی نیز بود ایستاد کنار دست او مقدارزیادی کتاب روی پیشخوان به چشم میخورد.
پری: سلام.
مرد: سلام بفرمایید.
پری: من دوست خانم سازگار هستم.
امیر دست از کار کشید خود را به پری رساند و گفت: بله، حال شما خوبه؟
دختر بی توجه به پسرک به مرد پشت پیشخوان نگاه میکند و در جواب میگوید: خیلی ممنون...
و ادامه میدهد: چندتا کاغذ بینش جا نمونده؟
مرد و امیر نگاهی به گوشه مغازه میکنند که کوهی از کتابها به صورت نامرتب روی هم تلنبار شدهاند.
مرد: اونجا است...
پری: خودم باید پیداش کنم؟
مرد: آقا امیر مسوول کتابهای اجارهای هست خودش فقط میدونه کجاست.
این سکانس پس از کات دادنهای بسیار موتمن به پایان رسید و خود او پس از مناسب دیدن شرایط سرصحبت را باز کرد و از چرایی فعالیت در تلویزیون و ضعفهای موجود در تله فیلمها گفت: از سال گذشته که متوجه شدم برای ساخت فیلمهای تلویزیونی یک گرایش به وجود آمده علاقمند شدم که در این حوزه هم کار کنم اما محدودیتهای موجود که یک بخش آن مالی و یک بخش آن ضعف در فیلمنامههای پیشنهادی است باعث شد که خیلی جدی و مستمر ساخت فیلمهای تلویزیونی را دنبال نکنم اما پس از مدتی به این نتیجه رسیدم که علیرغم همه این مشکلات با انتخابهای خوب میتوان فیلمهای قابل قبول در حد استاندارهای تلویزیون ساخت بنابراین دربین فیلمنامههای پیشنهادی فیلم دماغ را از بقیه جذاب تر دیدم این فیلم یک ملودرام طنزآمیز است.
کارگردان فیلم اکران نشده جعبه موسیقی در ادامه به محدودیتهای موجود در ساخت فیلمهای تلویزیونی اشاره کرد و گفت: محدودیتهای بسیاری در ساخت کارهای تلویزیونی وجود دارد اما اصولا محدودیت بخشی از کارهای تلویزیونی است که بودجه بخشی از این محدودیتهاست البته من با بودجه محدود در تلویزیون مشکلی ندارم به نظرمن مشکل اصلی در ساخت فیلمهای تلویزیونی ضعف در فیلمنامه است؛ هیچ یک از این فیلمنامهها فضاسازی درست ندارند خیلی از آنها آغاز، میانه و پایان ندارند و نویسنده مدام دور فضایی پرسه میزند که آن فضا ربطی به اصل داستان ندارد و متاسفانه بحث کمیت بیش از کیفیت مطرح است.
به نظرمن باید تولید انبوه در جایی متوقف شود و تمام تمرکز را روی کیفیت فیلمنامه گذاشت در غیر این صورت فیلمسازی که با انگیزه وارد عرصه شده با تجربه یک یا دو فیلم دلزده میشود و دیگر فیلم نمیسازد.
سهیلا گلستانی بازیگر کاراکتر پری که تنها بازیگر سرصحنه نیز هست از انگیزه خود در بازی این نقش گفت: پری شخصیتی است که در جامعه امروز ما به فراوانی یافت میشود و خیلی هم عینی است اما اینکه تا چه اندازه به کاراکترهایی از این دست تا کنون پرداخته و یا اینکه کارگردانها تا چه اندازه جسارت پرداخت به این موضوع را داشتهاند من فکر میکنم تقریبا هیچ است؛ و زمانی که فیلمنامه را خواندم تصویر کلی از این شخصیت برای من تداعی شد و در کنار آن نقطه نظر کارگردان هم به آن اضافه شد و خصوصیات درونی این کاراکتر بیش از پیش عینی شد؛ ضمن اینکه اتفاقی که در فلیمنامه میافتد اتفاق عجیبی نیست ولی آنچه که این تله فیلم را خاصتر میکند چگونگی پرداخت به این موضوع است.
وی در ادامه به ویژگیهای نقش خود اشاره میکند و میگوید: فضای فیلم و شرایطی که کاراکتر در آن قرار دارد فضایی کاملا سرد است برعکس اتفاقی که میافتد به این معنا که یک پارادوکس بین بازیها و فیلمنامه وجود دارد که تجربه تازهای در بازیهایی است که تا حالا داشته ام و همین مساله برای خودم خیلی جالب است که بدانم چه اتفاقی میافتاد چون برای اولین بار است که نمیتوانم خودم را از بیرون ببینم و نسبت به اتفاقی که در لحظه به لحظه این کاراکتر میافتد آگاهی داشته باشم به همین دلیل در روزهای اول خیلی سخت بود ولی به دلیل توضیحاتی که آقای موتمن حین تمرین و تصویربرداری میداد کار خیلی راحت تر شد و توانستم همه چیز را بپذیرم و به شخصیت درونی پری نزدیکتر شدم.
سهیلا گلستانی در پایان به کم و کیف کار با فرزاد موتمن اشاره کرد و گفت: برای اولین بار است که در فیلمی به کارگردانی فرزاد موتمن بازی میکنم و در این پروژه خودم را کاملا به فیلمنامه و کارگردان سپردم؛ و این درحالی است که تا پیش از این خیلی وقتها پیش میآمد که کارگردان روی بازی من حساب میکرد و بنابر بازی که ارائه میشد تغییراتی هم اتفاق میافتاد ولی کار با آقای موتمن اینگونه نیست و از روز اول هم این نکته را گوشزد میکرد که یک بازی خاص میخواهد و در نهایت باید متذکرشوم که از کل کار راضی هستم به خصوص
همبازی شدن با خانم صامتی که نقش مادر پری را بازی میکند.
پریسا ساسانی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد