گزیده سرمقاله روزنامه‌های امروز

صورت مسئله را پاک نکنیم

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله«صورت مساله را پاک نکنیم»،«معجزه مقاومت ملت ها»،«دوره انتقال بحران از غرب به شرق»،«قیاس مع الفارق»،«پیش از آنکه دیر شود...» و... که گزیده برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۰۲۱۸۵

جوان

«صورت مساله را پاک نکنیم» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جوان به قلم مدیر مسئول است که در آن می‌خوانید؛نمایندگان مجلس شوراى اسلامى با ??? راى موافق با فوریت طرح انتزاع سازمان میراث فرهنگى و گردشگرى از ریاست جمهورى و الحاق آن به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى موافقت کردند.
طراحان این طرح دلیل این اقدام را توجه به ضرورت پاسخگویى رئیس سازمان میراث فرهنگى و گردشگرى به مجلس و ایجاد زمینه نظارت بیشتر بر این سازمان عنوان کرده اند.
بر اهل تحقیق پوشیده نیست که بعد از اظهارات عجیب و بى سابقه اسفندیار رحیم مشایى مبنى بر دوستى با مردم اسراییل و اصرار روى مواضع خود و قانع نشدن مجلس از توضیحات وى و نامه بیش از ??? امضایى نمایندگان مبنى بر برکنارى مشایى و در یک کلام جواب صحیح نگرفتن نمایندگان، آنها به فکر چنین طرحى افتاده اند و فوریت طرح آن را تصویب کرده اند.
ضمن ارزش گذارى به نمایندگان متعهد به آرمان هاى انقلاب و آرمان اسلامى آزادى قدس شریف، ضرورت دارد ایشان توجه نمایند این که یک سازمان، وزارتخانه شود یا بالعکس یا یکى از دیگرى منتزع و به دیگرى متصل شود باید به فکر تقویت راهکارهاى نظارتى مجلس که در قالب تذکر، سوال و استیضاح، تحقیق و تفحص و غیره مى باشد اقدام نمایند.
اختیارات مجلس به واسطه این که متصل به راى مستقیم مردم مى باشد گسترده است و امام مجلس را در راس همه امور مى خواستند. بنابراین نمایندگان نباید صورت مساله را پاک نمایند بلکه مى توانند از طریق قانونى از حق خود استفاده کنند.
اگر مجلس مصر بر حق نظارت خود نباشد و تقویت نظارت خود را در تغییر ساختارهاى ادارى که کارى وقت گیر و طاقت فرسا است بداند نه تنها از وظیفه خود غافل شده است بلکه در صورت تحقق خواست مجلس و الحاق سازمان میراث به وزارت ارشاد نیز نمى تواند به دلیل خلاهاى موجود وظایف خود را انجام دهد.
بنابراین نمایندگان مجلس محترم باید بیشتر به تقویت راهکارهاى نظارتى در کنار عمل قانونگذارى بپردازند که این مهم به صراحت در قانون اساسى و آیین نامه داخلى مجلس مشخص است.

جمهوری اسلامی

«معجزه مقاومت ملت ها» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در ابتدای آن آمده است؛هر چند همزمان با هفتمین سالگرد انفجارهای نیویورک دولت آمریکا تلاش کرد یکبار دیگر با تبلیغات پرحجم خود را پرچمدار مبارزه با تروریسم معرفی کند و به افکار عمومی داخل آمریکا و جهان وانمود نماید که در این زمینه موفق بوده است اما اعترافات قلمی و شفاهی مسئولان دولتی و نظامی آمریکا و تحلیل گران آمریکائی در روزهای قبل و بعد از 20 شهریور (11 سپتامبر) همه این رشته ها را پنبه کرد . این اعترافات و تحلیل ها به روشنی ثابت می کنند که نه تنها دولت آمریکا با تروریسم مبارزه نکرده بلکه در این 7 سال به تروریسم دامن نیز زده است .

در ادامه می‌خوانید؛مایکل مولن رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا هفته گذشته در گزارشی اعلام کرد نمی توانم بگویم در افغانستان موفق بوده ایم . این اعتراف محترمانه به شکست ارتش آمریکا و سایر اشغالگران در افغانستان است .

در بخش دیگر سرمقاله‌ی جمهوری اسلامی آمده است؛آنچه بیش از همه مایه تاسف است نمایشی بودن حضور مسئولان کشور افغانستان در جایگاه اجرائی تقنینی و قضائی است . حامد کرزای که عنوان رئیس جمهور افغانستان را دارد هفته گذشته بعد از بمباران منطقه عزیزآباد هرات توسط بمب افکن های آمریکائی در یک واکنش صریح در پاسخ به اعتراض مردم اعلام کرد : همانطور که حکومت های کمونیستی کابل در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی هیچ اختیاری نداشتند من نیز به عنوان رئیس جمهور این کشور هیچ اختیاری ندارم .

سرمقاله اینگونه ادامه داده است؛در فلسطین نیز حمایت های گسترده و همه جانبه آمریکا از رژیم صهیونیستی نه تنها هیچ مشکلی از این رژیم حل نکرده بلکه آنرا در سراشیبی سقوط قرار داده است . در جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی علیه لبنان در سال 1365 تلاش های حمایتگرانه آمریکا در زمینه های مختلف و ارسال کمک های تسلیحاتی اطلاعاتی و حتی نیروهای نظامی برای صهیونیست ها افاقه نکرد و حزب الله لبنان به عنوان پیروز این جنگ توانست تحول مهمی در افکار عمومی جهان عرب پدید آورد و این باور را به ذهن های عموم مردم نفوذ بدهد که ادعای شکست ناپذیری ارتش رژیم صهیونیستی یک افسانه است و این ارتش و این رژیم بقدری آسیب پذیر هستند که حتی در برابر یک گروه شبه نظامی غیروابسته به دولت به زانو در می آیند.

در بخش پایانی سرمقاله می خوانید؛این معجزه مقاومت ملت ها است که زورگویان را از پا در می آورد و توطئه های آنها را با شکست مواجه می کند. این تجربه ارزشمند که برگرفته از انقلاب اسلامی ایران و اصول و مبانی پرصلابت امام خمینی است اکنون کارائی خود را در منطقه به اثبات رسانده و نشان داده که می تواند پیروزی ملت ها در برابر قدرت های زیاده خواه و سلطه طلب را تضمین کند.

کیهان

روزنامه‌ی کیهان «دوره انتقال بحران از غرب به شرق» نوشته مهدی محمدی را عنوان یادداشت روز خود برگزیده و در ابتدای آن نوشته است؛انتقال نسبی بحران های امنیتی، سیاسی و ژئوپلتیکی از حوزه خاورمیانه عربی به حوزه آسیای مرکزی (هند، پاکستان و افغانستان) ظاهرا حقیقتی است که بسیاری از بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای خود را برای آن آماده کرده اند.

در بخش دیگر یادداشت می‌خوانید؛با مرور خبرهایی که از حدود 3 ماه گذشته درباره تحولات افغانستان و پاکستان منتشر شده هر ناظر عادی می تواند دریابد که اتفاقاتی خاص در آن حوزه در حال وقوع است. به فاصله حدود 9 ماه از زمان ترور مشکوک بی نظیر بوتو، آصف علی زرداری همسر او که گرایشات واضح امریکایی دارد به عنوان رئیس جمهور پاکستان انتخاب شده (و تا اینجا یعنی امریکا بیشترین نفع را از ترور بوتو برده است)، پرویز مشرف رئیس جمهور پاکستان که این اواخر تبدیل به یک عنصر نامطلوب برای امریکا شده بود پس از تحمل فشارهای شدید از جانب غربی ها صحنه قدرت را ترک کرده و به لحاظ نظامی و امنیتی نیز برای نخستین بار، طی ماه های اخیر گزارش هایی درباره درگیری مستقیم بین نیروهای امریکایی و مرزبانان پاکستانی در مناطق حائل میان افغانستان و پاکستان منتشر می شود و تقریبا در تمامی آنها بر مهاجم بودن نیروهای امریکایی تاکید شده است.

در ادامه می‌خوانید؛با نزدیک شدن به زمان انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان هم نشانه هایی آشکار شده است از اینکه امریکایی ها در این کشور نیز همچون پاکستان به دنبال بازآرایی نقشه سیاسی و جایگزینی مهره های فعلی با عناصری مطلوب تر هستند، چرا که احساس می کنند با تداوم سیاست های ساده دلانه فعلی و تکیه به بازیگرانی که در عمل فاقد قدرت کافی هستند، قادر به حل مشکلات پیچیده افغانستان و پاکستان نخواهند بود. همه اینها علائمی است که از ظهور یک بحران جدید در مرزهای شرقی ایران خبر می دهد و یافتن روش هایی برای کنترل آن قبل از هر چیز مستلزم داشتن شناختی از عوامل به وجود آورنده و مشخصات منحصر بفرد آن است.

1- در تحلیل مسائل پاکستان و افغانستان هیچ پارامتری به اندازه مسئله «قومیت» دارای اهمیت نیست. جمعیت 42-43 میلیونی قوم پشتون در دو کشور پاکستان و افغانستان که - والد پدیده طالبان محسوب می شود- تقریبا در شکل دهی به همه پدیده های سیاسی در این دو کشور نقشی اساسی دارد ضمن اینکه پشتون ها تنها بازیگران نقشه قومیتی پاکستان و افغانستان نیستند و اقوام دیگری مانند هزاره ها، تاجیک ها و ازبک ها نیز هر یک با پیوندهای داخلی و خارجی خاص خود در این صحنه حضور دارند و اهداف ویژه ای را تعقیب می کنند. صرف نظر از اینکه هر کدام از این قومیت ها به دنبال چه هستند، نکته کلیدی در تحلیل وضعیت افغانستان و پاکستان این است که در این دو کشور پیوندها و مناسبات قومیتی از هر پیوند و نسبت دیگری از جمله الزامات حکومتی، قانونی و نهادی مستحکم تر است و بر همه آنها ترجیح دارد. این حقیقتی که غربی ها و بویژه نیروهای ناتو که پس از 11 سپتامبر اداره امور افغانستان را به عهده گرفتند به آن بی توجه بوده اند و به همین دلیل هم اکنون خود را دچار بن بستی غیر قابل رفع می یابند.

2- قدرت بیش از حد فاکتور قومیت در افغانستان و پاکستان باعث شده است که استقرار یک دولت باثبات ملی در این کشورها عملاً به یک آرزوی دور و دراز تبدیل شود. هر دولتی دراین دو کشور به محض استقرار، خود را با این پرسش رویارو می بیند که باید استقرار یک نظم ملی را در دستور کار قرار دهد یا اینکه وظیفه اش صرفا ایجاد تعادل میان قومیت ها و تنظیم روابط آنها با یکدیگر، با دولت مرکزی و خصوصا با نهادهایی چون ارتش و دستگاه امنیتی است؟ علاوه بر این پرسش بنیادی (و همچنان بی پاسخ) چهار عامل هست که کنترل پارامتر قومیت ها و بیرون آوردن یک نظم اجتماعی و سیاسی پایدار از دل آن را بی نهایت دشوار می کند: اول، نفوذ شدید و غیر قابل انکار پشتون ها در ارتش و دستگاه اطلاعاتی پاکستان که هرگونه مبارزه موفق با طالبان را به بن بست کشانده و قدرت یابی روزافزون آنها در افغانستان به گونه ای که حیطه نفوذ و اقتدار دولت حامد کرزای را -اگرچه خود او از پشتون هاست- به کابل و چند منطقه کوچک اطراف آن محدود کرده است. دوم، برتری طلبی یک قومیت خاص در صحنه افغانستان و بی میلی شدید به شریک کردن دیگران درقدرت و توسل به خشونت علیه رقبای دیگر عامل مهم پیچیده شدن جنبه قومیتی افغانستان و تا حدودی پاکستان است. سوم، مهم تر از همه اینها دخالت خارجی در صحنه داخلی دو کشور افغانستان و پاکستان است که دهه هاست اجازه نداده ناپایداری های موجود در این دو کشور در اثر تعامل طرف های درگیر به یک تعادل پایدار تبدیل شود و این منطقه همیشه ناآرام فرصتی برای آرامش و پرداختن به مشکلات مزمن خود بیابد.

نویسنده یادداشت کیهان معتقد است؛ جالب است توجه کنیم که چون انگلیسی ها تریاک مصرف نمی کنندو مواد مخدر اصلی در امریکا هم ماری جواناست قربانی اصلی رشد خیره کننده کشت خشخاش در افغانستان اروپایی هایی هستند که امریکا همچنان اصرار دارد موتلف آن در مبارزه بر ضد تروریسم در افغانستان باقی بمانند! و چهارم، البته باید به موضوع تلاش غرب برای استفاده از ظرفیت های دینی در این دو کشور برای برافروختن آتش منازعه مذهبی میان شیعه و سنی نیز پرداخت. این سیاست در دل خود پارادوکسی عبورناپذیر دارد. از یک طرف دمیدن در این آتش با هدف ایجاد دردسر برای ایران به نفع امریکاست و از سوی دیگر اگر آتش اسلام سنی بیش از حد گر بگیرد احتمالا غرب و خصوصا امریکا در راس قربانیان آن خواهند بود و همین است که آنها را به هراس و تکاپو انداخته است.

3- نقشی که اکنون پاکستان در صحنه داخلی خود ودر صحنه افغانستان ایفا می کند نیز درخور تامل است. دولت پاکستان همواره گفته است که از طالبان حمایت نمی کند و این پشتون های پاکستانی هم مرز با افغانستان هستند که به طالبان کمک می کنند. با این وجود برخی مطالعات اخیرا انجام شده نشان می دهد که دولت پاکستان هم زمان سیاست دوگانه ای را تعقیب می کند. از یک سو به این دلیل که به جذب کمک های مالی امریکا نیازمند است سعی می کند با انجام برخی عملیات های ایذایی به قول خود مبنی بر مبارزه با طالبان جامه عمل بپوشاند. ا

در پایان یادداشت می‌خوانید؛مشرف تا زمانی که خود را در مبارزه با طالبان و برافروختن آتش فتنه مذهبی شریک امریکا نشان می داد با او مشکلی نداشتند اما به محض اینکه دریافت با میلیون ها انسان به صرف درخواست امریکا نمی توان درافتاد و به مذاکره و معامله با طالبان روی آورد توطئه ای ترتیب دادند و او را به زیر کشیدند. بنابراین همچنان مهم ترین چیزی که باید منتظر آن بود این است که آیا پاکستان به یک بازنگری استراتژیک روی خواهد آورد یا نه؟

مردم سالاری

«قیاس مع الفارق» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم محمدعلی نوروزی نژاد است که در آن می خوانید؛متاسفانه مدت هاست که وقتی مساله ای مهم یا غیرمهم در جامعه و مسایل مربوط به آن پیش می‌آید (حال هر چه که باشد) فوری برای فرار از مسئولیت انسانی خود آن را با حوادثی که اصلا  شباهتی (اگر علمی نگاه شود) به لحاظ ماهوی به هم ندارند، مقایسه می کنند و جالب آن است که همیشه هم ما و مثل ما در این قیاس سربلند و پیروز و مورد مباهات خودمان قرار می گیریم.

در ادامه یادداشت می‌خوانید؛به هر روی گذشته از پیش گفتار آمده اگر به چند موضوع پیش آمده در اجتماع در چند ساله گذشته سرک بکشیم و موارد گونه گونی از این دست برمی خوریم، به یاد می‌آورم بارها و بارها از دهان مسئولا ن مختلف هنگامی که حوادث ناخوشایندی مثل خفاش شب و قتل های پاکدشت رخ داده بود، شنیده ام که به جای عذرخواهی صریح از مردم و جبران سریع سهل انگاری خود، فورا گفتند، در ایران این نوع حوادث نسبت به دیگر کشورها بسیار کم است و برای آن چند قتل را در کشورهایی مثل آمریکا به عنوان مثال می‌آوردند و به بینندگان و شنوندگان و خوانندگان مصاحبه خود هزار منت می گذاشتند که شما باید نسبت به امنیت موجود افتخار کنید. در این که در بسیاری کشورها خصوصا آمریکا ممکن است ناامنی فراوان باشد حرفی نیست ولی متاسفانه مسوولا ن وقت یا نمی خواستند، یا نمی دانستند تا بگویند که این تنها یک قیاس مع الفارق است  چرا که برای قیاس کردن دو شی، دو چیز باید اصول خاصی مورد توجه قرار گیرد تا به حکم منطقی رسیده شود مثلا  در همین موضوع نکته مهمی که باید حتما مورد توجه قرار می گرفت آن بود که در کشورهایی آن چنانی قانون «خرید و فروش و حمل  آزاد اسلحه» وجود دارد اما در ایران این مورد کاملا  منتفی است.

در بخش دیگر یادداشت آمده است؛در این راستا یک سال گذشته ویژگی های خاص تری نیز داشته هم به لحاظ تعدد این نوع دیدگاه ها و هم کیفیت آنها و از آن جا که مهمترین موضوع کشور ما در حال حاضر بحث اقتصادی است  و بسیاری از دست اندرکاران این نوع قیاس را برای فرار از وجدان جمعی جامعه که عملکردهای غلط آنان را باعث نابسامانی در این عرضه می بینند گریزگاه  مناسبی تشخیص داده اند و روزنامه ها و رسانه ها پر از این نوع مقایسه ها هستند که می توان به بسیاری از آن ها پرداخت، اما یکی از مهمترین این قیاس ها در مباحث  حذف سوبسیدها که یکی از موضوعات تحول اقتصادی عنوان شد، بیان گردید.

در بخش پایانی یادداشت می‌خوانید؛یکی از مسئولی ن حوزه های نفتی در دفاع از حذف یارانه از سوخت و منابع انرژی وقتی در مقابل سوالا ت مختلف خبرنگاران قرار گرفت به همین راه متوسل شد و گفت که در کشوری مثل امارات که خود صاحب نفت و منابع سوختی است قیمت بنزین و سوخت چند برابر ایران است، کاش این مسئول محترم ضمن عنوان این مطلب توجه به مسایل دیگر کشور امارات مثل میزان درآمد سرانه افراد آن کشور، سرمایه گذاری خارجی، جذب توریست، حقوق و مزایای شاغلا ن و میزان تورم آن می کردند و آن وقت جمله قصار خویش را عنوان می کردند، بد نبود دوستانی که گاه آمریکا را با ایران مقایسه می کردند و این روزها تا بحث تورم می شود فورا تورم جهانی را پیش می کشند و گرانی سوخت و رکود اقتصادی آمریکا را نیز دلیل آن می دانند میزان حقوق و دستمزد معلمان آمریکایی را با معلمان زحمتکش وطنی مقایسه می کردند.آری متاسفانه بسیاری از دوستان بهترین راه  برای حل مشکل را پاک کردن صورت مساله می دانند، توصیه  نگارنده به ایشان آن است که دوستان به جای آن که صرفا خود را گوینده این نوع قیاس ها بدانند، یک بار هم خود را شنونده دارای شعور تلقی کنند آن وقت باورپذیری این نوع قیاس ها را خود نیز خواهند توانست ارزیابی کنند.

 دنیای اقتصاد

اعتبارات کجاست؟» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم غلامرضا سلامی است که در ابتدای آن آمده است؛طبق آمار ارائه شده توسط مقامات بانک مرکزی در پایان اردیبهشت‌ماه 1387، مصارف اعتباری بانک‌های ایرانی به میزان 40هزار میلیارد تومان بیشتر از منابع مجاز آنها برای اعطای تسهیلات بوده است.

در ادامه سرمقاله می‌خوانید؛درطرف مقابل نقدینگی ایجاد شده در اثر اضافه برداشت 13هزار میلیارد تومانی بانک‌ها از بانک مرکزی (که باضریب فزاینده 5 ایجاد 65 هزار میلیارد تومان نقدینگی می‌نماید) و چک‌پول‌های بدون پشتوانه چیزی در حدود 75هزار میلیارد تومان می‌باشد. اگر مانده منابع قفل شده بانک‌ها برای خرید اوراق قرضه دولتی را 35 هزار میلیارد تومان فرض کنیم، آنگاه صحت آمارهای اعلام شده بانک مرکزی تائید می‌شود. با این ترتیب نباید دنبال این بود که پول ایرانیان کجاست؟ بلکه باید این سوال پاسخ داده شود که این اعتبارات اعطائی اضافی صرف چه اموری شده است؟

نویسنده سرمقاله دنیای اقتصاد معتقد است؛دولت‌نهم هم از طریق کاهش دستوری نرخ تسهیلات بانکی و هم از طریق صدور دستورهای اداری به بانک‌ها برای تخصیص منابع بانکی به طرف‌های جدید، (شامل طرح‌های زودبازده) حجم تقاضای تسهیلات بانکی را به مراتب بیشتر از توان اعتباری بانک‌ها افزایش داد. از آنجایی‌که بعلت وجود محدودیت منابع( به‌دلیل آنکه منابع اعتباری همواره کسری از میزان کل نقدینگی است که در ایران این کسری حدود 80درصد می‌باشد) توزیع عادلانه اعتبارات منجر به جهت گیری بخشی از اعتبارات بنگاههای موجود به سوی متقاضیان جدید می‌باشد، لذا نه تنها متقاضیان جدید نمی‌توانند آنطور که باید و شاید نیاز نقدینگی طرح‌های خود را تامین کنند و از اینرو طرح‌های آنها به صورت سوله‌های خالی از فعالیت رها می‌شود ، بلکه فعالان اقتصادی قبلی از بخشی از منابع مالی در اختیار (ساختار سرمایه) محروم می‌شوند که البته آسیب‌پذیرترین بخش ترازنامه بنگاههای اقتصادی در چنین شرایطی سرمایه در گردش آنها می‌باشد. برای روشن ترشدن قضیه، مثالی تئوریک می‌زنم. فرض کنیم در یکی از مسیرهای ایران مانند تهران – شیراز روزانه 10هزار اتوبوس و کامیون در تردد باشند و برای این منظور در هر روز یک میلیون لیتر گازوئیل در دسترس قرارگیرد. اگر درچنین شرایطی دولت اعلام کند به رانندگان اتوبوس و کامیون که این مسیر را می‌پیمایند 50درصد هزینه حمل کامل آنها جایزه بدهد در آن‌صورت کامیون‌ها و اتوبوس‌ها قادر خواهند بود با نصف ظرفیت کارکنند و راه را برای متقاضیان جدید هموار سازند.

در بخش پایانی سرمقاله می‌خوانید؛حال اگر دولت نتواند گازوئیل مورد نیاز اتوبوس‌ها و کامیون‌های اضافه شده در این مسیر را تامین نماید ناچار خواهد بود به هریک از این اتوبوس‌ها و کامیون‌ها نصف میزان مورد نیاز گازوئیل تحویل دهد در آن صورت یا مسافران و بارها به مقصد نمی‌رسند و یا رانندگان اتوبوس و کامیون ناچار می‌شوند کمبود عرضه گازوئیل را از بازار سیاه به قیمتی خریداری کنند که به‌مراتب بیشتر از جایزه دولت باشد. در این میان شرکت‌های معتبر مسافرتی و باربری که دارای سازمان و تشکیلات مفصل می‌باشند بیشترین ضرر را خواهند کرد. اگر دولت توصیه صاحب‌نظران را می‌پذیرفت و نرخ تسهیلات بانکی را دستوری کاهش نمی‌داد و به این میزان استقلال بانک مرکزی را نادیده نمی‌گرفت امروز دچار این نابسامانی نبودیم.

رسالت

روزنامه‌ی رسالت عنوان سرمقاله‌ی امروز خود را «موسم رمضان، فرصتی برای انسجام» برگزیده و به قلم محمد مهدی انصاری نوشته‌ است؛
فرصت ذیقیمت ماه مبارک رمضان هر ساله موسم مناسبی است تا امت اسلامی هر چه بیشتر برای انس با قرآن  و تدبر در تعالیم نجات بخش آن  تلاش کند. از علمای دینی‌، رهبران فکری و روشنفکران جهان اسلام گرفته تا سیاستمداران و نخبگان سیاسی و توده‌های مسلمین همه و همه باید به واسطه آموزه‌های قرآنی اسلام عزیز را در جان خود زنده نگهدارند و با وجدان‌های بیدار و هوشیار خود بنیان‌های  تشخص عقیدتی و تعهد ایمانی خویش را  تحکیم کنند. به هر روی جهان اسلام باید از  ظرفیت بی‌بدیل ماه رمضان و شهرالصیام بهره‌ گیری کند. کدام ظرفیت از این بالاتر که هر ساله بیش از یک میلیارد مسلمان با هم نیت می‌کنند،‌با هم به این ماه و ایام معنوی آن  داخل می‌شوند، با هم روزه می‌‌گیرند و با هم افطار می‌کنند؟ آیا پیام اصیل این عبادت الهی همچون بسیاری دیگر از احکام عبادی اسلام چون حج،‌عزت و وحدت کلمه مسلمین نیست؟

در ادامه‌ی سرمقاله می خوانید؛تشدید صف‌بندی‌های سیاسی و فرقه‌ای ،‌القای تردید در آموزه‌ها و مفاهیم شریعت، خودباختگی و فریفتگی برخی عناصر کج اندیش و کوته بین که در برابر جهان غرب سر تسلیم فرود آورده‌اند و عقب نگه داشتن مسلمانان از رشد و پیشرفت، عمده‌ترین زمینه‌های رخنه غرب در جوامع اسلامی بوده‌اند. اما در  این بین حیله‌آمیزترین و خیانت بارترین نقشه دشمنان تمدن اسلامی در دو نکته نهفته که از بیش از یک قرن پیش آغاز شده و امروز در آغاز قرن بیست و یکم به شکلی پیچیده‌تر و موذیانه‌تر اجرا می‌شود.

انصاری معتقد است؛ بیگانگان و استعمارگران که تمدن و فرهنگ اصیل اسلامی را نشانه رفته بودند دو کار انجام دادند: یکی متزلزل کردن پیوندهای اسلامی بین امت و دیگری  سرگرم کردن استعدادهای جوامع اسلامی به این مسائل روزمره و اختلافات.

سرمقاله‌ی رسالت اینگونه ادامه داده است؛تمدن دنیا زده غرب که مسلمانان را به خشونت‌ورزی،آزادی ستیزی و القائات بی‌پایه و اساس دیگر متهم می‌کند هفت سال است که در افغانستان و عراق به تجاوزگری و کشتار فرزندان دنیای اسلام مشغول است. آن  هم در پی یک رویداد کاملا مبهم تروریستی که معلوم نیست چرا در طلیعه هزاره سوم طراحی واجرا می‌شود!!!

در بخش پایانی سرمقاله می‌خوانید؛اگر امت اسلامی اصالت‌های خویش را شناسایی کند و با وحدت کلمه و انسجام ظرفیت‌ها و منابع، قدرت خود را به پویایی و جهش وا دارد نه در مسائل علمی و فکری مرعوب غرب خواهد بود و نه در معادلات سیاسی و پیچیدگی‌های روابط بین‌المللی و بازی ابرقدرت‌های پوشالین به ورطه انفعال می‌افتد . یکی از این ظرفیت‌ها همین ماه مبارک رمضان  است که معنویت اخوت اسلامی و مقاومت دینی را به بندگان صالح خود آموزش می‌دهد و این   پیام را در بر دارد که “و لا تهنوا و لا تحزنا وانتم الاعلون ان کنتم مومنین.” از رمضان که بگذریم کنگره عظیم حج پیش روی امت اسلامی است. فرصت‌هایی که هر ساله می‌آیند و می‌روند اما مع‌الاسف نشانه‌ای از تدبیر وهوشیاری مسلمین و رهبران سیاسی وفکری ایشان مشاهده نمی‌شود و  بهره‌گیری چندانی از آنها صورت نمی‌پذیرد...

کارگزاران

«پیش از آنکه دیر شود...» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی کارگزاران به قلم  احمد طالبی‌نژاد است که در ابتدای آن می‌خوانید؛:اینکه ایران جزء معدود کشورهای آسیایی است که صنعت سینما دارد و هر ساله حدود 60 فیلم تولید می‌کند، از هر نظر مایه مباهات است و از نظر خارجی‌ها باعث حیرت. چطور ممکن است کشوری که تحت لوای یک حکومت دینی سنتی اداره می‌شود، نه‌تنها دارای صنعت سینما باشد بلکه برخی از تولیدات آن دست‌کم در یکی دو دهه گذشته حضور پررنگی در جشنواره‌ها و مجامع سینمایی و فرهنگی جهان داشته باشد؟ این پرسشی است که ذهن بسیاری از ناظران بین‌المللی را که از پیشینه فرهنگی و تاریخی این ملت بی‌خبرند، پر کرده است.

در ادامه سرمقاله می‌خوانید؛هرچند حوادث تاریخی و سیاسی، همواره تنگنا‌هایی پیش‌رویش قرار داده اما هرگز نتوانسته است این جریان قوی را به کل از پا درآورد. غربی‌ها از یک نظر حق دارند. چون برخی از سیاستمداران دوران انقلاب از همان آغازین روزهایش، عزم داشتند مانع وجود و حیات پدیده‌های غربی شوند. از جمله موسیقی، مجسمه‌سازی، تئاتر و سینما. اما آنها فراموش کرده بودند یا خبر نداشتند که هنرمندان ایرانی به یاری ذوق و هوش سرشار، راه بقا و دوام خود را خوب می‌دانند به‌عنوان مثال هنگامی که در نخستین سال‌های ورود اسلام به ایران، حکم آن بود که کشیدن صور از حیوانات ممنوع است. همه نگاره‌گران ایرانی، جملاتی مثل «بسم‌الله الرحمن الرحیم» را نقش می‌کردند و به این ترتیب، هنر نگاره‌گری و البته بعدها موسیقی ایران را از گزند تندروی‌ها مصون بدارند.

طالبی نژاد نوشته است؛شرایط جهانی کاملا روشن است. تحول عظیمی که در بخش سخت‌افزاری و نرم‌افزاری رسانه‌ها پدید آمده و دسترسی به تولیدات سینمای جهان را از نوشیدن یک لیوان آب سالم، آسان‌تر کرده یکی از عوامل مهمی است که سینمای دست و پا بسته ایران را به واکنش واداشته و چون نه آن ابزار را به‌طور کامل در اختیار داریم و نه شرایط فرهنگی کشور اجازه می‌دهد از برخی عناصر کارآمد در سینمای امروز جهان بهره بگیریم، سینمای ایران موقعیتی را که با خون دل به دست آورده بود از دست داد. وقتی با صرف هزینه‌ای کمتر از یک هزار تومان می‌توان صاحب یک نسخه دی‌وی‌دی با کیفیت عالی از یک فیلم سینمایی روز و مطرح در جشنواره‌های بین‌المللی شد چه کسی حاضر است با صرف چند برابر این مبلغ و زحمت بسیار به تماشای فیلم ایرانی برود که نسخه ژنریکش را فراوان در تلویزیون می‌بیند فراموش نکنیم که ابعاد و اندازه‌های سینمای امروز ایران به شدت تلویزیونی شده است. اما فقط شرایط جهانی و رشد امکانات رسانه‌ای دشمن سینمای ایران نبوده و نیست. این پدیده‌ها در همه‌جا حضور دارند. از خود آمریکا گرفته تا اروپا و هندوستان. اما آنان به دلیل جدی بودن صنعت سینمای‌شان راه‌های مقابله یا مسابقه با تلویزیون، ماهواره، اینترنت و... را یافته و وارد عمل شده‌اند و ظاهرا بازنده هم نیستند. اما ما در این جدال نابرابر، کاملا باختیم و میدان را به رسانه‌هایی که نام‌شان ذکر شد، واگذاشتیم، چرا؟ روشن است. چون به‌رغم شعارهایی که صادر می‌شود، الفبای مدیریت بحران را نمی‌دانیم. چون بود و نبود، صفت سینما برای حتی برخی مسوولان اصلی هم چندان جدی نیست. چطور در زمینه صنایع دیگر مثلا خودروسازی، با بالا بردن کیفیت و البته کمیت توانستیم تا حدود قابل ملاحظه‌ای در مقابل واردات آن ایستادگی کنیم و انصافا برخی تولیدات داخلی، از هر نظر راضی‌‌کننده‌اند.

در بخش دیگر سرمقاله آمده است؛هنوز تکلیف ممیزی به‌رغم گذشت نزدیک به سه دهه از انقلاب، روشن نیست و بیشتر سلیقه‌های فردی و مصلحت‌جویانه است که حکم نهایی را صادر می‌کند. در حالی‌که قانون سینما مثل قانون مطبوعات، می‌تواند تکلیف ممیزی و معیارهای آن را برای دست‌اندرکاران تولید فیلم روشن کند.

در ادامه آمده است؛معلوم نیست سازوکار نمایش فیلم در طول سال، تابع چه ضوابطی است فیلم‌هایی که هنوز ماده ظهورشان خشک نشده به قول معروف، داغ‌داغ از بالای سر انبوهی فیلم در نوبت‌مانده، می‌گذرند و بهترین زمان‌های اکران را به خود اختصاص می‌دهند. چون پشت‌ آنها، یکی از آدم‌های بانفوذ قرار گرفته است. آن وقت فیلم‌های تحسین‌شده در جشنواره‌های داخلی و خارجی، آن‌قدر در صف انتظار می‌مانند که یا نسخه دی‌وی‌دی‌شان در دسترس همگان قرار می‌گیرد یا به کل از یاد می‌روند. چه کسی باید پاسخگوی عدم نمایش عمومی فیلم‌هایی همچون چند کیلو خرما برای مراسم تدفین، بازم سیب داری؟ و آثار معطل‌مانده دیگر باشد؟

در بخش پایانی سرمقاله می‌خوانید؛همین مردم گرفتار و چندکاره با همه تنگناهایی که درش گرفتار آمده‌اند، از فیلم خوب ایرانی استقبال می‌کنند. نمونه‌اش فروش بالای فیلم مهرجویی، بیضایی، بنی‌اعتماد، حاتمی‌کیا، مجیدی و میرکریمی و دیگران است. اما سالی چند تا از این فیلم‌ها تولید می‌شوند که مردم کار و زندگی‌شان را رها کنند و دست اهل و عیال را بگیرند و بروند سینما؟ با تولید فیلم‌های سفارشی، تبلیغاتی و اغلب ریاکارانه، نمی‌توان مردم را از خانه‌ها بیرون کشید. آقایان محترم، دست‌تان درد نکند که برای سینمای ایران جشن برپا می‌کنید. این جشن بر تمامی سینماگران ایرانی‌ـ اگر جایشان در مراسم توسط غریبه‌ها پر نشده باشد‌ـ مبارک باد. اما سینمای ایران در حال احتضار است. پیش از آن که دیر شود به دادش برسیم. نیاید آن روزی که ناچار شویم مجلس ختم سینمای ایران را برگزار کنیم.
 
اعتماد ملی


چنین نکنید» عنوان سرمقاله‌ی امروز روزنامه‌ی اعتماد ملی است که در ابتدای آن می‌خوانید؛سرانجام مجادله میان مجلس و دولت نهم می‌رود تا به انتزاع کامل سازمان میراث فرهنگی و جهانگردی و الحاق آن به وزارت ارشاد و صنایع منجر شود. در مجادله‌ای که در نتیجه اظهارات نسنجیده رحیم‌مشایی معاون و دوست رئیس‌جمهور روی داد، 200 تن از نمایندگان مجلس شورای اسلا‌می، 50 تن از اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری، برخی از مراجع تقلید، ائمه جمعه و چهره‌های مختلف سیاسی و مذهبی کشور خواهان عذرخواهی و استعفای وی شدند.

در این میان حتی رسانه‌های حامی دولت نیز از رئیس‌جمهور خواستند تا در برابر اظهارات مشایی از خود واکنش نشان دهد اما رئیس دولت نهم نه‌تنها به موضع همفکران و مقامات سیاسی و مذهبی وقعی ننهاد، بلکه در یک اقدام حمایت‌آمیز، معاون خود را به دو سفر خارجی و یک سفر داخلی برد.

همراهی معاون در ترکیه و چین نشان داد که احمدی‌نژاد چندان درخواست‌ها و مخالفت‌های مقامات را جدی نگرفته است.

از سوی دیگر مجلس که پرستیژ خود را در خطر می‌بیند، برای حل کردن معضل پیش‌آمده، تصمیم دارد صورت‌مساله را پاک کند. این از آن دسته معادلا‌تی است که به مطایبه باید گفت: پیدا کنید پرتقال‌فروش را!

جای تاسف دارد که مجادله چند نفر از مقامات منجر به برخورد مجلس با یکی از نهادهای اداری کشور شده است.

سالیانی دراز میراث فرهنگی و گردشگری از سازمان‌های تابعه وزارت فرهنگ و ارشاد بود و صنایع دستی نیز در تابعیت وزارت صنایع. مدت‌ها مطالعه و تحقیق کارشناسی و عنایت به جایگاه ایران در صنعت گردشگری و صنایع دستی سبب شد سازمانی تحت نظر رئیس‌جمهوری شکل گیرد تا جایگاه و منزلت این صنعت مهم بهتر دیده شود.

ایران جزو 10 کشور برتر دارای آثار گردشگری در جهان است. هرچند از نظر جذب توریست در رتبه پایین 150 کشور جهان قرار دارد.

این رتبه نازل در حالی حاصل شده که در سال‌های اخیر کشورهایی چون مصر، ترکیه، عربستان سعودی، لبنان، امارات عربی متحده، چین، تایلند، مالزی و... و حتی کشورهای همسطح و حتی پایین‌تر از ایران وضعیتی به مراتب بهتر دارند. در سطح جهان در میان 10 هتل برتر و درجه یک نزدیک به 5 تای آنها در آسیای جنوب شرقی و دبی قرار دارند.

در این میان چین در حالی که به رتبه دوم جذب توریست صعود کرده، اسپانیا را در رتبه اول این جدول به جای فرانسه می‌بیند.

اما ایران در حالی که دارای گردشگاه‌های طبیعی، مراکز و اماکن مذهبی، جاذبه‌های تاریخی و تمدنی است، وضعیت نامطلوبی دارد.

از سوی دیگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلا‌می، با بوروکراسی عریض و طویل خویش و تولیت تئاتر، سینما، کتاب، شعر، موسیقی و... به خوبی نتوانسته مسوولیت‌های خویش را سامان دهد. هم‌اینک انتقادات فراوانی متوجه مدیریت این وزارتخانه است. آنگاه برای آنکه نمایندگان بخواهند قدرت خود را به رخ رئیس‌جمهور بکشند، سازمانی را به وزارت ارشاد تحویل می‌دهند که در اکثر کشورهای پیشرفته، خود زارتخانه‌ای عریض و طویل است. یادمان باشد صنایع دستی نیز، اقتصاد چین و هند را متحول ساخت. در کشوری مانند تایوان تنها از طریق صنایع دستی 10 برابر درآمد نفت ایران، سود به دست می‌آورند.

ما با چنین روشی در مدیریت کشور به کجا می‌رویم؟ اگر با احمدی‌نژاد و یا رحیم‌مشایی مشکل دارید، با قدرت انتقادات و درخواست‌های خود را طرح کنید اما به منافع ایران فکر کنید. انحلا‌ل سازمان میراث فرهنگی کاری عبث و غلط است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها