
همه تلاش سازندگان «مامور بدرقه» مصروف روایت داستانی شده که در آن وجوه طنز دیده شود و برای این منظور حتیالمقدور قصه فدای طنز یا بعکس نشده است. داستان «مامور بدرقه» خیلی خوب شروع میشود و خوبتر لااقل تا اینجا ادامه پیدا میکند. با کمی خوشبینی احساس میشود همه چیز سر جای خودش قرار دارد و از آن مهمتر این که قصه روند معمولی خود را طی میکند و به پیش میرود و در هر قسمت مخاطب با ماجراها و چیزهای تازه آشنا میشود. جدا از این، روی جزئیاتی که پدید آورنده طنزها و شوخیها و نمایانگر روحیه شخصیتهای مختلف اثر است بخوبی کار شده است و این جزئیات در اجرا هم بخوبی دیده میشود. شاید اوج ماجرا را در سکانسی که شوهر خواهر متهم، متهم، استوار و سرباز نیروی انتظامی به تهران برمیگردند، بشود دید. آنجا که هنوز استوار به روابط خانوادگی متهم و شوهر خواهر متهم پی نبرده و آن دو مدام اطلاعات مورد نظرشان را رد و بدل میکنند.
سیروس گرجستانی مانند همیشه بازی گرم همیشگیاش را ارائه میکند. او در نقش آصف قرقچی تجربه سالها بازیگریاش را به کار میگیرد و مانند همیشه نقش را از تکبعدی بودن نجات میدهد و به آن سمت و سویی میدهد تا مخاطب با آن ارتباط برقرار کند. در سوی دیگر این منازعه بازیگری به نام محسن تنابنده حضور دارد که نقش متهم این داستان را بازی میکند. تنابنده به دلایل بسیار، انتخاب خوبی برای این نقش بوده. اول این که مخاطب از او ذهنیت بصری چندانی نداشته و در نقش خرده خلافکاری که در یک مخمصه ناخواسته میافتد، شخصیت گیرا و قدرتمندی را از خود به نمایش میگذارد. او در نقش یک مجرم عصبی که مدام میخواهد فرار کند و فضای بهتری را برای خود پدید آورد تا حد زیادی موفق بوده است.
جواد رضویان هم به نوعی کاملکننده این مثلث است که با شوخیهای خود و با خاطراتی که مخاطب از او دارد، گهگاه بر تنور طنز این اثر میدمد.
واقعیت این است که داستان زندگی ماموری که در آخرین روزهای کاریاش مجبور است به دنبال متهمی باشد که تقریبا همه زندگیاش را بههم ریخته، به تنهایی آنقدر پرتعلیق و جذاب است که میتواند یکی از اسباب جذب مخاطب باشد، اما همه میدانیم فضای یک اثر طنز به خاطر مسائل بسیاری در یک «فرآیند» شکل میگیرد و از کنار هم آمدن همه این عناصر است که یک اثر طنز میتواند مخاطب را جذب کند. «تعبیه» طنز در دل داستانی که اساسا برای این منظور طراحی نشده و شخصیتها و ماجراهای داستان آن میتوانند گواه این مطلب باشند، به همان اندازه میتواند یک اثر را به قهقرا ببرد که استفاده هوشمندانه از داستانی که در آن ظرفیتهای طنز نیز دیده شده است و میکوشد به انحای گوناگون مخاطب را به دریافت درستی از جمعبندی نهایی داستان رهنمون سازد.
در مامور بدرقه، نشانههایی وجود دارد که پیداست بستر داستان را برای ایجاد فضای طنز طراحی کردهاند.
شخصیتها شکل کاملی از آنچه باید باشند نیستند و به همین دلیل، به آدمهای دور و بر ما بشدت شباهت دارند. همین شباهت شاید بزرگترین دستاویز برای چیزی باشد که از آن به گرمی و دلپذیری یاد میکنیم. علاوه بر این، نوع کارگردانی سعید سلطانی هم ساده، مفرح و بشدت در خدمت کار است و اسیر تکلفگوییهای معمول نشده است.
مامور بدرقه، بوضوح نشان میدهد که سازندهاش قصد نداشته یک پیام فوقالعاده و آنچنانی را در خلال یک داستان پیچیده که احتمالا در ماراتن پخش شبانه جایگاهی پیدا نمیکرد، بازگو کند. اینکه این سریال در شبهای بعد چه سمت وسویی پیدا میکند، موضوع دیگری است، اما در حال حاضر و به شکل فعلیاش، اثری است که داستانش را به اندازهای مقبول و درست لااقل در اندازه مدیومی مثل تلویزیون تعریف میکند که ما دوست داریم با آن همراه شویم.
مهدی غلامحیدری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
بهمناسبت نوزدهمین سالگرد تاسیس رادیو گفتوگو با مهدی شهابتالی، مدیر این شبکه گفتوگو کردیم
در گفتوگوی اختصاصی خبرنگار روزنامه «جامجم» در بیروت با حسن عزالدین، عضو بلندپایه حزبالله و نماینده پارلمان لبنان مطرح شد