با دکتر یوسف مجیدزاده، سرپرست کاوش‌های باستانی درباره تمدن هلیل‌رود

جیرفت،تاریخ ایران را دوباره می‌نویسد

هفته گذشته همایش بین‌المللی تمدن جیرفت از سوی فرهنگستان هنر در مجموعه آسمان این فرهنگستان به طور مشترک به مدت 4 روز در تهران و جیرفت برگزار شد.همایشی که به صورت علمی یافته‌های باستانی این منطقه را برای اثبات تمدنی در این سرزمین به بوته مباحثات علمی گذاشت؛ چیزی که از آغاز شناسایی این منطقه به عنوان یک منطقه باستانی و تاریخی بی‌نظیر بود. رسانه‌های جمعی در سال‌های اخیر اخبار متفاوتی را از اکتشافات و حفاری‌ها در منطقه باستانی جیرفت منتشر می‌کردند که حجم زیادی از آنها به سرقت‌های صورت گرفته در این منطقه برمی‌گشت.هرچند با پیگیری‌های مسوولان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و همکاری نیروی انتظامی، تا حدود زیادی دست قاچاقچیان از این منطقه کوتاه و سلسله حفاری‌های منظمی به سرپرستی پروفسور یوسف مجیدزاده در منطقه باستانی جیرفت آغاز شد، اما کماکان برگزاری همایشی علمی برای بررسی یافته‌های این منطقه بسیار مهم جلوه می‌کرد.برگزاری این همایش فرصتی مناسب شد تا با این محقق و باستان‌شناس که به طور مشخص نزدیک 5 سال است در جیرفت به کاوش می‌پردازد، درخصوص فرهنگ و تمدن این منطقه باستانی به گفتگو بنشینیم.
کد خبر: ۱۷۴۸۲۴

به عنوان نخستین پرسش در 6 فصل کاوش‌های باستانشناختی جیرفت ، فعالیت‌های میدانی تنها در 2محوطه کنارصندل جنوبی و کنارصندل شمالی متمرکز بوده است در این باره بیشتر توضیح دهید.

در چهارمین فصل عملیات نسبتاً گسترده‌ای در گورستان 800 متری شرق تپه کنارصندل جنوبی و واقع در حاشیه غربی هلیل‌رود آغاز شد که تا پایان ششمین فصل ادامه یافت و سرانجام این‌که در ششمین فصل کاوش، در حدود 4 کیلومتری کنارصندل جنوبی و نزدیک به 2 کیلومتری جنوب قلعه کوچک، در یک حفاری کوتاه مدت نجات به کاوش در یک گورستان صخره‌ای اقدام کردیم.

طی هر فصل، شماره برش‌ها فزونی یافت و ابعاد آنها گسترده‌تر شد. در پایان ششمین فصل از طریق کاوش‌های سیستماتیک تعداد برش‌ها به 16 رسید که وسعت آن در سطح تپه به 2 هزار مترمربع و در منطقه شهر به  حدود 2 هزار مترمربع رسید. افزون بر آن، طی این سال‌ها بی‌وقفه بخش‌هایی از بقایای معماری غول‌آسای خشتی بسیار مهمی را کنارصندل جنوبی در 1400 متری شمال حفاری کردیم.

از برش پل‌های لایه‌نگاری که در شیب شرقی تپه کنارصندل جنوبی گشوده شد، آموختیم که 11 متر از ارتفاع بالای تپه متعلق به مجموعه سازه یادمانی خشتی واحدی است که بر فراز تپه باستانی کهن‌تری برپا شده است. ما این سازه را بنای دژ نامیدیم. افزون بر آن، در دامنه غربی تپه در انتهای غربی دژ، سکو یا دیواری به عرض 10 متر شناسایی شد که در هماهنگی با شکل دژ با قوس ملایمی تپه را در میان گرفته است.

از لحاظ لایه‌نگاری، در محوطه کنارصندل جنوبی تاکنون 4 لایه معماری شناسایی کرده‌ایم که نخستین مرحله تاکنون، شناسایی است. بنای دژ نیز خود دست‌کم در 2 مرحله متفاوت بازسازی شده است.

تاکنون تنها فضای معماری کاملاً حفاری شده در درون دژ، اتاق راست‌گوشه بلندی است که بلافاصله در جنوب دروازه ورودی قرار دارد. در نخستین مرحله از بازسازی دژ، دیوار اتاق‌ها تا سطح 5/1 متری از کف به کلی ویران و همسطح شده، سپس درون اتاق‌ها با بلوک‌های عظیم خشتی پر شده‌اند. در دیوار کوتاه شده جنوبی اتاق، فرورفتگی تاقچه مانندی به عرض 2 متر و عمق 30 سانتی‌متر ایجاد شده است. در بخش شرقی این تاقچه، نقش بسیار برجسته انسانی خشتی از دل دیوار بیرون آمده است. این نقش متعلق به مردی است از رو به رو و تمام رخ و احتمالا متعلق به یک خدا ی باستانی .

به نظر می‌رسد اطلاعات به دست آمده از بخش شهر پیرامون این دژ بتواند نقش بالا‌یی در شناسایی تاریخ این منطقه داشته باشد در این باره بیشتر توضیح دهید؟

 معماری خانه‌های شخصی در کنارصندل جنوبی از مجموعه‌هایی متشکل از اتاق‌های راست گوشه به نسبت کوچک با میانگین ابعاد 5/22x متر شکل گرفته است. در جنوب شرقی دژ تاکنون، 8  کوره شناسایی و پاکسازی شده است. اطراف و در نزدیکی کوره‌ها شواهد آشکاری از فعالیت‌های صنعتی مشاهده شده و نزدیک به 5 کیلوگرم سرباره مس و تعداد زیادی اشیای گلی در ارتباط با فعالیت‌های حرارتی به دست آمده است.

اما طی 6 فصل کاوش در کنارصندل شمالی 26 برش در سطح تپه گشوده و حدود 7 هزار مترمربع از نمای سازه خشتی و غول‌آسای سکوی پل‌ها پاکسازی شد.

مطالعات ما در جبهه شرقی این سازه نشان می‌دهد سکوی بالایی که هنوز 5/10 متر از ارتفاع آن برجای مانده است، یک بار بازسازی شده و دست‌کم از هر جهت 4 متر گسترش یافته است. ابعاد اصلی سکوی بالایی در حدود051 150x متر و طول و عرض سکوی زیرین در حدود003 300x متر بوده که از ارتفاع آن حدود 5/6 متر باقی مانده است. نمای سکوی زیرین با ردیف نیم ستون‌هایی عظیم و نمای سکوی زبرین با کنگره‌ها یا جرزهای غو‌ل‌آسا تزیین شده است.

شما همیشه در سخنرانی‌هایتان از مجموعه کاوش‌ها و یافته‌های حاشیه هلیل‌رود (جیرفت باستانی) با عنوان کلی فرهنگ وتمدن جیرفت یاد کرده‌اید. براساس چه ویژگی‌ها و یافته‌هایی می‌توان این عنوان را به این منطقه باستانی داد؟

خیلی کوتاه و مجمل، پاسخ پرسش این است که وقتی بشر وارد مرحله شهرنشینی می‌شود، متمدن است و هر چیزی که در طبیعت بشر تغییر ایجاد کند، فرهنگ است. تمدن همان فرهنگ است. این منطقه تمام ویژگی‌های یک تمدن را دارد، همانند تخصص در حکومت، مذهب، صنعت، کاخ حاکم، خط و... که خود بحثی طولانی است.

با این تفاسیر، این منطقه چه مراحلی از تکامل شهرنشینی را طی کرده و به چه سطحی از فن و صنعت دست یافته است؟

برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید دید با چه مقطع زمانی روبه‌رو هستیم. منطقه موردنظر را می‌توان در هزاره سوم پیش از میلاد مسیح تاریخ‌گذاری کرد. یکی از مسائل باستان‌شناسی این است که ما صرفا فرهنگ مادی را می‌بینیم. آثار و مواد کانی باقی می‌مانند؛ اما آثار و مواد ارگانیک از بین می‌روند. در مکانی همانند شهر سوخته به دلیل تاثیر آب و هوا، آثار قابل ملاحظه‌ای از بقایای پارچه‌ای و اسکلت کشف شده است؛ اما در چنین محلی حتی اسکلت‌ها هم از بین رفته‌اند. به این دلیل نمی‌توانیم خیلی از فنون و صنعت‌های رایج در منطقه را به علت باقی نماندن آثار آنها تشخیص بدهیم. البته منظور این نیست که مردم منطقه به این فنون دست نیافته‌اند. ما فقط بخشی از آثار این فنون و صنایع را می‌بینیم. مثلا می‌دانیم آنان حجاری قوی و تکامل یافته‌ای داشته‌اند. به دلیل سنگ‌تراشی پیشرفته‌ای هم که در این منطقه رواج داشته است، نمی‌توان گفت مردم آن بسیار پیشرفته بوده‌اند. وضعیت این منطقه از لحاظ کشاورزی و پارچه‌بافی و فنون دیگر در حال مطالعه است.

در میان یافته‌های سنگی محوطه باستانی جیرفت، دیده می‌شود که بناهایی را با جزییات نقش کرده‌اند. آیا در جریان حفاری‌ها بقایای معماری که به این نقوش شباهت داشته باشد، به دست آمده است؟

نقش ظرف سنگی همان بنای مکشوفه در کنار صندل است، مگر این که در حوزه هلیل رود از بافت تا جازموریان این معماری را داشته باشیم. این معماری روی ظرف سنگی کشف شده از محطوط‌آباد دیده می‌شود. این شیء در محموله قاچاقی کشف شد که به گفته روستاییان از این مکان به دست آمده است.

اولین فضای معماری کشف شده در این مکان از هر طرف بسته و فقط از جلو دارای نورگیر است.

از آخرین اخباری که از حفاری شما انتشار یافت، کشف بخشی از یک مجسمه، در یکی از اتاق‌های دژ کنارصندل جنوبی بود. این کشف چه تاثیری در آینده مطالعات باستانی در این منطقه دارد؟

این اثر در یک فضای معماری کشف شده است که به نظر می‌رسد سازندگان بنا قسمتی از دیوار را خراب و برای ساخت چیزی آماده کرده بودند. قسمت بالاتنه این اثر از بین رفته و از سینه به پایین تا کمی پایین‌تر از زانو دیده می‌شود. دست‌ها را جلوی شکم قرار داده که نمونه آن در جایی دیده نشده است. در مجسمه‌های سومری دست‌ها جلوی سینه قرار می‌گیرند، نه جلوی شکم. پا ندارد و روی تاقچه قرار دارد. از رو به رو 2 متر و 20 سانتی‌متر ار تفاع دارد. این اثر توی دیوار کار شده است. اطراف آن را خالی کرده‌اند. انگار از آن بیرون آمده است. این مجسمه در اصطلاح انگلیسی، آزاد ایستاده است.

اما در خبر دیگری داشتیم که امسال در جریان حفاری شرکت آب منطقه‌ای در حاشیه هلیل‌رود، بقایای یک قبر صخره‌ای و پس از حفاری در آن محدوده، حدود 8 قبر صخره‌ای دیگر نیز کشف شد. این قبرها چه ویژگی‌هایی داشتند و نظر شما درخصوص این کشف چیست؟

زمانی که ما این قبرها را کشف کردیم، در همان گذشته‌های دور مورد دستبرد قرار گرفته بودند. دیوار میانی خرد و آثار تزیینی و هدایای آنها غارت شده بود. یک قبر از همه غنی‌تر بود و هنوز با وجود غارت‌ها، بخشی از تزیینات گردن اسکلت جا مانده بود.

با توجه به این توصیفات و تفاوتی که این چند قبر با گورستان‌های کشف شده در منطقه باستانی جیرفت دارند، آیا می‌توان این قبرها را متعلق به طبقه حاکم جامعه در آن زمان دانست؟

متاسفانه در ایران وقتی یک فرنگی درباره تاریخ و تمدن ایران حرفی می‌زند یا اظهارنظر می‌کند، همه آن را می‌پذیرند؛ در حالی که وقتی ما چیزی را می‌یابیم و می‌خواهیم عنوان کنیم، همه تایید نمی‌کنند. محققان خارجی دسترسی بیشتری به منابع دارند؛ اما ما هم حس تشخیص داریم. ما جرات نمی‌کنیم بگوییم اینجا گورستان سلاطین است، اما آنها خیلی راحت این عنوان را به کشفیاتشان در بین‌النهرین و ترکیه می‌دهند. اینجا مطمئنا قبرستان سلاطین است. 8 قبر هست که نوع سفال آنها نشان می‌دهد متعلق به یک دوره نیستند. جدیدترین گور با وجود فرهنگ یکسان با قبرهای دیگر، سفال متفاوت دارد که نشان می‌دهد دوره‌ای را پشت‌سر گذاشته است. این قبرها از لحاظ جزییات معماری شبیه هم نیستند که نشان می‌دهد اشخاص متفاوتی آنها را کنده‌اند و از نظر دوره متفاوتند.

این گوردخمه‌ها از لحاظ انتخاب محل نیز متفاوتند. 60 تا در جهت شرق و 2 تا در جهت شمال شرق. ابعاد آنها 2 متر در 3 متر است و در صخره نقب زده و ایجاد شده‌اند. این قبرها متعلق به نخبگان و در واقع حکام باستانی جیرفت است؛ زیرا اگر قرار بود بقیه افراد جامعه را هم با این سبک دفن کنند؛ چرا فقط این قبرها را به تعداد معدودی ساخته‌اند.

دوره‌ای که در طول آن این قبور ساخته شده‌اند، حدود 400 سال به طول انجامیده است. درخصوص این قبور به نظر می‌رسد پیش از مرگ، قبر را آماده می‌کردند. یعنی وقتی شخص حاکم می‌شده، عملیات آماده‌سازی قبر را شروع می‌کردند تا بعد از مرگش، آرامگاه حاضر باشد. مثل اهرام مصر که پیش از مرگ فراعنه ساخته می‌شد. معماری این قبور مرتب است و از حضور آدم‌هایی متخصص خبر می‌دهد که در حقیقت باید همان سنگ تراشان باشند. صنعت سنگ در این منطقه قوی بوده است. گزارش‌های زیادی از وجود معادن سنگ صابونی وجود دارد. حدود 8 محل گزارش شده است که غیر از یکی   که‌ سنگ‌شناسان فرانسوی از آن بازدید کرده‌اند  بقیه را ندیده‌ایم. در این منطقه ظریف‌ترین ابزار سنگی را یافته‌ایم، با جنس عقیق، لاجورد و سنگ صابونی.

آیا می‌توان نقوش به کار رفته روی ظروف و اشیای جیرفت را نقوش منحصر به فلات ایران دانست؟

ما همیشه عادت داریم هر نوع اثری را به بین‌النهرین و عیلام نسبت بدهیم. بهایی که به عیلام داده‌ایم بیش از چیزی است که داشته است. همیشه تاکید بر این است که فرهنگ عیلام که خود کاملا تحت نفوذ بین‌النهرین بوده، بر ایران حاکم بوده است. خط و فرهنگ عیلامی زیر نفوذ بین‌النهرین است. با این وضعیت چگونه می‌تواند فرهنگ خود را پیرایش کند و به شرق ایران بفرستد؟ عیلام جز در قرن‌های 13، 14 و 15 یعنی دوره عیلام میانه که قدرت می‌یابد و بخش‌هایی از بین‌النهرین را اشغال می‌کند، بیشتر تحت سلطه بین‌النهرین است. خط پروتو عیلامی هیچ ارتباطی با عیلامی‌ها ندارد. محققان معتقدند عیلامی نوشتاری دنباله پروتو عیلامی است، ولی در واقع 2 خط متفاوت هستند. از پروتو عیلامی 1450 لوح به دست آمده و حدود 20 تا 30 عدد هم در جاهای دیگر کشف شده است، اما فراموش نکنیم که فرانسوی‌ها شوش را به طور گسترده حفاری کرده‌اند.  اکثر این الواح در زمان حفاری‌های ژاک دمورگان کشف شده که حفاری‌ها به شکل علمی نبوده‌اند. 10 متر عمق یک لایه بوده است و حفاری در یک سطح وسیع انجام می‌شد. در تپه یحیی که یک روستاست، حدود 20 لوح یافت شده که به نسبت شوش که پایتخت است، خیلی زیاد به نظر می‌رسد. وقتی در مکانی همانند تپه یحیی 20 عدد لوح پروتو عیلامی داریم، با تعدادی که در شوش یافت شده، می‌خواند؛ زیرا ما باید وسعت، جمعیت و حجم حفاری‌ها را هم در نظر بگیریم. خط پروتو عیلامی در همه جای ایران یافت شده، پس می‌توان به آن خط پروتو ایرانی گفت، نه پروتو عیلامی؛ مقدمه‌ای بر خط امروز ما که به جغرافیای ما دلالت می‌کند. خود عیلام تحت نفوذ شدید بین‌النهرین است و شاهان عیلام زیرنفوذ شاهان بین‌النهرین بودند. سرتاسر عراق به اندازه جازموریان ماست. از بغداد تا خلیج‌فارس چند کیلومتر است؟ خود جیرفت به اندازه جنوب بین‌النهرین است. فرهنگ عیلام را که به وسعت ایران تعمیم می‌دهند، خود زیر نفوذ بین‌النهرین است و این کوچک کردن فرهنگ و تمدن است. فرهنگ ایران اصلا عیلامی نیست. هم از نظر سفال و هم از نظر معماری شباهتی ندارد و فقط به خاطر یک خط نمی‌توان این فرهنگ را عیلامی دانست. در حقیقت این کار، بزرگ کردن چیزهایی است که احتیاج به تجدید نظر دارد.استانکلر، تاریخدان دانشگاه استانفورد، در یک مجله اروپایی می‌گوید: آیا وقت آن نرسیده که برای فرهنگ و تمدن ایران تعریف دیگری داشته باشیم؟ چگونه عیلامی که خود زیر نفوذ است، می‌تواند خط را به مناطق دیگر صادر کند؟ جیرفت این امکان را به ما داده که همه چیز را از نو ارزیابی کنیم.

بر اساس اعتقاد زبان شناسان از 2650 تا 3150 پیش از میلاد مسیح از خط پروتو عیلامی مدرک داریم و بعد از این تاریخ مدرکی از این خط در دست نیست. از این به بعد ما از عیلامی‌ها خط میخی داریم که به خط عیلامی نوشتاری که قابل خواندن است، شهرت دارد؛ همانند کتیبه متعلق به سارگون و نارام سین. خط پروتو عیلامی قابل خواندن نیست، اعداد است.

کوتیر اینشوشیناک عیلامی وقتی به حکومت می‌رسد که حکومت آکد رو به انقراض است. او و پدرش سال‌ها تحت سلطه آکدی‌ها بودند و وقتی جوان بود، برای آکدی‌ها لشکرکشی می‌کرد. به گفته زبان‌شناسان، او از این ضعف آکدی‌ها استفاده و اعلام استقلال می‌کند. او فردی وطن‌پرست است، پس سعی در از بین بردن علائم تسلط خارجی همچون به کار بردن خط آکدی دارد. او مردم را برای به کار بردن خط دیگری تشویق می‌کند که می‌توان آن را در لوحه معروف کوتیر اینشوشیناک دید و به خاطر دو زبانه بودن آن، یعنی آکدی  عیلامی، توانسته‌اند خط عیلامی آن را بخوانند. اما حکومت این پادشاه 20 سال بیشتر ادامه پیدا نکرد و از حدود 2 هزار پیش از میلاد مسیح مردم این خط را رها کردند و دنبال خط میخی رفتند، چون به آن عادت داشتند.

کشفیات منحصر به فرد جیرفت‌

ما از این منطقه 4 مدرک خطی داریم که یکی از آنها از درون دژ کنارصندل به دست آمده که در حقیقت آجری کتیبه‌دار است. 3 لوح هم از 600 متری شمال این منطقه به دست آمد. محل کشف این الواح درون خانه‌ای مسکونی است که برای به دست آوردن آنها تراشه‌ای 5 متر در 5 متر حفاری شد. شاید این محل یک آرشیو کتیبه دار باشد. خطی که روی این الواح به کار رفته است 400 تا 500 سال قدیمی تر از خط لوح کوتیر اینشوشیناک است و مراحل اولیه این خط را نشان می‌دهد. تپه کنارصندل در اواسط هزاره سوم پیش از میلاد متروک می‌شود. در صورت تداوم، احتمالا خط کوتیر اینشوشیناک هم یافت می‌شد.

درباره این منطقه می‌توان گفت کار چندانی انجام نداده‌ایم. 5 سال کار در مقابل 100 سال کار در بین‌النهرین و خوزستان چیزی نیست. به عنوان مثال در خوزستان فرانسوی‌ها با 2 هزار تا 2500 کارگر کار می‌کردند، در حالی که در اینجا کارگرها در نهایت 200 نفر بودند، آن هم نه در دوره کامل حفاری.

در حفریات جیرفت باید به دنبال بایگانی‌ها باشیم. اثر مهرهای یافت شده خبر از یک مرکز بزرگ تجاری می‌دهند. تجارت در سراسر این منطقه رواج داشته و مهرها و اثر مهرها نشان می‌دهند که باید بایگانی وجود داشته باشد. خط پروتو عیلامی همزمان با خط سومری است. پس خط ما کاملا قائم به ذات است که به آن خط هندسی می‌گوییم، زیرا از اشکال هندسی تشکیل شده است که این اشکال با رشد این خط با هم ترکیب می‌شوند. ترکیب 2، 3 و 4 شکل هندسی خطی کاملا متفاوت از جاهای دیگر به وجود می‌آورد.

مینا صفا

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها