با نظر بر کتب آسمانی ادیان گوناگون و تمرکز بر داده های اخلاقی اجتماعی و عرفانی مندرج در آن، حضور پررنگ روایت دراماتیک را در این کتاب ها به عینه لمس می کنیم.
کد خبر: ۱۵۶۶۶۰

قصص و روایت های متنوع در این کتب مقدس، ارزش و شیوایی گونه ادبی چون داستان را نزد بشریت دوچندان می کند. زایش هنر سینما، مرزهای جدیدی را برای عینی کردن این قصص مقدس گشود. رویکرد جدید رسانه ملی در چند سال اخیر در التفات به قصص و روایت های قرآن و زندگی ائمه اطهار به خلق آثار مهمی منجر شده که شاخصه های کمی و کیفی سریال های ممتاز تلویزیون را وارد مرحله نوینی کرده است. «ابراهیم خلیل الله» به بازخوانی زندگی پدرانمان با صناعت تصویر و داستان می پردازد. محمدرضا ورزی، سازنده این فیلم پیش از این دغدغه های تاریخی مذهبی خود را با ساخت فیلم های متفاوتی به اثبات رسانده است. با این فیلمساز جوان چند و چون تولید ابراهیم خلیل الله را رصد کرده ایم.

دریچه ورود مخاطب به سازمان داستان، با حضور ابلیس گشوده می شود. چرا برای نقطه آغاز، سراغ یک کاراکتر ذهنی رفتید، در صورتی که دغدغه های ابراهیم پیش از رسالت، ظرفیت های مناسبی برای شروع اثر داشت؛
در این فیلم می خواستیم از دریچه تازه ای به موضوع نگاه کنیم. به هر حال بنده، سومین فردی در دنیا هستم که در ارتباط با حضرت ابراهیم فیلم ساخته است. نخستین شخص جان هیوستن بود که 44 سال پیش این کار را انجام داد. جورج سی اسکات نقش ابراهیم را در این فیلم ایفا کرد. کارگردان دوم از واتیکان سفارش داشت که مجموعه فیلم هایی از زندگی پیامبران براساس روایت های انجیل بسازد که یکی از این فیلم ها به زندگی حضرت ابراهیم می پرداخت که ریچارد هریس در آن ایفاگر نقش اصلی بود. فیلم دوم با توفیق آنچنانی مواجه نشد. کار هیوستن قابل اعتناتر به نظر می رسید.

مشاهده این فیلم ها تاثیری در روند کاری شما داشت؛
هر دو فیلم نگرش معمولی به زندگی حضرت ابراهیم را دستور کار خود قرار داده بودند. من احساس کردم باید از منظر تازه تری فیلم را آغاز کنم. به همین دلیل ابلیس را به عنوان یک کاراکتر در ساختار فیلم وارد کردم. در واقع پیش از سریال «او یک فرشته بود» و «اغما» بنده ابلیس را در داستان خود به کار گرفتم. از آنجا که زمان زیادی صرف مراحل فنی فیلم شد، یک سال پس از نمایش او یک فرشته بود، فیلم من اجازه اکران گرفت. حضور ابلیس منظرهای بدیع تری را در داستان گشود؛ به هر حال او قسم خورده است تا لحظه آخر فرزندان آدم را اغوا کند.

چالش های ابراهیم با ابلیس به گونه ای پذیرفتنی است، اما امر و نهی ابلیس به نمرود با فضای داستان سازگاری ندارد. چرا به همان حضور فیزیکی ابلیس در کاخ نمرود اکتفا نکردید؛
ما سکانسی نداریم که به شکل کاملا مستقیم یعنی چشم در چشم نمرود و ابلیس دیالوگ داشته باشند. ابلیس را فقط کنار نمرود نشان دادیم، حتی سکانس هایی داشتیم که در واقع شرایط حضور ابلیس را یک مقدار روشن تر می کرد. به عنوان مثال از کنار یک ستون عبور می کردیم. ابلیس را می دیدیم. به محض حرکت دوربین و رسیدن به ستون سوم، ابلیس را دوباره در موقعیت تازه مشاهده می کردیم، یعنی تاکید بر بی زمانی و مکانی این کاراکتر داشتیم. از طرف دیگر، ما نفس نمرود را هدف قرار دادیم. جایی که عبیس در ارتباط با خیانت همسر نمرود سخن می گوید، یک لحظه روی حرف های عبیس، صدای ابلیس را می شنویم که نمرود را وسوسه می کند تا حرکتی غیراصولی انجام دهد. در صورتی که لب ابلیس تکان نمی خورد، فقط چهره و صدایش را داریم. در واقع ابلیس برای فریب بشر از درون افراد اقدام می کند.

میزانسن های شما به گونه ای است که گویی ابلیس با دیگران رابطه تنگاتنگی دارد؛
ابلیس با افراد حاضر در کاخ بده بستانی ندارد. او فقط با نمرود کلنجار می رود. آن هم به این دلیل است که درون شیطانی نمرود را ما خیلی عظیم دیدیم .حتی در سکانسی که نمرود می خواهد به طرف خدا (آسمان) تیراندازی کند، ابلیس در جوار اوست. زمانی که پشه به داخل بینی نمرود می رود ابلیس از مهلکه دور می شود، چون به وظیفه خود عمل کرده است، نوع دور شدن را در میزانسن به گونه ای پرداختیم که گویی هر لحظه کوچک و کوچک تر می شود. ابلیس هیچ گاه با یک چهره سراغ آدمی نمی آید. حال این چهره می تواند از درون انسان نشات بگیرد یا وجه بیرونی یا فیزیکی داشته باشد. ما از ابلیس چهار پنج چهره متفاوت در ابراهیم خلیل الله نشان دادیم یک بار در شکل آدم کودن و نادانی که برای بت شکسته می گرید، در واقع با این گریستن جهل آن قوم را نمایان می کند؛ اما وقتی برابر ابراهیم قرار می گیرد به آن شاخصه ابلیس بودن خود نزدیک تر می شود، یعنی کمتر می تواند در قالب آدم ها و شخصیت های متفاوت خودش را نشان دهد.

اعلام رسالت ابراهیم توسط جبرئیل در آن دشت، بخوبی نشان دهنده راه سخت پیامبر در این مسیر الهی است، اما چرا کاراکتر را در نمای دور رها و از نشان دادن کنش و واکنش های لحظه ای او پرهیز کرده اید؛
تصورم این بود که آوای جبرئیل برای همان لحظه از زندگی حضرت ابراهیم نیست، بلکه آن صدا به تمام دوران زندگی پیامبر اختصاص دارد که به رسالت دعوت شده، بنابراین ایشان را در دشتی رها کردم که بیشتر آن گندمزار است. گندم هم نشانه های بخصوصی در عرفان دارد. ابلیس زمانی که حوا را فریب می دهد ما روایت های متفاوتی داریم که می گوید ابلیس با گندم حوا را فریب داده است. مسیحی ها معتقدند ابلیس از سیب استفاده کرده، من زیتون را نیز شنیده ام، ولی گندم موثق ترینش است! شخصیت را در گندمزار رها کردم تا نشان دهم ابلیس تا آخرین ماموریت الهی حضرت همراهش خواهد بود.

شکستن بت ها یکی از نقاط عطف داستان است. این فصل مهم را خیلی سریع برگزار کردند. در واقع ما از وسط رخداد وارد می شویم و مقدمه چینی و پایان بندی را نداریم ؛
مقدمه را می پذیرم، ولی پایان این بخش را اعتقاد دارم محکم جلو آمدم؛ به این دلیل که شاخصه های ساختاری سینما را بشدت در آن مراعات کردم. من به صورت خطی اصلا با این قسمت برخورد نکردم. وقتی ابراهیم وارد بتخانه می شود و آنها را در هم می شکند. تمام مراحل شکستن بت ها را نمایش ندادم. دو سه ضربت که می زند ما به جلسه محاکمه او در کاخ نمرود پیوند می خوریم.

صدای ماندگار


به هر حال همین آقای طهماسب در «محمد رسول الله » جای بلال حبشی صحبت کرد: البته تمامی این ریزه کاری های صدایی بستگی به نوع بازی هنرپیشه و فضای فیلم دارد. آن فیلمی که مردم بخواهند در آن به سروان کسلر فکر کنند به طور قطع با مشکل مواجه است.

با این حال می پذیرم که دوبله یک نقطه ضعف برای هر فیلم است، بخصوص برای فیلم تاریخی! میان دوبله هایی که این سال ها انجام شده به گفته آقای کدخدازاده، مدیرکل دوبلاژ سابق تلویزیون ابراهیم خلیل الله یکی از بهترین دوبله های تاریخ سینمای ایران است. پس از گذشت سال ها از دوبله فیلم محمد رسول الله، ما 70 درصد گویندگان برجسته کشور را برای دوبله این فیلم کنار هم جمع کردیم، در حالی که در طرحی مثل امام علی (ع) تمامی گویندگان حضور نداشتند و بیشتر هنرپیشه ها جای خودشان حرف زدند یا در سریالی مثل «هزار دستان» منوچهر اسماعیلی به تنهایی جای 4 نفر صحبت کرد. اعتقاد دارم دوبله فیلم ما با محمدرسول الله برابری می کند. بهرام زند، ناصر طهماسب، احمد رسول زاده، منوچهر اسماعیلی، ناصر مدقالچی، شهلا ناظریان و... گویندگانی بودند که در ابراهیم خلیل الله حرف زدند که بسیار هم از این دوستان سپاسگزارم؛ اما با همه این حرف ها یک فیلم برای فاخرتر شدن باید از اصالت ها بیشتر بهره ببرد و در شکلی طبیعی، صدای سر صحنه بزرگترین کمک به این موضوع است.

یعنی یک تکنیک کاملا سینمایی را در کار لحاظ کردم که با تکنیک های سریالی تفاوت دارد. براساس دیالوگ های هار پاک وزیر نمرود ما دوباره به فضای بتخانه سرک می کشیم و پس از آن با سخنان ابراهیم که اورلب می شود به کاخ بازمی گردیم. به هر حال در مدیوم سینما نباید خیلی حاشیه پردازی کرد.

برای پیوند نماها از افکت های صوتی و تروکاژهای تصویری (فست پلان) به کرات بهره برده اید. این افه ها بیشتر نمایانگر ضرب شست تکنیکی فیلمساز است و با شمایل کلی یک اثر تاریخی مذهبی سازگاری آنچنانی ندارد!
ما در فیلم «مصائب مسیح» لحظات اینچنینی را می بینیم. وظیفه داریم مخاطب را به شرایط جدید عادت دهیم و قدرت خطرپذیری خود را بالا ببریم، کارهای بدیعی را پیش بگیریم و تجربه بیندوزیم تا ضعف های خود را پیدا کنیم. تروکاژهایی که در ابراهیم خلیل الله کار شد در نوع خود در سینمای ایران تازگی داشت. لابراتوار تلویزیون اعلام کرد برای اولین بار در این فیلم تکنیک فست پلان را پیاده کرده است. کارهای فنی فیلم ما 6 ماه زمان برد، در حالی که در شکل عادی مراحل فنی فیلم حداکثر در عرض یک ماه ختم به خیر می شود. از طرفی بنده به افکت خیلی اعتقاد دارم. امروز در سینمای دنیا افکت حرف نخست را می زند، شما با افکت می توانید خیلی از مفاهیمی را انتقال دهید که با دیالوگ امکان پذیر نیست. به نظرم حتی در برخی زمان ها فیداین و فیداوت هم افکت لازم دارد تا به نوعی مفهوم فید را برای مخاطب برجسته تر کند. افکت یک جورهایی زبان جدیدی برای گویش فیلم است و مثل دیالوگ می ماند.

سکانسی که نمرود در برابر دیگران همراه وزیرش، ابراهیم را بازخواست می کند، ریتم موزونی ندارد. ابراهیم در حال حرکت دیالوگ می گوید، اما نماهای ری اکشن دیگران ثابت و خنثی است که در ریتم این بخش سکته و پرش ایجاد کرده است. آیا ایده خاصی از این نوع برش های ناموزون مدنظر داشتید؛
به هر روی من یک سری ماده اولیه در اختیار مونتور قرار می دهم و او از آنها بهره می برد، اما این نقص را در این سکانس می پذیرم. یکی دو جا سکته داریم. ابراهیم در حرکت است. دوربین هم او را دنبال می کند، ما برشی به چهره آزر در حرکت زدیم که جهت نگاه می داد. چند پلان ثابت از جمعیت و عبیس هم گرفته بودم که مونتور در بین پلان های ابراهیم لحاظ کرد که اگر این نماهای ثابت نبود، پرش و سکته به وجود نمی آمد و ریتم موزون تر می شد.

فیلم در زمینه صحنه آرایی و طراحی لباس، ساده و پذیرفتنی درآمده است چه روندی را برای آماده سازی این بخش از کار سپری کردید؛
آقای غفار رضایی تحقیقات بسیاری در زمینه تمدن بابل انجام دادند. خوشبختانه در اینترنت منابع اطلاعاتی عظیمی از معماری بابل وجود داشت. بعد به این تفاهم رسیدیم که آکسسوارها پتینه شوند و مثل برخی کارها تراشیده و از زیر اره برقی بیرون نیایند! موتیف هایی که روی دیوار قصر نمرود دیدید موتیف های واقعی تمدن بابل است. ما در این فیلم به هیچ عنوان از رنگ شیمیایی استفاده نکردیم. 4رنگ اصلی که گیاهی هستند در این کار لحاظ شده است. لباس ها را خودم طراحی کردم. پارچه هایی که خریدم خیلی زیرچرخ خیاطی نرفت. بیشتر لباس ها با دست دوخته شده است.

چرا در سکانس خواستگاری ساره، نوای موسیقی محلی ایرانی به گوش می رسد؛
آن موسیقی بومی اورشلیم است که خیلی به آوای عشایر ما نزدیک است. این نوا از ساز به خصوصی نواخته می شود که بادی است. این ساز در ایران وجود ندارد. شبیه نی است که عشایر می زنند، ولی جنس اش از پوست است. ما این آوای خام را با صرف هزینه فراوانی از یک سایت اینترنتی گرفتیم و به آهنگساز سپردیم. ساز دیگری که در این بخش استفاده شده دودوک است. در داخل کشور هم یک دودوک نواز رسمی و حرفه ای به آن صورت نداریم. ما تک نوازی های دودوک از نوع اورشلیمی را انتخاب کردیم و به آهنگساز سپردیم که برای ارکستر آن را تنظیم کرد. دودوک و این ساز بادی پوستی، دو ساز مرجع باستانی محسوب می شدند که ما هم از آن استفاده کردیم.

چرا از صدای سر صحنه بهره نبردید؛ صدای اتو کشیده دوبلورها در برابر صدای اصلی خود بازیگران، به یکدستی گفتار آسیب رسانده است!
در استفاده از صدای صحنه اندکی تردید داشتم. به هر روی صدای صحنه استاندارد و اصیل است. شاید صدای جاودانه و آسمانی منوچهر اسماعیلی ارزش این را داشت که دوبله کار کنیم. پس از این فیلم با کمک و تشویق های رضا اردلان و سعید نیک پور در تجربه تازه ام از صدای سرصحنه بهره بردم. برخی بازیگران را هم مثل بهزاد فراهانی می دانیم که به صدایشان می شناسند.

صدیق شریف هم بیان قوی و قابل اعتنایی دارد. چرا جای خودش حرف نزد؛
این کار تعمدی است. می خواستم صدای ابلیس خاص باشد تا مردم از صدیق شریف دور شوند. خود انتخاب صدیق شریف برای نقش ابلیس گزینش بخصوصی بود، همه می پرسیدند چرا او را برای این نقش انتخاب کردم. اعتقاد دارم یک هنرپیشه باید توان ایفای تمامی نقش ها را داشته باشد. آنتونی کوئین یک زمانی گوژپشت نتردام شد. در زمان دیگری هم ردای عمر مختار را تن کرد. دو نقشی که هیچ ارتباطی باهم ندارند. صدیق شریف هنرپیشه توانا و با استعدادی است که برخی کارگردان ها متاسفانه استعداد او را کشف نکردند و فقط به کلیشه هایی از صدیق شریف بسنده کردند. وقتی ابراهیم خلیل الله اکران شد، خیلی ها گفتند صدیق شریف یکی از بهترین گزینه ها برای نقش ابلیس بود. صدای او را به عمد عوض کردم تا مردم بتوانند از تصویر ذهنی سابق صدیق شریف فاصله بگیرند. ناصر طهماسب با ویژگی خاص صدایش جای ابلیس حرف زد.



علی احسانی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها