مدیریت رسانه در زمانی که مخاطب دیگر حوصله ندارد

این‌روز‌ها بسیاری از مخاطبان خبر را می‌بینند، اما آن را نمی‌خوانند.تیتر را رد می‌کنند، بدون آن‌که مکثی داشته باشند.و گاهی حتی نمی‌دانند دقیقاً از چه چیزی خسته‌اند، اما می‌دانند حوصله ندارند.این وضعیت، بیش از آنکه به «بی‌علاقگی» مخاطب مربوط باشد، نشانه‌ی تحولی عمیق‌تر در زیست رسانه‌ای جامعه ایرانی است؛ تحولی که می‌توان آن را «بحران توجه» نامید. بحرانی که نه پدیده‌ای شخصی، بلکه واقعیتی اجتماعی است و مدیریت رسانه را با یکی از دشوارترین آزمون‌های خود روبه‌رو کرده است.
کد خبر: ۱۵۳۶۳۰۵
نویسنده محمدرضا احدی /پژوهشگر حوزه مدیریت رسانه و ارتباطات

به گزارش جام جم آنلاین در جامعه‌ای که هم‌زمان با فشار‌های اقتصادی، نگرانی‌های معیشتی، اخبار پی‌درپی بحران‌ها و سرعت بالای گردش اطلاعات زندگی می‌کند، توجه به کالایی کمیاب تبدیل شده است. مخاطب امروز، حتی اگر بخواهد، نمی‌تواند به همه‌چیز توجه کند. ذهن او توان پذیرش این حجم از پیام را ندارد و ناگزیر دست به انتخاب می‌زند؛ انتخابی که اغلب به حذف، عبور سریع و بی‌تفاوتی ظاهری منجر می‌شود.


بحران توجه؛ مسأله‌ای فراتر از رسانه


برخلاف تصور رایج، بحران توجه نه صرفاً محصول شبکه‌های اجتماعی است و نه نتیجه کاهش کیفیت تولیدات رسانه‌ای. این بحران، برآمده از هم‌زمانی چند عامل است: شتاب زندگی، فشردگی اخبار، نااطمینانی دائمی و فشاری که ذهن شهروندان برای «به‌روز ماندن» تحمل می‌کند.

در چنین شرایطی، مخاطب رسانه لزوماً بی‌حوصله نیست؛ بلکه خسته است. خستگی‌ای که ریشه در انباشت پیام‌ها، تضاد روایت‌ها و احساس بی‌تأثیری فرد در برابر حجم رویداد‌ها دارد. نتیجه این وضعیت، کوتاه شدن دامنه توجه و میل روزافزون به محتوا‌های سریع، خلاصه و گاه سطحی است؛ نه به این دلیل که مخاطب عمق را دوست ندارد، بلکه، چون توان ذهنی او محدود شده است.

اینجاست که نقش رسانه و مدیریت آن برجسته می‌شود. رسانه دیگر تنها وظیفه اطلاع‌رسانی ندارد؛ بلکه ناخواسته وارد میدان تنظیم توجه و حتی تنظیم احساس مخاطب شده است.


رسانه‌ها در موقعیت دشوار تصمیم‌گیری


مدیریت رسانه امروز در شرایطی فعالیت می‌کند که انتخاب‌ها دیگر ساده نیستند. از یک‌سو خطر از دست دادن مخاطب وجود دارد و از سوی دیگر، تهدید فروکاستن محتوا به تولیدات عجولانه و کم‌عمق. بسیاری از تصمیم‌هایی که امروز در رسانه‌ها دیده می‌شود — افزایش حجم تولید، کوتاه‌سازی متن‌ها، فشرده‌سازی تیتر‌ها — واکنشی طبیعی به همین موقعیت دشوار است.

این تصمیم‌ها لزوماً ناشی از ناتوانی رسانه نیست، بلکه حاصل تلاشی مداوم برای حفظ ارتباط با مخاطبی است که ذهنش پراکنده و زمانش محدود شده است. با این حال، تجربه نشان داده است که شتاب رسانه‌ای همیشه به افزایش توجه منجر نمی‌شود؛ گاهی حتی خود به عامل تشدید خستگی مخاطب بدل می‌گردد.

مدیریت رسانه در این نقطه نیازمند بازاندیشی است: نه برای تغییر مسیر کلی، بلکه برای بازتنظیم ظریف راهبردها. پرسش اصلی این نیست که «چرا رسانه‌ها چنین می‌کنند؟» بلکه این است که «چگونه می‌توان در همین شرایط سخت، تصمیم‌های دقیق‌تری گرفت؟»


مخاطب امروز چگونه توجه می‌کند؟


مخاطب امروز رسانه، منفعل نیست؛ انتخاب‌گر است. او سریع تصمیم می‌گیرد، سریع عبور می‌کند و تنها به محتوایی مکث می‌دهد که احساس کند برای زندگی‌اش معنایی دارد. توجه در این معنا، دیگر واکنشی خودکار به پیام نیست، بلکه تصمیمی آگاهانه — هرچند کوتاه — است.

این تغییر، مدیریت رسانه را ناگزیر می‌کند که از «انباشت خبر» فاصله بگیرد و به سمت «ساخت معنا» حرکت کند. مخاطب امروز، بیش از آنکه به تعداد خبر‌ها اهمیت دهد، به این توجه می‌کند که رسانه چه کمکی به فهم او از جهان اطرافش می‌کند.


مدیریت رسانه در دوران خستگی جمعی


یکی از واقعیت‌های کمتر گفته‌شده در تحلیل وضعیت رسانه‌ای امروز، حضور «خستگی جمعی» به‌عنوان یک متغیر مؤثر است. جامعه‌ای که مدام در معرض خبر‌های نگران‌کننده، ابهام‌های سیاسی و فشار‌های اقتصادی قرار دارد، ناخواسته به نقطه‌ای می‌رسد که دیگر توان واکنش احساسی یا تحلیلی مداوم را از دست می‌دهد. این خستگی، نه نشانه بی‌مسئولیتی شهروندان، بلکه واکنشی طبیعی به استمرار وضعیت‌های فرساینده است.

در چنین شرایطی، رسانه با دو وظیفه هم‌زمان روبه‌رو می‌شود:

از یک‌سو باید جریان اطلاع‌رسانی را حفظ کند و از سوی دیگر، مراقب باشد که به بازتولید اضطراب و فرسودگی دامن نزند. این تعادل، یکی از دشوارترین بخش‌های مدیریت رسانه در روزگار کنونی است. هر تصمیم تحریری، هر انتخاب تیتر و هر اولویت‌بندی خبری، می‌تواند یا به افزایش فهم مخاطب کمک کند، یا بر بار خستگی او بیفزاید.

به همین دلیل، مدیریت رسانه دیگر صرفاً یک مهارت اجرایی نیست؛ بلکه نوعی مسئولیت اجتماعی است که نیازمند حساسیت، درک موقعیت جامعه و شناخت دقیق از ظرفیت روانی مخاطب است.


اقتصاد توجه و محدودیت‌های ناگزیر رسانه


بحران توجه، در عین حال بخشی از آن چیزی است که از آن با عنوان «اقتصاد توجه» یاد می‌شود. در این اقتصاد، رسانه‌ها برای جلب زمان و تمرکز مخاطب رقابت می‌کنند؛ زمانی که به‌شکل بی‌سابقه‌ای محدود شده است. تصمیم رسانه برای انتشار محتوای کوتاه‌تر، استفاده از تیتر‌های جمع‌وجور یا حتی رفتن به‌سمت روایت‌های ساده‌تر، در بسیاری موارد پاسخی به همین منطق اقتصادی است.

با این حال، مسأله اصلی اینجاست که منطق اقتصاد توجه، اگر بدون ملاحظات حرفه‌ای و اخلاقی اجرا شود، می‌تواند به تضعیف کارکرد اصلی رسانه بینجامد. رسانه‌ای که تمام انرژی خود را صرف «جلب توجه لحظه‌ای» کند، ممکن است در بلندمدت اعتماد مخاطب را از دست بدهد؛ و بدون اعتماد، حتی بهترین تیتر‌ها هم دیگر توجهی ایجاد نخواهند کرد.

مدیریت رسانه در این نقطه نیازمند انتخاب‌های هوشمندانه‌تر است:

انتخاب میان سرعت و دقت، میان حجم و معنا، و میان رقابت کوتاه‌مدت و اعتبار بلندمدت. این انتخاب‌ها ساده نیستند و نمی‌توان آنها را با فرمول‌های ثابت حل کرد، اما بی‌توجهی به آنها هزینه‌ای فراتر از ریزش مخاطب خواهد داشت.


بازتعریف نقش رسانه در زندگی روزمره مخاطب


یکی از مسیر‌های خروج از بحران توجه، بازتعریف جایگاه رسانه در زندگی روزمره مخاطب است. مخاطب امروز انتظار ندارد رسانه همه‌چیز را بداند یا همه‌چیز را توضیح دهد؛ اما انتظار دارد آنچه ارائه می‌شود، به فهم او کمک کند. رسانه‌ای که بتواند میان خبر و معنا، میان رویداد و زندگی روزمره پل بزند، شانس بیشتری برای حفظ توجه مخاطب خواهد داشت.

در این چارچوب، رسانه نه فقط انتقال‌دهنده خبر، بلکه همراهی برای فهم واقعیت تلقی می‌شود. چنین رسانه‌ای حتی در شرایط خستگی عمومی نیز می‌تواند مخاطب را با خود همراه نگه دارد، زیرا به او احساس «دیده شدن» و «فهمیده شدن» می‌دهد.

این تغییر رویکرد، به معنای کنار گذاشتن اصول حرفه‌ای نیست؛ بلکه تأکید دوباره بر آنهاست. دقت، انصاف، شفافیت و پرهیز از اغراق، بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا می‌کنند. مخاطب خسته، سریع‌تر از مخاطب مشتاق، اغراق و سطحی‌نگری را تشخیص می‌دهد.


تصمیم‌های کوچک، اثر‌های بزرگ


در مدیریت بحران توجه، گاهی تصمیم‌های کوچک نقش تعیین‌کننده دارند. انتخاب یک تیتر دقیق به‌جای یک تیتر شعاری، حذف خبر‌های تکراری و کم‌اثر، یا حتی زمان‌بندی مناسب انتشار محتوا، می‌تواند تجربه مخاطب را به‌طور محسوس تغییر دهد. این تصمیم‌ها شاید در نگاه اول جزئی به نظر برسند، اما در مجموع، تصویر حرفه‌ای رسانه را می‌سازند.

در واقع، مدیریت رسانه در این دوران بیش از آنکه نیازمند تغییرات بزرگ ساختاری باشد، محتاج دقت در همین انتخاب‌های روزمره است. توجه، با تصمیم‌های شتاب‌زده به دست نمی‌آید، اما با تصمیم‌های سنجیده می‌تواند حفظ شود.

بحران توجه، اگرچه چالشی جدی برای رسانه‌هاست، اما در عین حال فرصتی برای بلوغ حرفه‌ای آنها نیز به شمار می‌آید. این بحران رسانه را مجبور می‌کند که از عادت‌های قدیمی فاصله بگیرد، مخاطب را عمیق‌تر بشناسد و نقش خود را صادقانه‌تر تعریف کند.

مسأله اصلی امروز، ناتوانی رسانه‌ها نیست؛ بلکه دشواری موقعیتی است که در آن قرار گرفته‌اند. رسانه‌ها در حال تصمیم‌گیری در شرایطی پیچیده‌اند؛ شرایطی که در آن نه می‌توان از سرعت چشم پوشید و نه از عمق، نه می‌توان مخاطب را نادیده گرفت و نه اصول حرفه‌ای را قربانی کرد.

در چنین وضعیتی، هر رسانه‌ای که بتواند میان این دوگانه‌ها تعادل ایجاد کند، نه‌تنها از بحران توجه عبور خواهد کرد، بلکه جایگاه خود را در زندگی مخاطب تثبیت می‌کند. شاید توجه امروز کوتاه‌تر شده باشد، اما هنوز می‌توان آن را با فهم، احترام و حرفه‌ای‌گری به دست آورد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها