حالا بعد از ۴۸سال دوباره در نوزدهمین جشنواره سینماحقیقت شاهد مستندی به نام «خون طلایی آمنه» هستیم که درباره موضوع انتقال خون است اما نه یک انتقال خون معمولی و تاثیرگذاری آن بر جوامعی که تاکنون این مستند برای آن اکران شده. در این گزارش بنا داریم نگاهی به تاثیر هنر در روند تاریخی مفهوم انتقال خون داشته باشیم. همچنین مستند خون طلایی آمنه را از نگاه کارگردان آن بررسی کنیم.
میراث «دایره مینا»
داریوش مهرجویی در پنجمین اثر خود و بهعنوان دومین اثر رنگی و دومین همکاری مشترک با غلامحسین ساعدی دست روی موضوعی جنجالی گذاشت؛ موضوعی که از یک طرف مضمحل شدن جامعه بهدست خود را نشان میداد و از جهت دیگر برخلاف پروپاگاندایی که درباره رفاه عمومی از سوی حکومت پهلوی انجام میشد، تصویری واقعی از جامعه را به تصویر میکشید. به همین دلیل بود که «دایره مینا» با اینکه سال ۱۳۵۳ ساخته شد اما بعد از سه سال توقیف در سال ۱۳۵۶ پروانه نمایش گرفت. این مسأله مهر تمامکنندهای بود که وجود حیاتی سازمان انتقال خون را نشان داد. گواه آن هم اینکه در سال ۱۳۹۵ علیاکبر پورفتحالله، مدیرعامل وقت سازمان انتقال خون ایران، در مراسم نمایش دایره مینا و تقدیر از داریوش مهرجویی گفت: خوشبختانه ایران درخصوص اهدای خون توانسته همپای کشورهای توسعهیافته عمل کند و ۱۰۰درصد خون اهدا شده در ایران داوطلبانه و به شکل ایثارگرانه است. همه ما مرهون حرکت بزرگ داریوش مهرجویی در این زمینه هستیم.» اما داستان ساخت فیلم به زمانی برمیگردد که مهرجویی در نخستین سالهای فعالیت خود به پیشنهاد یکی از دوستان پزشکش با بازدید از بخشی محلههای حاشیهای تهران متوجه وضعیت هولناک تجارت خون شد و تصمیم گرفت مستندی درباره این فجایع بسازد. او که با غلامحسین ساعدی دوستی نزدیکی داشت، این ماجرا را برایش تعریف کرد و او هم که همزمان پزشک و نویسنده بود، گفت اتفاقا قصهای درباره این موضوع دارد. اینچنین بود که فیلم دایره مینا با اقتباسی از قصه «آشغالدونی» ساعدی ساخته شد. این فیلم بهخاطر تصویری که از وضعیت بهداشت آن سالها ارائه میکرد با شکایت سازمان نظام پزشکی سه سال در محاق بود و در این مدت، سازمان انتقال خون تأسیس شد و بعد از راهاندازی آن، این فیلم امکان اکران پیدا کرد.
بحرانی نادرتر از یک در میلیون
حالا بعد از ۴۸سال حبیب احمدزاده در قالب مستند، دوباره دست روی سوژه خون و انتقال خون میگذارد اما با یک تفاوت بزرگ و این بار این موضوع ابعادی جهانی بهخود میگیرد. او قصهای را ماندگار میکند که شانس روبهرو شدنش با چنین سوژهای در مقایسه با جمعیت کره زمین کمتر از یک درصد است. احمدزاده که در دویست و پنجاه و سومین قسمت از برنامه «نردبان» شبکه مستند سیما حضور پیدا کرده بود، درباره داستان این مستند گفت: داستان فیلم از آنجا شروع میشود که یکی از همکاران ما از سازمان انتقال خون بوشهر تماس گرفت و توضیح داد که بیماری در آیسییو بستری است و هیچ خونی با او سازگار نیست. قصه آنقدر قوی بود که ما را آرامآرام وارد دریایی از موقعیتها کرد. ماجرا این بود که آمنه دچار حالت تهوع و سرگیجه میشود، او را به بیمارستان میبرند و پس از تزریق خون، بدنش واکنش نشان میدهد. این جرقهای در ذهن ما زد که تأمین چنین خونی چقدر سخت است. در دنیا حدود ۳۳۶ گروه خونی در ۳۳ سیستم شناسایی شده، اما مردم فقط با گروههای A، B و O آشناهستند.ما نمیدانستیم ماجرا به کجا میرسدوهنوزعمق فاجعه رادرک نکرده بودیم که خون دختر گیرنمیآید؛ نه دربوشهر، نه درتهران ونه در۱۰استان دیگر.حتی درذخایر خونی هم نبود. خیلیها آمدند و تست دادند، اما از میان ۸۰ میلیون ایرانی، پیداکردن تعداد انگشتشماری که خونشان سازگار باشد، بسیار دشوار بود.
فراتر از یک سفارش اداری
وی درباره ایده اصلی این مستند افزود: خون طلایی آمنه اگرچه به روایت داستان نیاز یک دختر به خون میپردازد، اما هدف ما فراتر ازاین موضوع بود.برخلاف تصور اولیه،این یک فیلم ارگانی و تبلیغاتی نیست؛ بلکه به موضوعی میپردازد که حتی در سطح بینالمللی نیز مهجورمانده است.وقتی با حقایق این حوزه آشنا شدم، حس کردم باید پلی میان یک اراده فردی ویک دستاورد بزرگ اجتماعی ایجاد کردواین آگاهی رابه جامعه هدیه داد.نباید فکر کنیم همین که بلندشدیم و خونی اهدا کردیم،کارتمام است.آدم باید همیشه کار رابزرگ ببیند.ما نبایدمنتظرباشیم سازمانی مثل انتقال خون بیایدوسفارش ساخت فیلم بدهد. معمولا اگر سراغ سازمانها بروید تا حمایت مالی (اسپانسر) بگیرید، چون نمیدانند قرار است چه چیزی ساخته شود، مانع کار میشوند. اما ما چون راه ورسم دور زدن موانع را بلدیم،کار خودمان راکردیم.من به دوستان سازمان گفتم شما نیروی متخصص و هوشمند را استخدام نمیکنید تا به او دیکته کنید چه کاری انجام دهد؛ بلکه فرد هوشمند را به خدمت میگیرید تا او به شما بگوید مسیر درست کدام است وچه باید کرد.وقتی احساس کردیم که هم ازجنبه اطلاعاتی و هم از جنبه فرهنگسازی برای انتقال خون نیاز به کاراست، باید فیلمی میساختیم که هم منطق وهم احساس مخاطب رادرگیر کند.
سینما به مثابه موشک نقطهزن
احمدزاده درباره تاثیرگذاری آثار مستند افزود: وقتی فیلم خون طلایی آمنه ساخته شد، ما مانند کسی که میخواهد موشک نقطهزن بسازد عمل کردیم. فیلم را برداشتیم و ابتدا در خود بوشهر، محل وقوع قصه، نمایش دادیم. از جمعیت حاضر در جشنواره موسیقی محلی بوشهر استفاده کردیم. جالب اینجاست که اشتیاق به اهدای خون در آنجا افزایش یافت و ما در محل جشنواره اتوبوس اهدای خون مستقر کردیم. همین کار را در دانشگاه شریف هم انجام دادیم. مرحله بعد پخش فیلم بود و سپس اقدام عملی برای اهدای خون. دوستان هنرمندی مثل آقایان میرکریمی، رسول صدرعاملی، درویش، داوودنژاد و حسن فتحی آمدند و فیلم را دیدند و مصاحبه کردند. من معتقدم چون فیلم با صداقت ساخته شده، راه خودش را باز میکند. ما اصطلاحی داریم به نام «فیلمسازی با فلافل»؛ یعنی کار ساده و بیآلایش. یکی از دوستان منتقد که فرد متنفذی هم بود، اصرار داشت که ایکاش مسأله تحریمها را در فیلم پررنگتر و گلدرشتتر مطرح میکردید. من به ایشان گفتم: روزی که ابنزیاد به حضرتزینب(س) گفت دیدید چطورخواروذلیل شدید؟ ایشان جملهای کاملا هنری فرمودند: «ما رایت الا جمیلا» (من چیزی جز زیبایی ندیدم). این جمله باعث شد ابنزیاد در نظر حضار به جهنم برود و امام حسین(ع) به بهشت. این حرف طوری زده شد که مخاطب خودش فکر و برداشت کند.هرکس به اندازه شعور خودش برداشت میکند. من حقانیت دشت کربلا را در همین جمله دیدم. وقتی کارگردان بدون غرض سراغ ماجرا میرود و نمیخواهد سیاهنمایی کند یا کار تبلیغاتی و روابط عمومی انجام دهد،فیلم سرجای درست خودش میایستد.حتی اگرفیلم درباره کمبودهاباشد،چون فداکاریهای کنار آن کمبودها را درست نشان میدهد، مخاطب متوجه میشود که گروهی دارند زحمت میکشند تا مشکل را حل کنند؛ درست مانند وقتی که آب قطع میشود و میبینیم کارگران اداره آب مشغول تعمیر لوله هستند. هدف من ساخت فیلمی بود که نه تبلیغاتی باشد و نه سیاهنما، بلکه بر اساس وجدان و فطرت انسانی با مخاطب ارتباط برقرار کند.
نبض «سینما حقیقت» در دستان آمنه
در میانه نوزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» و استقبال قابل توجه مخاطبان، پردیس سینمایی ملت، جمعه ۲۱ آذر میزبان جمع کثیری از علاقهمندان سینمای مستند و تعدادی از هنرمندان و سینماگران بود، بهطوری که براساس آمار اعلام شده از سوی دبیرخانه جشنواره، حضور بیش از۲۲۰۰ تماشاگر در یک روز در مقایسه با دورههای پیشین جشنواره با افزایش قابل توجه مخاطبان روبهرو بوده است. حبیب احمدزاده این بار با سوژهای متفاوت به سینما حقیقت آمد؛ مستند او که اکرانهای خصوصیاش پیش از آغاز جشنواره حواشی زیادی داشت، توانست نظر مخاطبان را جلب کند. ماجرای «خون طلایی آمنه» داستان زندگی دختری ۲۳ ساله به نام آمنه است که گروه خونی او جزو گروههای نادر به شمار میرود. مواجهه او با یک بیماری و نیاز مبرمش به تزریق خون، چالش جدیدی را پیش روی نظام سلامت کشور قرار میدهد. احمدزاده در این مستند سعی کرد تا با استفاده از یک روایت خطی و لحظه به لحظه مخاطبش را آرام آرام به سمت پایانبندی سخت فیلم ببرد و به نظر میرسد در این امر موفق بوده است. در میان فیلمهای اکران شده روز جمعه، شاید هیچ فیلمی به اندازه خون طلایی آمنه احمدزاده نتوانست نبض مخاطب را در دست بگیرد؛ بهگونهای که پس از پایان نمایش آن،صحنههایی احساسی وهمراه باغم وشادی رارقم زد.مصطفی مقدم،رئیس آزمایشگاه مرجع ایمونوهماتولوژی سازمان انتقال خون و یکی از شخصیتهای کلیدی این مستند نیز در زمان اکران میان حاضران بود و پس از پایان فیلم با استقبال گرم مردم روبهرو شد. دکترمصطفی مقدم، ایمونوهماتولوژیست که خود ازکاراکترهای مهم این مستند است درباره پیوستنش به تیم در گفتوگویی بیان کرد: «چند ماهی مراحل ساخت مستند پیش رفته بود که تیم آقای احمدزاده با من تماس گرفتند و پیگیر ماجرای آمنه شدند. راستش برای من جای سوال داشت که چرا پیگیر هستند، چون معتقدم ما وظیفه خودمان را انجام دادیم و کارعجیبی نکردیم.البته اتفاقی که افتاد جهانی بودودیگر اعضای گروه خونهای نادرچنین تجربهای نداشتند. درنهایت با تلاش وپشتکار آقای احمدزاده و اصرار و صداقت او، درخواستش را برای مصاحبه در این مستند قبول کردم.»