انقلاب کپی؛ از پلی‌کپی تا زیراکس

صبح‌های زمستان، وقتی در کلاس را باز می‌کردی، بوی تند و شیرین مرکب تازه تکثیرشده مثل عطری قدیمی در هوا می‌پیچید. برگه‌های امتحانی هنوز نم‌دار بودند، گاهی یک گوشه‌شان لک بنفش داشت و حروف کمی پخش شده بود اما همین برگه‌های ساده، موجب می‌شد قلب‌مان تندتر بزند. در دهه‌های ۶۰ و اوایل ۷۰ شمسی، قبل از این‌که «پرینت گرفتن» بخشی از زندگی روزمره شود، مدارس ایران با دستگاه‌های «استنسیل»، «گردونه دستی» و بعد «ریسوگراف» نفس می‌کشیدند. آن دستگاه‌ها فقط برگه تکثیر نمی‌کردند؛ خاطره می‌ساختند، عشق می‌پراکندند و نسل ما را با بوی مرکب بزرگ کردند.
صبح‌های زمستان، وقتی در کلاس را باز می‌کردی، بوی تند و شیرین مرکب تازه تکثیرشده مثل عطری قدیمی در هوا می‌پیچید. برگه‌های امتحانی هنوز نم‌دار بودند، گاهی یک گوشه‌شان لک بنفش داشت و حروف کمی پخش شده بود اما همین برگه‌های ساده، موجب می‌شد قلب‌مان تندتر بزند. در دهه‌های ۶۰ و اوایل ۷۰ شمسی، قبل از این‌که «پرینت گرفتن» بخشی از زندگی روزمره شود، مدارس ایران با دستگاه‌های «استنسیل»، «گردونه دستی» و بعد «ریسوگراف» نفس می‌کشیدند. آن دستگاه‌ها فقط برگه تکثیر نمی‌کردند؛ خاطره می‌ساختند، عشق می‌پراکندند و نسل ما را با بوی مرکب بزرگ کردند.
کد خبر: ۱۵۳۳۴۷۰
نویسنده رضا سجادیان-گروه کلیک
 
یادش بخیر، آن اتاقک تاریک و مرطوب در زیرزمین مدرسه یا پشت دفتر، جایی که دستگاه بزرگ ژاپنی «Gestetner» یا «Roneo» مثل یک موجود زنده منتظر بود. معلم با آستین بالا زده، ساعت‌ها روی کاغذ مومی استنسیل می‌نوشت یا با ماشین تایپ قدیمی ضربه می‌زد. هر اشتباه یعنی دوباره از اول! بعد استنسیل را دور سیلندر می‌پیچیدند، مرکب خمیری بنفش‌رنگ را می‌ریختند و ما دانش‌آموزان داوطلب، صف می‌کشیدیم تا هندل را بچرخانیم. هر دور چرخش، یک برگه بیرون می‌داد؛ گاهی تمیز، گاهی پر از لک. دست‌مان سیاه می‌شد، لباس‌مان بوی مرکب می‌گرفت اما لبخند از لب‌مان نمی‌افتاد.
این دستگاه‌ها، اغلب ساخت ژاپن بودند؛ مانند Gestetner و در شرایط سخت پس از انقلاب و دوران جنگ، نقش کلیدی داشتند. وقتی کاغذ کمیاب و تیراژ بالا مورد نیاز بود، پلی‌کپی دستی راه‌حل بود. کیفیت پایین بود، عکس چاپ نمی‌شد، خطوط گاهی محو می‌شدند اما همین عیب‌ها، برگه‌ها را واقعی‌تر و انسانی‌تر می‌کرد. بوی آن مرکب، هنوز برای بسیاری از ما، بوی کودکی و مدرسه است؛ بوی هیجان روز امتحان، بوی دوستی و همکاری.
با گذشت زمان و در اواخر دهه ۶۰، ریسوگراف (Riso) وارد صحنه شد. این دستگاه نیمه‌اتوماتیک، با سرعت بیشتری چاپ می‌کرد. دیگر نیازی به چرخاندن دستی نبود. مدارس بزرگ‌تر مجهز شدند و تکثیر جزوه‌ها و اعلامیه‌ها آسان‌تر. این گذار، نماد پیشرفت آرام کشور در سال‌های سازندگی بود. وقتی ریسوگراف آمد، همه فکر کردند جادو شده. دیگر لازم نبود هندل بچرخانیم. فقط یک دکمه و برگه‌ها مثل باران می‌ریختند بیرون اما هنوز بوی همان مرکب بود، هنوز صدای غرغر دستگاه بود، هنوز معلم شب‌ها می‌ماند تا جزوه بچه‌ها آماده شود.
و بعد، ناگهان «زیراکس» آمد. دستگاهی جادویی که کپی خشک، تمیز، بی‌بو و با کیفیت بالا می‌گرفت. دیگر نیازی به استنسیل و مستر نبود؛ کاغذ اصلی را می‌گذاشتی و دکمه را می‌زدی. واژه «زیراکس کن» وارد زبان روزمره شد. ابتدا در ادارات و دانشگاه‌ها دیده شد، بعد کم‌کم به مدارس راه یافت. همه چیز سریع‌تر، حرفه‌ای‌تر و بی‌روح‌تر شد.
امروز، در مدارس هوشمند، همه چیز دیجیتال است اما ما که آن برگه‌های نم‌دار را یادمان هست، می‌دانیم که پیشرفت همیشه با از دست دادن همراه است. پلی‌کپی‌های قدیمی نه‌تنها برگه تکثیر می‌کردند بلکه عشق به یادگیری، صبر و همکاری را هم تکثیر می‌کردند. شاید وقت آن باشد که به نسل جوان بگوییم: زندگی واقعی، گاهی لک‌دار و پر از بوی مرکب است اما همین‌ها آن را زیبا می‌کنند. ما که بوی آن مرکب هنوز توی جان‌مان است، می‌دانیم: آن برگه‌های لک‌دار فقط کاغذ نبود؛ نامه عاشقانه یک نسل به آینده بود. هر لک بنفش، یک قطره عرق معلم بود. هر برگه نم‌دار، یک نفس گرم امید بود. هر چرخش هندل، یک بار تپیدن قلب یک ملت بود.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
سه‌گانه فرصت در آسیای مرکزی

سفیر کشورمان در عشق‌آباد در گفت‌وگو با «جام‌‌جم» ابعاد مختلف سفر رئیس‌جمهور به ترکمنستان و قزاقستان را تشریح کرد

سه‌گانه فرصت در آسیای مرکزی

رویش زندگی از دل مرگ

همزمان با موافقت معاون رئیس‌جمهور با اهدای عضو ۲ فرزندش،در گفت‌وگو با دکتر امید قبادی، نایب‌رئیس انجمن اهدای عضو ایرانیان، چالش‌های این حوزه را بررسی کردیم

رویش زندگی از دل مرگ

نیازمندی ها