در آستانه رونمایی از تقریظ رهبرمعظم‌انقلاب بر ۳ کتاب ادبیات پایداری، آنها را مرور کرده‌ایم

درس‌های زندگی و شهادت در ۳ اثر

فردا قرار است طی مراسمی در تالار وحدت از تقریظ رهبر‌معظم انقلاب بر سه کتاب در حوزه ادبیات پایداری رونمایی شود. با این انگیزه، نگاهی اجمالی به این کتاب‌ها کردیم تا قبل از خواندن متن کامل این آثار با محتوای‌شان آشنا شوید.
فردا قرار است طی مراسمی در تالار وحدت از تقریظ رهبر‌معظم انقلاب بر سه کتاب در حوزه ادبیات پایداری رونمایی شود. با این انگیزه، نگاهی اجمالی به این کتاب‌ها کردیم تا قبل از خواندن متن کامل این آثار با محتوای‌شان آشنا شوید.
کد خبر: ۱۵۲۸۶۹۱
نویسنده زینب گل‌محمدی - قفسه کتاب
 
«خانوم ماه» (روایتی از زن، بدون هیچ پسوندی) اثر ساجده تقی‌زاده
کتاب «خانوم ماه» اثر ساجده تقی‌زاده، یک رمان زندگی‌نامه و داستانی برخاسته از دل واقعیت‌های تاریخ‌ساز ایران است که با تمرکز بر نقش زنان در دوران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، به یکی از آثار مهم و تأثیرگذار در حوزه ادبیات پایداری تبدیل شده است. این کتاب که مزین به عبارت «روایتی از زن بدون هیچ پسوندی» روی جلد خود است، تنها شرح زندگی یک همسر شهید نیست، بلکه پرتره‌ای عمیق از شخصیتی زنانه است که با مقاومت، عشق و صبر در برابر بزرگ‌ترین چالش‌های زندگی، مفهوم ایثار و فداکاری را به نمایش می‌گذارد. 
داستان اصلی کتاب، روایت زندگی خانم ناز علی‌نژاد، همسر شهید شیرعلی سلطانی، سردار بی‌سر شیراز است. شهید سلطانی که از مبارزان فعال پیش از انقلاب و فرماندهان مخلص دوران دفاع‌مقدس بود، درنهایت به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت نایل می‌آید اما تمرکز اصلی نویسنده، بر زندگی خانم ناز، از دوران کودکی، ازدواج عاشقانه با شیرعلی، نقش‌آفرینی‌های او در پشتیبانی نرم و عاطفی از همسر و خانواده در بحبوحه حوادث انقلاب و جنگ، تا دوران پرتلاطم پس از شهادت همسرش به‌عنوان مادر پنج فرزند است. 
این روایت، تصویری از زنی ساده، باصفا و در عین حال شکننده و قدرتمند ارائه می‌دهد که در تمام طول زندگی مشترک ۱۴ ساله‌اش با شهید سلطانی، با چالش‌های متعددی روبه‌رو می‌شود اما هرگز کم نمی‌آورد. خانوم ماه درواقع نیمه پنهان و کمتر دیده‌شده‌ای از زندگی شهید است که حضور و مقاومت او، زمینه‌ساز تعالی و شهادت همسرش می‌شود. 
   
فراتر از یک همسر شهید

عبارت «روایتی از زن بدون هیچ پسوندی» که بر جلد کتاب نقش بسته، کلید فهم رویکرد تقی‌زاده به شخصیت اصلی است. نویسنده تلاش کرده تا خانوم ماه را نه صرفا در چارچوب «همسر شهید»، بلکه به‌عنوان یک زن مستقل، تأثیرگذار و کنشگر در تاریخ کشور معرفی کند. بخش مهمی از کتاب به دوران پس از شهادت شیرعلی سلطانی بازمی‌گردد‌؛ زمانی که خانم ناز با وجود داشتن پنج فرزند قد و نیم‌قد و بدون هیچ‌حقوق و درآمدی، متعهد می‌ماند به وصیت عاشقانه همسرش که خواسته بود از نام و عنوان او برای هیچ‌جا استفاده نشود. این پیمان، آزمونی سخت برای اوست که تبلور اخلاص و معامله‌ای عمیق با خداوند را نشان می‌دهد. پایداری و صبر او در برابر این سختی‌ها، یکی از نقاط قوت داستان و عامل تحول شخصیت اوست که در نقدها نیز به «شکست‌ناپذیری» و «صبوری عجیب» این زن اشاره شده است. 
   
ساختار و سبک روایت

این رمان در سه فصل مجزا روایت می‌شود و ساختاری از داستان‌های کوتاه به هم پیوسته دارد. علاوه بر داستان خانم ناز، نویسنده به‌صورت موازی، داستان زن دیگری از پاریس را نیز مطرح می‌کند تا در نهایت، این دو زن در نقطه‌ای از داستان به هم برسند. این تضاد و مقایسه ضمنی میان یک زن از دل جامعه اسلامی با زنی از مهد افکار فمینیستی، بستری را برای مخاطب فراهم می‌آورد تا خود دست به قیاس زده و در نهایت به انتخاب تفکر خود برسد. 
تقی‌زاده در نگارش این اثر تلاش کرده تا روایت را عین واقعیت و بدون روتوش ارائه دهد و خانوم ماه را نه به‌عنوان یک «الگو»، بلکه به‌عنوان یک «مدل» از سبک زندگی همسران شهدا و نیمه‌های پنهان دفاع‌مقدس معرفی کند. استفاده از عناصر داستانی محلی و جزئیات فرهنگی شیراز، به‌خصوص درآمیختن گفت‌وگوهای خانم ناز با ابیات حافظ، به داستان عمق و حس‌وحالی اصیل بخشیده که در‌عین‌سادگی، نگاهی رندانه به زندگی را به تصویر می‌کشد. 
   
اهمیت و بازخوردها

کتاب «خانوم ماه» به چاپ‌های متعدد رسیده و با استقبال خوبی از سوی خوانندگان و منتقدان مواجه شده است. این رمان نقش کمتر‌شنیده شده زنان فارس و شیراز در پشت جبهه‌ها را برجسته می‌کند به طوری که با دریافت تقریظ مقام معظم رهبری در آبان ۱۴۰۲، اهمیت و تأثیرگذاری آن در بازنمایی بخش‌های ناگفته دفاع‌مقدس و معرفی الگوهای واقعی زنان ایرانی دوچندان شد. نویسنده خود این تقریظ را «تاج سعادت» دانسته و آن را عامل معرفی بیشتر شهید و خانواده ایثارگرش در سراسر کشور می‌داند.

«همسفر آتش و برف» اثر فرهاد خضری
همسفر آتش و برف رمان مستند حیات و ممات مرد خدا، شهید سعید قهاری‌سعید به قلم فرهاد خضری ‌است. این اثر که به تقریظ رهبر معظم انقلاب نائل شده ‌است از زبان فرحناز رسولی، همسر شهید روایت می‌شود و لایه‌ای پنهان از عشق را به مخاطب عرضه می‌کند.
   
آشنایی با شهید قهاری‌سعید

سعید قهاری‌سعید پنجم فروردین ماه ۱۳۳۱ در روستای چنار علیای شهرستان اسدآباد از توابع همدان به دنیا آمد. گویی ذکر الله‌‌اکبر اذان، او را از همان کودکی به مبارزی خستگی‌ناپذیر تبدیل کرده‌ بود. تحصیلات ابتدایی‌اش را از ۶ سالگی در همان روستای چنار علیا آغاز کرد و برای طی دوره راهنمایی همراه خانواده راهی همدان شد. در محضر آیت‌الله ملاعلی همدانی و در مسجد محل به کسب علوم قرآنی پرداخت و پس از پایان خدمت سربازی در سال ۱۳۵۳ به صف مبارزان انقلابی همدان پیوست و از طعم تلخ و شیرین شکنجه و زندان ساواک بی‌نصیب نماند.
پس از انقلاب به تاسیس سپاه پاسداران همدان همت گمارد و دیری نپایید که به دست ایادی استکبار در منطقه دهگلان و قروه سنندج مجروح و برای مداوا به بیمارستان همدان منتقل شد. اما سعید بیدی نبود که با این بادها بلرزد. حضور درکنار شهید چمران در نجات پاوه به نقطه عطف زندگی او تبدیل شد. درسال۵۸به فرمان امام جامه عمل پوشاند وبسیج مستضعفان همدان را تاسیس کرد. او با همکاری صادقانه شهید حجت‌الاسلام حیدری، امام جمعه نهاوند و شهید طالبیان در کوتاه‌ترین زمان ممکن توانست سپاه نهاوند را راه‌اندازی کند. بنابر دستور شهید محمد بروجردی، فرمانده وقت غرب توفیق هم‌سنگری با شهید احمد متوسلیان نصیبش شد و درس اخلاق و تقوا و جهاد را در محضر حاج احمد آموخت. حضور در عملیات والفجر ۵، فرماندهی سپاه سنقر و سپاه جوانرود، مجروحیت درعملیات کربلای۵ و فرماندهی سپاه پاوه گوشه‌ای از کارنامه اوست. مجروحیت سعید او را شش ماه بستری کرد اماروح مبارزش او را با عصا پس از دوماه به مناطق عملیاتی ‌ کشاند. 
شهید سعید قهاری سال ۷۸ به جانشینی فرماندهی قرارگاه نجف کرمانشاه منصوب شد اما چون مرد جنگ بود و نه مرد پشت میز‌نشینی، پس به سمت فرماندهی لشکر ۳ نیروی مخصوص حمزه رسید.روح شهادت‌طلب حاج سعید درچهارم اسفند ۱۳۸۵ در ارومیه و در ارتفاعات جهنم دره، مرز بین ایران و ترکیه، در درگیری با اشرار و گروهک پژاک همراه با ۱۴ نفر دیگر از پاسداران لشکر ۳، سیراب شد و بر بلندای دست فرشتگان به همرزمان شهیدش پیوست.
در کتاب همسفر آتش و برف همه این اتفاقات را به طعم عشق بیکران فرحناز رسولی بیارایید. این اثر از دوران کودکی فرحناز رسولی می‌گوید؛ از روزگاری که دوست نداشته دختر باشد و لباس دخترانه هم نمی‌پوشیده. می‌آید جلوتر و به آشنایی در بیمارستان می‌رسد و به عشقی گره می‌خورد به نام خدا. کتاب از همراهی شیرین خانوم رسولی و حاج سعید می‌گوید و طعم زندگی عاشقانه در لابه‌لای سختی‌های روزگار را به مخاطب عرضه می‌کند.
   
چرا باید این کتاب را مطالعه کرد

این رمان مستندهم درس مردانگی دارد وهم لطافت زنانه،هم ولایتمداری داردوهم ایثار،هم زندگی‌سازی داردوهم سختکوشی اگر شما هم به رمان‌های واقعی، تاریخ جنگ ایران و عراق و سیره شهدا علاقه‌مند هستید این کتاب را ورق بزنید.
   
برشی از کتاب 

پا شدم رفتم سرم را گرم کردم به آشپزی و نگذاشتم دو دو زدن چشم‌هایم را ببیند یا نفسی را که تند‌تند می‌کشیدم. مگر می‌شد صیاد شیرازی را یادم برود؟ هر دو عین هم بودند. خصلت‌های‌شان را می‌گویم. یک عکس نیز با هم انداخته‌اند که دارند به دوربین می‌خندند. حرف‌های‌شان را هم یادم هست. این‌که هر دو آرزوی رفتن داشتند و صیاد شیرازی خیلی خوشبین بوده و بالاخره هم... نه به بعدش نمی‌خواستم فکر کنم. به سعید هم هیچی نگفتم تا نخواهد چیز بیشتری یادم بیاورد. نشستم دلم را خوش کردم به آن همه عملیاتی که سعید رفته با حزب کومله و دموکرات انجام داده و زنده برگشته. حالا اگر زخم هم برداشته، بالاخره زنده برگشته اما «این گروه تازه پژاک معلوم نیست مثل اونها بی‌دست و پا باشه.»

«تب ناتمام» اثر زهرا حسینی‌مهرآبادی
کتاب تب ناتمام به قلم زهرا حسینی‌مهرآبادی روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی است. این اثر که به تقریظ رهبر انقلاب آراسته شده‌، از ۱۷ سال تر و خشک کردن فرزندی قطع نخاع شده می‌گوید، آن هم درنهایت رضا و خشنودی.
شده تا به حال به آسایشگاه جانبازان سر بزنید؟ تا به حال فکر کردید که یک جانباز قطع نخاع چطوری چندین سال فقط به سقف سفید اتاقش نگاه می‌کنه و زندگی براش چه معنایی داره؟ سختی‌های خود جانباز و مراقب اون رو تا به حال درک کردید؟ کتاب تب ناتمام جواب این سوالات را تقدیم‌تون می‌کنه.
حسین تنها ۱۵ سال داره که با جعل امضای پدرش می‌خواد بره جبهه. اما امضای مادر هم لازمه. برگه رو می‌ذاره جلوی مادرش تا امضا کنه اما مادر مگه دلش میاد؟ ولی حسین کارش رو بلده. حسین ۱۳ روز بعد از اولین اعزامش با یک شست و شکم تیر خورده از جبهه برمی‌گرده. انگار حسین دخانچی ترسی از تیر و ترکش نداره، اون هم در حالی که فقط ۱۵ سال داره. اما حسین تا جون داره، تا رمق تو پاهاشه راهی جز جبهه نمی‌شناسه. تا این‌که ... . فکر کن حسین‌آقای قصه ما جوری مجروح شده که مادرش بعد از کلی چرخیدن بین شش مجروح، پسرش رو نشناخته؟ مگه چه اتفاقی افتاده؟ 
روایت پر افت و خیز شجاعت و صبر مادرانه را در کتاب تب ناتمام ورق بزنید. حسین دخانچی در مرداد سال ۱۳۴۴ در قم متولد شد. دوران نوجوانی خود را به تظاهرات انقلابی گره زده بود. در ۱۵ سالگی راهی جبهه شد و در ۲۴ اسفند سال ۱۳۶۰ در عملیاتی آبی‌خاکی در ناحیه شرق دجله (عملیات بدر) دچار قطع نخاع شد.
او به کمک مادرش حصار محدودیت‌ها را شکست و با حضور در جمع دانش‌آموزان و دانشجویان از رشادت‌ شهدا ‌گفت اما به علت قطع نخاع به بیماری‌های شدید دیگری دچار شد. در همه این حالات مادری صبور را همراه داشت که نفس کشیدن را برایش معنادار می‌کرد. او پس از اعزام به آلمان برای درمان به ایران بازگشت و روایتگر جبهه شد. حسین دخانچی پس از ۱۷ سال تحمل رنج جانبازی به جمع دوستان شهیدش پیوست.
 کتاب تب ناتمام زندگی مادر شهید را روایت می‌کند؛ از روزهایی قبل از ازدواج تا روزهای شهادت فرزندش.
   
چرا باید این کتاب را مطالعه کرد

برای درک گوشه‌ای از زندگی افرادی که به خاطر ما از دنیای خویش گذشتند. با درک این شرایط زندگی آینده خود و ایران‌مان را بهتر می‌سازیم، احساس مسئولیت خواهیم کرد، دل‎مان را به دل شهدا گره خواهیم زد و شهدایی گام برخواهیم داشت. کتابی را که تقریظ رهبری داشته باشه همه باید بخوانند. علاقه‌مندان به ادبیات پایداری، زندگی شهدا و جانبازان و مادران شهدا و علاقه‌مندان به تاریخ جنگ که به طریق اولی مخاطب این اثر هستند.
   
برشی از کتاب

حسین را به خاطر حالت کمایی که شب قبل بهش دست داده بود، برده بودند آی‌سی‌یو. اعظم را روی صندلی‌های پشت در پیدا کردیم. با این‌که سعی می‌کرد خودش را سرحال نشان بدهد اما نگرانی توی چشم‌هایش موج می‌زد. صحنه‌هایی که دیده بود، آرامش نمی‌گذاشت. حسین در تقلاهای قبل از رفتن به کما گفته بود دارند جایش را در بهشت نشانش می‌دهند. ترجمه‌اش برای اعظم این بود که حسینش رفتنی است که اینجا آخرین ایستگاه ماندنش در دنیاست و باید همین‌جا و پشت همین در برای همیشه از او دل بکند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها