تصمیم گرفتم در طول جلسه کلامی حرف نزنم. هرچند این کار برایم سخت بود ولی هیچ حرفی نزدم. فقط گوش کردم و دیدمش. خواستم همه چیز را براندازکنم وببینم آنکه قراراست وارد دنیایش شوم کیست و چه روحیاتی دارد و تکیهکلامهایش چیست. جلسه که تمام شد، موقع بیرون رفتن از دفتر انتشارات، رو کردبه من و با چهرهای خندان و نگاهی گرم ولی شجاع پرسید: «اسم شما چیه؟ کل جلسه روساکت بودین!» اسمم را گفتم. دستش را دراز کرد. دست دادیم و لبخندی زد و رفت.
بعدها در طول کار و نوشتن خاطرات، بیشتر به شخصیت دقیق و دوستداشتنیاش پی بردم. شخصیتی گرم و اهل تعامل و در عین حال دقیق داشت و نگاه موشکافانهاش به آنچه نگاشته بودم قابل تحسین. بسیار همراه بود و اعتمادش به یک جوان یکلاقبای تازهکار برایم انگیزه فراوانی شد.
روزی در دفتر انتشارات جلسه داشتیم. اصرار داشت نوشتن کتاب زودتر تمام شود و برود برای چاپ. برایم سوال شد چرا اینهمه اصرار؟! جمله عجیبی گفت. گفت: «آقای عمیدی! من کتابهای زیادی در زمینه تخصصم نوشتم و چاپ شده و اسمم روی آنهاست. این کتاب حاصل عمرمه. میخوام قبل از مرگم ببینمش.»
کتاب رسیده بود به مرحله چاپ و مدتی بعد از بیماریاش خبردار شدم. استرالیا بود و دسترسی به او بسیار سخت. بهواسطه عزیزی کتاب را به دستش رساندم. خیلی خوشحال شده بود. خودش بعد از آمدن به ایران برایم تعریف کرد که با دیدن کتاب حالش بهتر شده.
اما جمعه ۹ آبان ۱۴۰۴. یک تماس و خبری که...
دکتر شیران پس از سالها تلاش و دویدن برای آنچه وظیفه میدانست، سفر آخرتش را شروع کرد. حالا او مانده و زندگی پروپیمانی که هرچه نگاه میکنم، خدمت بوده برای هموطنانش؛ چه روزهایی که موقع سربازی برای مردم شاهینشهر خانه میساخت، چه روزهای اسارت که با بهکار گرفتن همه توان و استعدادش جان تعداد زیادی از فرزندان این میهن را نجات داد، چه روزهایی که در کسوت مدیر شهری گرههای زندگی شهروندان را باز میکرد و چه روزهایی که در دانشگاه در حال خدمت به فرزندان این مملکت بود. دکتر شیران برای من نماد زندگی، امید، ایستادگی و صداقت بود.
پینوشت: کتاب «تاکسی دایموند ۵۳» نوشته دکتر غلامرضا شیران و بازنویسی محمدمجید عمیدی مظاهری، داستانی واقعی از زندگیای پرماجرا و پر از اتفاقات غیرمنتظره را روایت میکند. دکتر شیران پس از بازگشت از آمریکا به ایران و ورود به ارتش، در مأموریتی به غرب کشور میرود و گرفتار حزب دموکرات میشود و دو سال در زندانهای مختلف غرب کشور طعم تلخ اسارت را میچشد اما اتفاقی که در یکی از روزهای عادی در تاکسی دایموند ۵۳ رخ میدهد، چند سال بعد او را از اعدام حتمی نجات میدهد.
این کتاب داستان زندگی جوانی است که برای تحصیل به آمریکا رفته و برای تأمین هزینههای زندگیاش به شغل رانندگی تاکسی مشغول میشود؛ شغلی که او را با آدمهای مختلف و فرهنگهای متفاوت آشنا میکند. یکی از این اتفاقات بهظاهر ساده در فرودگاه واشنگتن رخ میدهد که بعدها تبدیل به نقطه عطفی در زندگیاش میشود. زندگی دکتر شیران پر از فراز و نشیب است و این کتاب روایتگر تمامی این لحظات.
تاکسی دایموند ۵۳ نهتنها یک داستان جذاب و هیجانانگیز است بلکه یک تصویر زنده از تجربیات فردی و تحولات اجتماعی و سیاسی دوران جنگ تحمیلی ایران را نیز ارائه میدهد. خوانندگان با داستانی واقعی و مملو از احساسات روبهرو خواهند شد که بهراحتی میتواند آنها را به دنیای خود کشانده و از پیچیدگیهای تاریخ ایران در آن دوران آگاه کند. انتشارات ستارگان درخشان این کتاب را منتشر کرده است.