جهان در تصرف الگوریتم‌ها

تو انتخاب نمی‌کنی؛ انتخاب می‌شوی

چند دهه پیش، اگر قدرتی می‌خواست جامعه‌ای را کنترل کند، باید رسانه‌ها را در اختیار می‌گرفت، کتاب‌ها را می‌بست و مخالفان را حذف می‌کرد. اما امروز شکل تازه‌ای از قدرت در کار است؛ قدرتی که دیگر نیازی به اجبار ندارد
کد خبر: ۱۵۲۶۳۹۹
نویسنده محمد مشایخی

 

محمد مشایخی-دکترای جامعه‌شناسی مسائل اجتماعی ایران

علی، نوجوان شانزده‌ساله‌ای از یک روستای کوچک، روی تختش نشسته و گوشی در دست دارد. بی‌وقفه صفحه را بالا و پایین می‌کشد. فکر می‌کند خودش انتخاب می‌کند چه ببیند و چه نبیند، اما هر کلیک، هر توقف کوتاه روی یک ویدئو و حتی هر نگاه گذرا، توسط چیزی ثبت و تحلیل می‌شود که نه انسان است و نه حکومت؛ الگوریتمی است که بی‌صدا، آرام و دقیق، سلیقه و هویت او را شکل می‌دهد.

آن شب علی نمی‌دانست که احساسات و علایقش دیگر فقط از درونش نمی‌جوشند؛ بلکه طراحی یک ماشین هستند. ماشینی که بلد است چطور بخنداند، چطور خشمگین کند و چطور جهت فکر کردنش را عوض کند.

چند دهه پیش، اگر قدرتی می‌خواست جامعه‌ای را کنترل کند، باید رسانه‌ها را در اختیار می‌گرفت، کتاب‌ها را می‌بست و مخالفان را حذف می‌کرد. اما امروز شکل تازه‌ای از قدرت در کار است؛ قدرتی که دیگر نیازی به اجبار ندارد، چون از درون ذهن مردم کار خود را می‌کند. دیگر لازم نیست کسی جلوی آزادی را بگیرد؛ کافی است معنا و جهت آزادی را طوری بازتعریف کند که انسان با رضایت کامل در محدوده‌ای حرکت کند که از پیش برایش چیده شده است.

 

از جامعه شبکه‌ای تا جامعه الگوریتمی

جامعه‌شناسانی مثل مانوئل کاستلز از «جامعه شبکه‌ای» سخن گفتند، اما حالا ما وارد مرحله‌ی تازه‌تری شده‌ایم: «جامعه الگوریتمی».

در گذشته، قدرت در نهادها و رسانه‌ها متمرکز بود. امروز اما در ترکیب «داده + پیش‌بینی + هدایت رفتار» است.

الگوریتم‌ها در واقع آنچه را که می‌بینیم ثبت نمی‌کنند؛ بلکه پیش‌بینی می‌کنند که در آینده چه خواهیم دید و حتی چه فکر خواهیم کرد.

تو احساس می‌کنی در فضای مجازی آزادانه می‌گردی، اما در واقع در مسیری قدم می‌زنی که از قبل برایت چیده شده است.

شوشانا زوبوف، فیلسوف آمریکایی، این پدیده را «سرمایه‌داری نظارتی» می‌نامد؛ جایی که شرکت‌هایی مثل گوگل، فیسبوک و اینستاگرام از داده‌های ما برای پیش‌بینی و هدایت رفتارمان استفاده می‌کنند. آن‌ها آزادی ما را نمی‌گیرند؛ بلکه با پیش‌بینی و پیشنهادهای هوشمند، طوری هدایت‌مان می‌کنند که احساس کنیم انتخاب با خودمان است.

آزادی هدایت‌شده؛ هویت در دست ماشین

پرسش ساده است: آیا نوجوان امروز خودش تصمیم می‌گیرد چه بپوشد، چه بشود، به چه علاقه‌مند باشد؟ یا این تصمیم‌ها حاصل بازخوردها، مقایسه‌ها و طراحی اعتیادآور شبکه‌های اجتماعی است؟

کسی که فکر می‌کند دنبال علاقه‌ی خودش رفته معمولاً نمی‌داند که همان علاقه پیش از او توسط الگوریتمی بر اساس داده‌های میلیون‌ها نفر دیگر ساخته شده است.

پلتفرم‌ها دیدگاه تولید نمی‌کنند؛ «ترند» می‌سازند. و ترند یعنی «این را تو خواستی، در حالی‌که ما ساختیم».

پژوهشی در سه سال اخیر نشان می‌دهد ۴۲ درصد نوجوانان ایرانی گفته‌اند «نمی‌دانم کی هستم» و ۶۱ درصد گفته‌اند «می‌خواهم مشهور شوم نه متخصص». این یعنی بحران هویت در حال گسترش است. از یک سو، ۳۲ هزار جوان از شبکه‌های اجتماعی به ثروت رسیده‌اند، اما در همان فضا، ۵۶ هزار نفر با حذف پیج یا تغییر الگوریتم، انگار «ناپدید» شده‌اند. برای بسیاری از آن‌ها، این فقط از دست دادن دنبال‌کننده نبود؛ بلکه فروپاشی هویت بود. وقتی بودن و ارزش آدمی با تعداد فالوئرها سنجیده شود، سقوط نمایش یعنی سقوط وجود و هویت. مسئله فقط «در شبکه بودن» نیست، مسئله این است که در شبکه چه کسی مالک توست.

جوان امروز سه انتخاب دارد: ۱.مصرف‌کننده‌ی الگوریتم باشد؛ یعنی هویتی شکننده و کوتاه‌عمر داشته باشد.

۲. سازنده در دل الگوریتم باشد؛ یعنی مهارت‌محور، خلاق و پایدار بماند.

۳. یا مستقل از الگوریتم زندگی کند؛ کاری دشوار، اما تنها راه برای آزاد ماندن.

در دنیای امروز همه دیده می‌شوند، اما فقط آن‌ها می‌مانند که پیش از دیده‌شدن، خودشان را ساخته باشند.

 

قدرتی که قانع می‌کند نه مجبور

شاید بپرسید چرا از واژه‌ی «دیکتاتوری» استفاده می‌کنیم، وقتی هیچ‌کس ما را مجبور نمی‌کند؟ چون قدرت جدید با زور کار نمی‌کند، با قانع‌کردن کار می‌کند. نمی‌گوید چه باید کرد، بلکه طوری فضا را طراحی می‌کند که خودت همان کاری را بکنی که او می‌خواهد. آزادی را از تو نمی‌گیرد، بلکه تعریف تازه‌ای از آزادی به تو می‌دهد. قدرت امروز نه دولت است، نه دین و نه رسانه؛ بلکه سیستمی است که به تو «حق انتخاب» می‌دهد، اما انتخاب‌هایت را از قبل برنامه‌ریزی کرده است.

اگر خودت را نسازی، دیگران یا بهتر بگوییم، ماشین‌ها تو را بازنویسی می‌کنند. در قرن بیستم، دیکتاتوری‌ها بدن‌ها را کنترل کردند؛ در قرن بیست‌ویکم، پلتفرم‌ها ذهن‌ها را.

ما فکر می‌کنیم خودمان انتخاب کرده‌ایم، اما در واقع انتخاب شده‌ایم. و اگر حواسمان نباشد، روزی می‌رسد که آینده‌مان نه به‌دست خودمان، نه به‌دست دولت، بلکه به‌دست خط‌های دیجیتالی نوشته می‌شود که حتی نمی‌دانیم کجا اجرا می‌شوند.

 اما به یاد داشته باشیم که الگوریتم‌ها ما را تحلیل نمی‌کنند؛ آن‌ها ما را بازمی‌نویسند.

 

 

 

 

 

 

 

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها