حمایت بیچونوچرای آمریکا از رژیم اسرائیل، بهویژه در ارسال تسلیحات و پشتیبانی سیاسی، این کشور را به متهم ردیف اول کشتار غیرنظامیان فلسطینی بدل کرده است.دیدارهای پشتپرده با مقامات اسرائیلی و فشار بر کشورهای عربی برای پذیرش راهحلهای ناعادلانه، نه تنها بر زخمهای غزه مرهم نمیگذارد، بلکه اعتماد از دست رفته به نقشآفرینی آمریکا بهعنوان «میانجی بیطرف» را بیش از پیش زیر سؤال میبرد. شرمالشیخ، بهجای نماد صلح، این بار به صحنه نمایش دیپلماسی بدل شده که در آن، نقاب همدلی بر چهره کسی است که در سکوت یا عمل، آتش جنگ را شعلهور نگه داشته است.
نفرت همگانی از صهیون
در میان اخبار روز گذشته درخصوص این نشست؛ خبر حضور احتمالی بنیامین نتانیاهو در اجلاس شرمالشیخ مصر، واکنشهای تند و قابلتوجهی از سوی برخی سران منطقهای به همراه داشت. رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه بهشدت با حضور نتانیاهو مخالفت کرد و هواپیمای خود را بر فراز دریای سرخ به چرخش درآورد تا زمانی که خبر لغو حضور نخستوزیر اسرائیل اعلام شد، فرود نیاورد. این اقدام نمادی از هزینه بالای نشست با جنایتکار صهیون است. هر چند کارشناسان معتقدند نشست با ترامپ نیز دست کمی از دیدار با نتانیاهو ندارد.
در راستای همین روند، شبکه خبری سیانان آمریکا نیز در گزارشی به فشارهای اردوغان برای جلوگیری از حضور نتانیاهو در اجلاس شرمالشیخ اشاره کرد. این رسانه به انتشار گزارش رسانههای عبری مبنی بر مخالفت برخی رهبران کشورهای اسلامی با حضور نخستوزیر اسرائیل پرداخت.
در همین حال، محمد شیاع السودانی، نخستوزیر عراق نیز موضعی سختگیرانه اتخاذ کرد و به طرفهای مصری و آمریکایی اعلام کرد در صورت حضور نتانیاهو از شرکت در این نشست کنارهگیری خواهد کرد. این موضع انعکاسی تنش عمیق سیاسی در منطقه و مخالفت گسترده کشورهای عربی با عادیسازی روابط اسرائیل با قدرتهای منطقهای است.
چراغ سبز به نسلکشی
در سال ۲۰۲۵ همکاری نظامی آمریکا و کشورهای غربی با رژیم صهیونیستی به اوج خود رسیده است؛ آمارها نشان میدهد واشنگتن بیش از ۴۵ میلیارد دلار کمکهای نظامی مستقیم به اسرائیل اختصاص داده که شامل تسلیحات پیشرفته، پهپادها و سامانههای دفاع موشکی میشود. این حمایت بیوقفه، امکان حملات گسترده به نوار غزه را برای رژیم اسرائیل فراهم کرده و موجب افزایش چشمگیر تلفات غیرنظامیان شده است.
از منظر اطلاعاتی، آمریکاومتحدان غربی با تبادل دادههای حساس وحمایتهای امنیتی،نقشی کلیدی درعملیاتهای نظامی رژیم صهیونیستی ایفا میکنند. همکاری در زمینه رصد وهدفگیری اهداف،تسریع روند حملات وسرکوب مقاومت فلسطینی را ممکن ساخته است. این حمایتهای اطلاعاتی باعث شده بحران انسانی در غزه نه تنها ادامه پیدا کند بلکه عمیقتر و کشندهتر شود.
از بعد اقتصادی نیز آمریکا با تحریمهای محدودکننده و فشار بر کشورهای حامی فلسطین، فضای اقتصادی غزه را تنگتر کرده و از بازسازی این منطقه جلوگیری میکند. این مجموعه همکاریها در کنار ژستهای صلحطلبانه ظاهری، چهره واقعی آمریکا را به عنوان حامی اصلی نسلکشی در نوار غزه نشان میدهد. بنابراین، ادعای تلاش واشنگتن برای صلح، چیزی جز نمایشی فریبنده و دروغین بیش نیست.
هوشیاری مقاومت
حماس و دیگر جریانهای مقاومت نباید به وعدههای شفاهی و بیضمانت نشست شرمالشیخ بسنده کنند؛ لازم است خواستار مکانیزمهای شفاف نظارتی و زمانبندی مشخص برای اجرای هر توافق شوند تا از بازیهای دیپلماتیک پیشگیری گردد. جامعه بینالملل باید در برابر هرگونه نقض تعهد، مکانیسم پاسخگو در نظر گیرد و شرطهای بازگشت به میز مذاکره، روشن و مشروط شود. حفظ هوشیاری سیاسی و تداوم فشارهای دیپلماتیک بهترین ضامن حقوق مردم فلسطین است.برای اتمام درگیریها، غرب بهجای تمرکز بر راهحلهای نظامی، ظرفیتهای غیرنظامی منطقه را باید ارتقا دهد. شبکههای امدادی و پزشکی، سیستمهای هشدار و پناهگاههای امن، مستندسازی جرایم جنگی و تقویت دیپلماسی حقوقی بینالمللی. این اقدامات هم جان مردم را حفظ میکند و هم پرونده قویتری برای اعمال فشار سیاسی و حقوقی علیه ناقضان حقوق بشرمیسازد. درنهایت، ژستهای صلحآمیز سیاسی را باید با معیارهای عینی سنجید و تا حصول ضمانتهای عملی، تنها نباید به سخنان اکتفا کرد.
دیپلماسی فریب
منتقدان بینالمللی میگویند توطئهای نرم و سازمانیافته توسط قدرتهای غربی بهویژه در ابتکارهای دیپلماتیک اخیر طراحی شده تا ممالک اسلامی را بهتدریج به مسیر همپیمانی با رژیم صهیونیستی سوق دهد. در این روایت، نشست شرمالشیخ صحنهای برای نمایش صلحنمایی بوده که با وعدههای ظاهری، افکار عمومی را آرام میسازد. هدف نه صرفا عادیسازی ارتباطات بلکه تضمین منافع راهبردی و بازتوزیع نفوذ آمریکا در غرب آسیاست. این سناریو گونهای از «دیپلماسی فریب» است که لایههای پنهان سیاست را میپوشاند.در این سناریو که علیه منطقه طراحی شده رهبرانی چون ترامپ و متحدانش محور تلاشهای فشار و وساطت هستند که با استفاده از ابزارهای اقتصادی، سیاسی و رسانهای، زمینهساز پذیرش پیمانهای مشکوک شدهاند. توافقهایی که بهنام صلح بسته میشود اما در عمل ساختار موازنه قوا را بهنفع یک بازیگر خاص تغییر میدهد. این شیوه، نه ثبات منطقه را ترمیم میکند و نه وابستگی امنیتی و سیاسی دولتهای محلی را تقویت مینماید. نتیجه نهایی میتواند افزایش نفوذ رژیم صهیونیستی و تضعیف ظرفیت عمل مستقل کشورهای منطقه باشد.
جوامع اسلامی باید باهمگرایی منطقهای ومطالبه حقوقی ورسانهای،بازیگران خارجی رامسئول وپاسخگوسازند. اگر این هشدارها جدی گرفته نشود، آنچه بهظاهر پیمان صلح خوانده میشود ممکن است به تثبیت هژمونیای منجر شود که صلح واقعی را از بین میبرد. باید بین شعارهای صلح و سیاستورزی که منافع یک طرف را تحکیم میکند تمایز قائل شد در غیر این صورت فقط برای کسانی که با قاتلان زنان و کودکان فلسطینی همراهی کردهاند، شرمساری خواهد ماند.