اما واقعیت جاری، دستیاران را با شرایط پیچیدهای مواجه میسازد که نه فقط موجب آسودگی خاطر نمیشود، بلکه فشارهای مضاعفی را بر آنان تحمیل میکند. حجم بالای کار، کشیکهای طولانیمدت و کمبود نیروی انسانی متخصص در مراکز درمانی (که بخش عمدهای از بار درمان بیمارستانی بر دوش رزیدنتها و اینترنها قرار دارد) از یکسو و همزمانی این فشارها با وضعیت دشوار اقتصادی کشور و مسئولیتهای فزاینده خانوادگی در سنین بالا، از سوی دیگر، موجب تشدید بحران میشود. علاوه بر فشارهای ساختاری، دستیاران بهطور مستمر با پیامهای ناامیدکنندهای روبهرو هستند؛ از بیاحترامیها و خشونتهای گزارششده علیه همکاران، تا فرسودگی شغلی شدید، حوادث ناگوار جادهای در مسیر خدمت و اخبار نامطلوب درباره آینده شغلی. مجموعهای از عوامل شامل سختی کار، دوری از خانواده، فرسودگی شغلی طولانیمدت، مشکلات معیشتی و کملطفیهایی که گاه از سوی برخی مراجعان یا همکاران اعمال میشود، دست به دست هم داده و موجب کاهش شدید رضایتمندی در این قشر شده است. این کاهش رضایت تا حدی است که خالی ماندن ظرفیت برخی رشتهها یا انصراف دستیاران حتی در سالهای نزدیک به پایان دوره را شاهد هستیم. لازم به ذکر است که بهرغم توجه ویژه مقام عالی وزارت بهداشت و تلاشهای صورتگرفته برای افزایش حقوق و مزایای دستیاران در دو یا سه نوبت اخیر، واقعیت تورم افسارگسیخته در جامعه، تأثیر این افزایشها را خنثی ساخته است. با وجود محدودیتهای منابع مالی، هرگونه تلاش برای بهبود معیشت دستیاران در برابر شرایط سخت تورمی، بهسختی میتواند موجب بهبود کیفیت زندگی آنان شود. فردی که سالهای جوانی خود را وقف تحصیل کرده، در سنین ۳۰تا ۴۰ سالگی، وضعیت زندگی خود را با همسالانی که مسیر شغلی دیگری را انتخاب کردهاند، مقایسه میکند و این قیاس میتواند به احساس سرخوردگی منجر شود. یکی از عوامل تشدیدکننده فشار، مسأله بیاحترامی و خشونت است که کمتر به آن پرداخته میشود. این موضوع فشار روانی را بهشدت افزایش داده و کیفیت خدماتدهی دستیاران را تحتالشعاع قرار میدهد. تأثیر این تعاملات منفی در حوزه سلامت دوچندان است، چرا که دستیار خود تحت فشارهای متعدد روحی، روانی و معیشتی قرار دارد و در مقابل، با مخاطبانی (بیمارانی) روبهروست که آنان نیز بهدلیل بیماری، رنج و مشکلات اقتصادی، در شرایط مطلوب روانی قرار ندارند. متأسفانه، افول فرهنگی در زمینه قدرشناسی و نوعدوستی عمومی در جامعه، این تقابلها را شدیدتر کرده است. دستیاری که شبهای متمادی کشیک داده و تحت فشار است، با مردمانی روبهرو میشود که تابآوریشان کاهش یافته است. نتیجه این رویارویی، وضعیت انفجاری است که در محیطهای پرتنشی نظیر اورژانسها بهوضوح قابل مشاهده است؛ شرایطی که گاه مانند میدان جنگ توصیف میشود و دستیار در آن فرصت استراحت و تمرکز را از دست میدهد. در نهایت، توجه به سلامت جسمی و روانی متولیان سلامت جامعه، امری ضروری است که نیازمند تدابیر ویژه سیستمی فراتر از مسائل معیشتی صرف است.