در سرای پهناور رسانه نامهایی هستند که هم در حافظه جمعی ملت و هم در تار و پود خاطراتشان جاودانه شدهاند؛ نامهایی که فراتر از چارچوب یک قاب تصویر و طنین یک صدا به نمادی از اصالت و تعهد بدل گشتهاند. سرکار خانم طباطبایی، گوینده محبوب و ماندگار خبر مرکز بوشهر، بیشک یکی از درخشانترین ستارگان این کهکشان است. بانویی که سالیان متمادی با آوای گرم، نافذ و لحن صمیمیاش، بذر مهر و صداقت را در خانههای مردم جنوب کاشت و به عنوان نخستین بانوی مدیر خبر در مراکز استانی، فصلی نوین در تاریخ رسانه محلی گشود. به پاسداشت روز خبرنگار این فرصت مغتنم دست داد تا با ایشان همسخن شویم و از یک عمر فعالیت خالصانه و پربار در عرصه خبر از زبان خودشان بشنویم. این مصاحبه، نخستین گفتگوی ایشان با مطبوعات است و خود گواهی است بر عمق ارج و منزلتی که برای مردم و رسانه قائل هستند.
خانم طباطبایی، شما در سال ۱۳۶۴، در دورانی که ورود به عرصه خبر مستلزم عبور از غربالهای سختگیرانه و آزمونهای دشوار بود با تلاشی نفسگیر این راه را آغاز کردید. چه انگیزهای در اعماق وجود شما نهفته بود که نه به عنوان یک شغل بلکه به مثابه یک رسالت شما را به این وادی مقدس کشاند؟
بله، حق با شماست. بنده با یک آزمون دقیق و نفسگیر که مستقیماً تحت نظارت و ارزیابی تهران صورت میگرفت از میان تعداد زیادی از داوطلبان آقا و خانم برگزیده شدم. اما حقیقت این است که ریشه این انتخاب را باید در دوران کودکیام جستجو کرد؛ آنجا که پدر بزرگوارم که همیشه غرق در مطالعه کتاب و روزنامه بودند بذر عشق به کلام و قلم را در وجودم کاشتند. پیش از آنکه قدم به مدرسه بگذارم الفبای نوشتن و خواندن را از ایشان آموختم. البته بعدها، دفتری داشتم که در آن شعرها و دلنوشتههایی در وصف حماسهآفرینان این خاک به ویژه در دوران دفاع مقدس مینگاشتم و همین تمرینها بود که توان نویسندگی و گویندگی را در من تقویت کرد. و همچنین خدا را شاکرم و بینهایت سپاسگزار زحمات بیدریغ و حمایتهای مستمر مادر و همسرم در این سالها هستم که همواره مشوق و راهنمای بنده در تمام امور زندگیم بودند.
البته این را هم اضافه کنم که برای من خبر نه یک حرفه صرف برای امرار معاش که یک علاقه ذاتی و رسالتی مقدس بود که با مطالعه و تمرین مستمر در وجودم شکوفا شد و به بار نشست.
شما در تمام حیطههای خبر از نویسندگی و سردبیری گرفته تا مدیریت و مشاوره، حضوری فعال و مؤثر داشتید. این جامعیت در تجربه، چگونه به شما درکی ژرف از ماهیت خبر بخشید و چه تأثیری بر شیوه کار شما گذاشت؟
این جامعیت در تجربه به من آموخت که خبر پیکرهای یکپارچه است که هر جزء آن نقشی حیاتی و بیبدیل ایفا میکند. من از همان آغاز تنها به گویندگی اکتفا نکردم بلکه خود را درگیر تمام مراحل تولید، نویسندگی و تهیه گزارش کردم. این فرآیند جامع از تولید تا پخش باعث شد که با تمام وجود ماهیت حقیقی خبر را درک کنم. این حرفه به من آموخت که برای ارائه یک خبر ناب و تأثیرگذار باید همزمان نویسنده، تهیهکننده و مجری باشی. این دید کلنگر مایه رشد و شکوفایی من شد و مدیران فهیم آن زمان نیز با حمایتهای بیدریغ خود مسیر ترقی را برایم هموار ساختند.
گزارش شما از مدرسهای محروم در چاه مبارک شهرستان عسلویه که منجر به دستور ساخت آن توسط مقام معظم رهبری شد، نقطهعطفی در کارنامه حرفهای شماست. چگونه یک گوینده و مدیر میتواند با داشتن شمّ خبری و نگاه انسانی از یک خبر ساده، یک رویداد تاریخساز خلق کند؟
آن مدرسه در یکی از محرومترین نقاط استان وضعیتی نامناسب داشت؛ از منبع آب پوسیده گرفته تا لانهگذاری پرستوها در سقف کلاسها. وقتی این وضعیت را دیدم و شنیدم، دلم لرزید و از اعماق وجود متأثر شدم. گزارشی که تهیه کردم صرف یک گزارش خبری خشک و بیروح نبود، فریادی از دل بود که سعی کردم با متنی تأثیرگذار و احساسی تا آنجا که بتوانم حق مطلب را ادا کنم. پخش مکرر این گزارش در شبکههای سراسری توجه مقام معظم رهبری را برانگیخت و ایشان فوراً دستور ساخت یک مدرسه مدرن و استاندارد را صادر فرمودند. این تجربه برای من نمادی از قدرت بیبدیل رسانه بود؛ قدرتی که میتواند برای رفع مشکلات مردم، تحولی عظیم و ماندگار بیافریند. من دریافتم که رسالت یک گوینده تنها انتقال اطلاعات نیست بلکه باید با نگاهی انسانی به وقایع، صدای مردم باشد و امید را در دلها زنده کند.
در دورانی که مدیریت عمدتاً در اختیار مردان بود، شما به عنوان مدیر خبر انتخاب شدید. چه درسهایی از مدیران فهیم خود آموختید و چگونه در مدیریت خود این درسها را به کار گرفتید تا به رشد نیروهایتان کمک کنید؟
من خوشبختانه در طول خدمتم، مدیران بسیار کاردان و باتجربهای داشتم؛ بزرگوارانی چون آقایان وثوقی، مرحوم پورفاطمی، کوهستانی و منصوریان که از هر یک، ادب و اصول ناب مدیریت را آموختم.
این مدیران نه تنها مسیر را برای رشد و پیشرفت من هموار کردند بلکه به من یاد دادند که چگونه با قاطعیت و در عین حال با احترام و اخلاقمداری سکان مدیریت را در دست بگیرم. در زمان مسئولیت خودم نیز همواره به دنبال نیروهای علاقهمند و توانمند بودم. معتقد بودم که نظم، وجدان کاری و تلاش بیوقفه، سنگ بنای موفقیت در واحد خبر است و این اصول بنیادین را با تمام وجود به تکتک اعضای تیمم منتقل میکردم.
خاطرات تلخ و شیرین زیادی را در طول این سالها پشت سر گذاشتهاید. کدام خاطره در ذهنتان پررنگتر است و بیش از بقیه نقش بسته است؟
خاطرات شیرین بسیاری دارم و آن انتخاب بنده بعنوان گوینده ارتباط مستقیم با تهران در تشریففرمایی مقام معظم رهبری به استان بوشهر بود که بسیار مورد توجه قرار گرفت. اما خاطرهای تلخ، مربوط به روز رحلت جانسوز حضرت امام خمینی (ره) است. آقای وثوقی، که قلمی بسیار عالی و وزین داشتند، متنی سنگین و تأثربرانگیز در این باره نگاشته بودند. من با تمام احساسم آن متن را اجرا کردم و وقتی از استودیو بیرون آمدم همکاران پخش میگفتند که آقای وثوقی در رژی راه میرفت و میگفت چقدر عالی خواند خانم طباطبایی، که در واقع تعریف و تمجید همکاران را در پی داشت، اما غم جانکاه خبر رحلت امام (ره)، تلخی آن روز را هیچگاه از یادم نمیبرد.
شما در جشنوارههای سازمان به عنوان سردبیر خبر تلویزیون برنده جایزه شدهاید. دلیل این موفقیتهای درخشان را در چه میبینید؟
دلیل این موفقیتها را در تیم کاری قوی تلاش بیوقفه و حمایتی بیدریغ میدانم که مدیران سازمان از ما داشتند. همچنین در طول خدمتم همیشه سعی کردم از امکانات رفاهی و مالی سازمان به صورت شخصی استفاده نکنم؛ شاید در طول دوران خدمتم فقط دوبار از دفترچه بیمه خدمات درمانی استفاده کردم. احساسم این بود که وجدان کاری و تلاش بیچشمداشت به کارم برکت میده و ثمره آن این افتخارات بود.
با توجه به اینکه همچنان اشتیاق و توان گویندگی را در خود حس میکنید اگر دوباره فرصت نشستن پشت میکروفون را داشته باشید اولین جمله شما چه خواهد بود؟
شنوندگان و بینندگان گرامی خیلی خوشحالم که دوباره با شما همراه هستم و تشکر میکنم از لطف و محبت مردم و مسئولین بزرگواری که سالها از بنده حمایت کردند. این حس همچنان در من زنده و پویاست. در تمام این سالها، عشق به خبر و مردم شریف بوشهر باعث شد پیشنهادهایی که برای اجرا در شبکههای ملی در تهران داشتم، نپذیرم و با افتخار در کنار مردمم بمانم.
در پایان از شما خواهش میکنم با طبع شاعرانهای که دارید شعری از سرودههای خودتان را با مخاطبان در میان بگذارید تا حسن ختامی باشد برای این گفتگوی صمیمانه و دلنشین.
با افتخار و با سپاس از محبت شما و مردم عزیزم. شما لطف دارید البته این دلنوشته را تقدیم به تمامی کسانی میکنم که سالها با لطف و حمایت خود مرا همراهی کردند:
من نمیدانم که کی عمرم به پایان میرسد
خاک، دامن میگشاید، وقت رفتن میرسد
من نمیدانم که کی در سرزمینی میرسم
که اندران، روز و شبی عمرم به پایان میرسد
من نمیدانم که بعد از من چه میگویند خلق
تحفهای از دوست یا تیری ز دشمن میرسد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد