پیرپسر از همان اولین اکران، نگاهها را خیره کرد؛ آنقدر که صفهای طولانی بلیت، فضای مجازی را پر از شور و هیجان کرد. با اینکه بسیاری گمان میکردند به این زودی رنگ پرده را نبیند اما پیگیری خستگیناپذیر عوامل فیلم، بالاخره آن را به پرده سینما رساند. فروش میلیاردی پیشفروش بلیتها نشان داد که مخاطب تشنه تجربهای متفاوت در سینماست. هرچند فروش فیلم تحت تأثیر جنگ تحمیلی اسرائیل علیه ایران قرار گرفت و میتوانست بیش از اینها مورد توجه قرار گیرد اما همچنان خوب و بیش از یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان بوده است.
فیلم با روایتی غیرخطی و چفتوبستدار، سراغ داستانی میرود که سالها جای آن در سینما خالی بود؛ یعنی رازهای پنهان در دل یک خانواده، روابط معیوب پدر و پسر و زخمهایی که از کودکی کشیدهایم و هیچوقت درمان نشدهاند. درونمایه فیلم، بهطرز درخشانی «انکار» و «تعارض» را نمایش میدهد؛ آنچه در دل بسیاری از خانوادههای ایرانی جریان دارد اما هیچگاه دربارهاش حرف نمیزنیم.
فیلمنامه با دقت در طراحی شخصیتها و گرهافکنیهای هوشمندانه، مخاطب را درگیر نگه میدارد. نه خبری از شعار است، نه دیالوگهای گلدرشت؛ همهچیز در خدمت روایت قرار دارد. استفاده از فلشبکها به گذشته، بدون آنکه مخاطب را گیج کند، لایهلایه پرده از راز بزرگ داستان برمیدارد.
نقشآفرینی حامد بهداد در این فیلم، بیشک یکی از بهترین اجراهای سالهای اخیر سینمای ایران است. او در پیرپسر نقش یک پسر زخمخورده را بازی میکند و آن را به مخاطب منتقل میکند. هر نگاه، هر لرزش صدا و هر حرکتش حامل معناست. بهداد موفق شده تضاد میان خشم پنهان و نیاز به عشق را در چهرهاش جاری کند. اگر حامد بهداد در این فیلم روح سرکشی است که بهدنبال پاسخ میگردد، حسن پورشیرازی تصویری تلخ از نسلی است که به سکوت عادت کرده، به انکار و به فرار از مسئولیت. تصویری که او از یک پدر در سینمای ایران ارائه میدهد به اندازهای یگانه است که تابهحال مثل و مانندش را ندیدیم. او نقش پدری را بازی میکند که سالها سکوت کرده و حالا با عواقب آن روبهرو شده است. بازی پورشیرازی بینهایت کنترلشده و دقیق است؛ نه احساساتی میشود، نه شعاری و همین انتخاب آگاهانه او باعث شده این کاراکتر در دل تماشاگر جا باز کند.
شخصیت زن فیلم، با بازی لیلا حاتمی، یکی از هوشمندانهترین نقشآفرینیهای او در چند سال اخیر است. او در این فیلم نقش زنی را بازی میکند که میان گذشته و حال، میان حقیقت و دروغ، میان عقل و احساس گرفتار است. با بازیاش، چهره مادری را به نمایش میگذارد که هم قربانی است، هم تماشاچی و هم شریک جرم. نگاههای عمیق، سکوتهای پرمعنا و حتی تردید در حرکت دستها و نحوه ایستادنش، همه در خدمت خلق یک شخصیت چندلایه است.