اما چه کسانی و با چه شرایطی میتوانند در حوزه ادبیات مقاومت که پیوستگی جداناشدنی با ادبیات اجتماعی دارد، فعال باشند و در این قلمرو فکری، به تولید اثر و اندیشه بپردازند؟ ادبیاتی که اشتراکات خیلی قوی هم با ادبیات اجتماعی دارد؛ مثلا در هر دو «اعتراض به ظلم، تبعیض و فجایع انسانی» وجودی زنده و هویتی تعریفشده دارد.اولین شرط، «باورمندی» است... اصولا اثری که از دل و عقیده صاحب خود نجوشد و تن به اندیشه و تفکرعاریتی سپرده باشد، بعید است تاثیرگذار شود و به جامعه هدف بالا و پرشماری راه پیدا کند. چنان که میدانیم عمدهترین بخش ادبیات مقاومت، استقامت در مقابل مشکلات و ناهمواریها، مواجهه تمامقد در برابر ظلم و ظالم و بهکارگیری ظرفیتهای وجودی (ایثار) در نبرد با باطل است، اگر بخواهیم در این زمینه به «سمبل» و نمونه اشاره کنیم، میتوانیم از ائمه معصومین و اهلبیت(ع) نام ببریم که پرچمدارانی شاخص، موجه و تاثیرگذار در این مسیر بودهاند.
شرط دوم، وجود زمینه انسانی و فطری در افراد برای نوشتن و فریادبرآوردن از طریق ادبیات و هنر - وبه تعریف امروز - فضای کلی رسانه و مدیاست. خوب است در اینجا به جبران خلیل جبران شاعر، فلسفهدان و نقاش لبنانیالاصل اشاره شود که از همان کودکی، ذات و فطرتی عدالتخواه و ضدظلم داشت، در جوانی طعم تلخ زندان را چشید و بعدها که قلم بهدست شد و فعالیتهای حرفهایاش را پی گرفت، توفیقات بالایی در این زمینه به دست آورد؛ او درعین اینکه یک هنرمند مردمی و اجتماعی بود، به هنر و ادبیات مقاومت هم اشتهار و تاثیرگذاریهای خودش را داشت.
در یک کلام، باید دارای اهلیت و زمینه ذهنی و فطرت بیدار بود، وگرنه در هنر و ادبیات مقاومت، حتی در ادبیات اجتماعی راهی به جایی برده نخواهد شد.
و اما شرط سوم که اهمیتش کمتر از دوتای قبلی نیست، اصل «آگاهی» است، آگاهی یا همان اشراف به حقیقت و واقعیت، پنجرههای فکر و اندیشه و پندار را یکی یکی باز میکند و بین ذهن و زبان و عقل، با جوشش درونی هنرمند و نویسنده و شاعر و فیلمساز و ... هماهنگی و همداستانی پدید میآورد. اگرآگاهی واشراف نباشد،حتی اگر اثری قوی روی کاغذ بیاید، سمفونیای کمنظیر باقویترین سازها خلق شود، فیلمی پرسر و صدا بسازند و به نمایش جهانی هم دربیاورند، نهتنها ممکن است حق مطلب ادا نشود بلکه انحراف از حق و حقیقت و مجیزگویی از باطل محتمل خواهد بود! این هنر و ادبیات، نهتنها مقاومتی و از جنس حقیقت نیست بلکه ضدمقاومت نیز هست! چنانکه در دنیای امروز شاهدیم اصحاب زر و زور و هستههای استکباری قدرت، زمینههای تطهیر و تلطیف چهره و عملکرد خود را از هنر و ادبیات و اهالی آن انتظار دارند!
در ایران ما، هنر و ادبیات مقاومت توانست با تجربه کردن هشت سال جنگ تحمیلی و مشاهداتی ناب و شگرف از آن رویداد واضح و به تعبیر امروزیها بدون روتوش، به رشد بالا برسد؛ میزان چشمگیر آثار موفق خلق شده در حوزه فرهنگ و هنر که حتی برای نسل بعد، تفکر قابل ارائه، روایت زلال و تازه و آموزه تاریخی دارد، گواه صادق این مدعاست؛ نسبتشان با رسانه هم محکم و روشن است، زیرا از سه عنصر حیاتی یعنی باورمندی، زمینه انسانی و فطری (یا همان داشتن واکنش به ظلم و بیعدالتی و فجایع انسانی) و «آگاهی و اشراف به حقایق» بهرهمند هستند.