سکوت سخن می‌گوید

در آغاز فیلم «کویانیسکاتسی»، نقاشی‌های دیوار غار، انسان نخستین را در آرامش و یگانگی با طبیعت نشان می‌دهند‌؛ تصاویری که از دوران پیشاصنعتی می‌آیند و گویی پژواکی هستند از زمانی که انسان هنوز عضوی همنوا با چرخه‌ کیهانی زمین بود.
در آغاز فیلم «کویانیسکاتسی»، نقاشی‌های دیوار غار، انسان نخستین را در آرامش و یگانگی با طبیعت نشان می‌دهند‌؛ تصاویری که از دوران پیشاصنعتی می‌آیند و گویی پژواکی هستند از زمانی که انسان هنوز عضوی همنوا با چرخه‌ کیهانی زمین بود.
کد خبر: ۱۵۰۶۸۲۹
نویسنده امید قهاری - هنرجوی مدرسه نقد جام‌جم
 
این آغاز، با پرتاب و انفجار یک موشک در پایان فیلم، تضادی آشکار را بین زندگی هماهنگ با طبیعت و زندگی مدرن و صنعتی نشان می‌دهد. از سکون به انفجار، از همزیستی به جدایی‌؛ رجیو در این دو تصویر، طرحی از سرگذشت بشر امروز را ترسیم می‌کند. 
   
تم مرکزی
فیلم مستند کویانیسکاتسی ساخته‌ گادفری رجیو، از هرگونه روایت خطی، گفت‌وگو یا شخصیت‌پردازی می‌پرهیزد. آنچه باقی می‌ماند، پیوند بی‌واسطه‌ تصویر و موسیقی است‌؛ تجربه‌ای سینمایی که مخاطب را نه سرگرم، که متوقف می‌سازد‌؛ تا نه بشنود، که ببیند و شاید دوباره بیندیشد. فیلم، روایتی بی‌کلام از جهانی است که از مدار تعادل بیرون افتاده است. 
در نخستین فصل‌ها، طبیعت در ناب‌ترین چهره‌اش ظاهر می‌شود: چین‌خوردگی زمین، جریان رودخانه‌ها و شکوه کوه‌ها. سپس، به‌ناگاه، جهان انسانی بر پرده نقش می‌بندد: بزرگراه‌ها، دودکش‌ها، کارخانه‌ها و ازدحام ماشین‌ها و آدم‌ها. تضادی که رجیو میان این دو جهان ترسیم می‌کند، نشان از شکافی عمیق دارد‌؛ شکافی که درون آن، مفهوم «توسعه» معنا می‌شود اما شاید به بهای گم‌شدن انسان در جهانی خودساخته. زمین اما همچنان در مسیر تعادل گام برمی‌دارد‌؛ چه با انسان و چه بی‌او. 
آنچه مختل شده، توازن درک انسان از جایگاه خود در این منظومه‌ زنده است. فیلم، از خلال تضاد میان طبیعت و تمدن، پرسشی بنیادی را طرح می‌کند: بشر به کدام سو می‌رود؟ و آیا این رفتن، هنوز معنا دارد؟
با وجود بهره‌گیری از تکنیک‌های بصری متنوع مانند اسلوموشن و تایم‌لپس، کویانیسکاتسی در پی نمایش زیبایی جهان نیست. حتی لحظات خوش‌عکس فیلم نیز به نظر می‌رسد حاصل شانس و ضرورت بوده‌اند، نه تلاش برای زیباسازی. تصویر در این مستند ابزاری است برای معنا، نه هدفی مستقل. او از هرگونه تفسیر مستقیم می‌پرهیزد تا مخاطب در برابر تصویر، خود بایستد و مواجهه‌ای بی‌میانجی را تجربه کند. 
موسیقی تکرارشونده و مینیمالیستی فیلیپ گلس، روح در جریان فیلم است. موسیقی نه‌تنها با تصویر هماهنگ است، بلکه گاه پیش‌برنده‌ معنای آن می‌شود. در لحظاتی، ضرباهنگ موسیقی چنان با تکرار و شتاب تصویر هم‌آوا می‌شود که گویی انسان و ماشین به یک پیکر واحد بدل شده‌اند‌؛ بی‌وقفه، بی‌احساس و بی‌پایان. 
اگرچه فیلم از ساختاری منسجم بهره می‌برد (طبیعت، تمدن و آشفتگی) اما تعدد نماها و تنوع بی‌پایان اشیا و صحنه‌ها، در نهایت قدری از تمرکز مفهومی آن می‌کاهد. بیننده گاه احساس می‌کند که فیلمساز خود نیز در میان انبوه سوژه‌ها سرگردان مانده و این شاید بازتابی از آشفتگی همان جهان بی‌تعادلی است که موضوع محوری فیلم است. 
تصویر انفجار موشک (اطلس سنتار ۱۹۶۲) در پایان، استعاره‌ای است از فروپاشی. پیامد غفلت انسان از تعادل، نه صرفا ویرانی طبیعت که ازهم‌گسیختگی درون خویش است. 
فیلم کویانیسکاتسی، با استفاده از تصاویر و موسیقی، بدون نیاز به کلمات، پیامی قدرتمند را درباره ضرورت بازگشت به زندگی متعادل و هماهنگ با طبیعت منتقل می‌کند. 
 
پاره‌هایی از دقت و نشانه‌گذاری در فیلم 
۱. آغاز و پایان فیلم، حلقه‌ای از تعادل را شکل می‌دهد‌؛ دعوتی تلویحی به بازاندیشی در مسیر رفته و دعوت به بازگشت. 
۲. رجیو از فلسفه‌ سرخ‌پوستان هوپی وام می‌گیرد‌؛ باوری که انسان را نه حاکم، که هم‌زیست طبیعت می‌داند. در سنت سرخ‌پوستان، هنوز نماینده‌ای از حیوانات با شمایل گرگ در نشست‌های قبیله‌ای حضور دارد. 
۳. واژه‌ کویانیسکاتسی به زبان هوپی یعنی زندگی بی‌تعادل، زندگی دیوانه‌وار. حکمتی در باور آنان هست که اگر از دل زمین گنجی بیرون کشیده شود، مسیر بلا گشوده می‌شود و در هنگامه روز پاکسازی، تار عنکبوت به پس و پیش آسمان تنیده خواهد شد. 
۴. زمین، چه در ساخت و چه در تخریب، بر منطقی کیهانی عمل می‌کند. ساخته‌های زمین زیبا هستند و زمین برای ساخت آنها سال‌ها زمان گذاشته است. انسان اما، با عقل گسسته از کل، هنوز به شعوری همسان با زمین نرسیده است. 
۵. نخستین نشانه‌ ورود انسان صنعتی در فیلم، ماشین قرمز رنگی است با شماره‌ شش. شاید همان لحظه‌ای است که جدایی آغاز می‌شود. 
۶. تصویری زیبا از انسانی آرام و خفته در کنار نیروگاه اتمی، تضادی درخشان میان سکوت و آشفتگی مدرن است. 
۷. فرم رودخانه‌ها و جاده‌ها بر سطح زمین، الگویی همسان دارند‌؛ گویی بشر، ناآگاهانه از طبیعت تقلید می‌کند. 
۸. اولین حضور انسان در فیلم، در صف شرط‌بندی است‌؛ گویی زندگی مدرن بر پایه شانس و نه عقل طبیعی پیش می‌رود. 
۹. توالی کلوزآپ‌ها از یک پیرزن سرخپوست و یک زن جوان سیاهپوست که تصویر پشت‌سر آنها حرکت سریع دارد و بعد قرارگرفتن هواکش جت پشت یک خلبان سفیدپوست و بعد شش زن سفید‌پوست در جلوی یک کازینوی شرط‌بندی شاید نشان از تضاد تفکر رنگین‌پوستان با دنیای مدرن دارد. 
۱۰. تصویر ماه بزرگ که به خاطر گردش زمین پشت ساختمان بلند می‌رود بسیار زیباست. 
۱۱. صنایعی که درمستند به نمایش گذاشته می‌شود: خط تولیدهای ماشین، غذا و تلویزیون است؛ سمبل دنیای مصرف‌گرایی. مشاغلی  که در صنعت نشان داده می‌شود شامل ذوب سنگ و تغییر فرم اجزای طبیعت، اسمبل قطعات، تولید غذای آماده و بسته‌بندی، بارگذاری اطلاعات، نشر اطلاعات و تبلیغات است. 
۱۲. جایی در مستند، دوربین در جاده و روی نوار نقاله 
قرار می‌گیرد تا بیننده متوجه مقصد نهایی همه‌ این حرکت‌ها شود که به داخل تلویزیون به پیش می‌رود‌؛ یعنی نمایش. 
۱۳. شبیه‌شدن خطوط انسانی و تولید ـ(نماد دنیای مصرف‌گرایی) به یکدیگر. 
۱۴. یکی از نماها تصویر مردی سفیدپوست با آرایش الویس و عقاب سفیدی بر تی‌شرت است که در حال حرکت به دوربین لبخند می‌زند. (نماد آمریکایی)
۱۵. در یکی از نماها خیابانی را نشان می‌دهد که تابلوی دورزدن ممنوع را دارد. انگاری انسان در این رو به جلورفتن، حتی حق برگشت هم برای خود نگذاشته است. 
۱۶. کلوزآپ برده‌ای مدرن‌، شیک‌پوش اما بی‌اختیار. نشانه‌ای از برده‌داری نوین، در لباسی دیگر. 
۱۷. چهار دست، یکی دست استمداد و سه دیگر حاوی پول‌خرد، بستنی و سیگار؛ در پایان: انسانی محو در بازار، بی‌چهره، بی‌اثر. 
۱۸. در پایان فیلم و در تیتراژ، برای نخستین‌بار صدای انسان‌ها به‌صورت همهمه‌ای از گفت‌وگوهای تلویزیونی و تماس‌های تلفنی شنیده می‌شود. این صداها به‌صورت نامنظم و تکرارشونده پخش می‌شوند که نشان‌دهنده‌ آشفتگی و ازهم‌گسیختگی ارتباطات انسانی در دنیای مدرن است. این انتخاب صوتی، تضادی با سکوت و موسیقی مینیمالیستی بخش‌های قبلی فیلم ایجاد می‌کند و بر پیام اصلی فیلم مبنی بر «زندگی از تعادل خارج‌شده» تأکید می‌کند. 
۱۹. البته که آینده‌پژوهان به بازگشت کامل انسان به طبیعت و در احترام به آن خوشبین هستند. 
۲۰. بشر در عصر صنعتی به یک 
عدم توازن در زندگی رسیده است، ولی من فکر می‌کنم که بشر هم مثل طبیعت به‌دنبال تعادل در زندگی است و این تفکر زمان می‌برد تا ساخته شود‌؛ همان‌طور که طبیعت همیشه این کار را می‌کند. 
کویانیسکاتسی، روایتی تصویری از زیستنی ا‌ست که از مدار تعادل خارج شده. گادفری رجیو، با آگاهی از قدرت سکوت، تصویر و تکرار، مخاطب را به پرسشی وامی‌دارد که پاسخ آن نه در صحنه‌های فیلم، که شاید در تصمیم‌های روزمره‌ ما پنهان باشد: آیا هنوز راهی برای بازگشت به توازن وجود دارد؟
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها