از اواخر دهه ۸۰ شمسی، زمانی که سریال «قلب یخی» به کارگردانی محمدحسین لطیفی با عبور از برخی خطوط قرمز، فروش قابلتوجهی را تجربه کرد، تا موفقیت چشمگیر «شهرزاد» به کارگردانی حسن فتحی که با دکورهای عظیم و حضور ستارگان سینما، عصر جدیدی را برای تولیدات خصوصی رقم زد، گسترش شبکههای نمایش خانگی سرعت گرفت اما این رشد پرشتاب، پرسشهای عمیقی را نیز به همراه داشته است: آیا این سکوها توانستهاند به ابزاری برای گفتوگوهای اجتماعی تبدیل شوند یا صرفا بهدنبال سود اقتصادی و تابوشکنی هستند؟
این گزارش تلاش دارد با بررسی دیدگاههای متفاوت کارشناسان، نقش شبکههای نمایش خانگی را در فرهنگ و جامعه ایران واکاوی کند. آیا این پلتفرمها میتوانند فراتر از سرگرمی، به ابزاری برای تعمیق گفتوگوهای اجتماعی تبدیل شوند یا صرفا در دام رقابتهای تجاری گرفتار خواهند ماند؟ پاسخ به این پرسش، نیازمند نگاهی عمیقتر به گذشته، حال و آینده این صنعت نوپاست.
پیدایش و تکامل شبکههای نمایش خانگی
پلتفرمهای نمایش خانگی در شکل کنونی خود عمری کمتر از دو دهه دارند، در طول حیات خود فراز و فرودهای بسیاری را پشتسر گذاشتهاند و از زوایای گوناگونی میتوان به بررسی آنها پرداخت. آغاز فعالیت شبکه نمایش خانگی در ایران به اواخر دهه۸۰ شمسی بازمیگردد. در سال ۱۳۸۹، پس از استقبال گسترده مخاطبان از سریال خارجی «فرار از زندان»، محمدحسین لطیفی با ساخت سریال قلب یخی وارد این عرصه شد.اگرچه قلب یخی از نظر کیفی چندان موفق نبود اما بهدلیل عبور از برخی خطوط قرمز، فروش قابلتوجهی را تجربه کرد. سال بعد، با موفقیت سریال کمدی «قهوهتلخ» که بهعنوان یکی از نخستین سریالهای محبوب شبکه نمایش خانگی شناخته میشود، فعالیت این شبکهها جدیتر شد اما نقطهعطف واقعی این حوزه را میتوان سریال«شهرزاد» دانست؛اثریکه حسن فتحی،کارگردان نامآشنایآثاریچون پهلوانان نمیمیرند، شب دهم و مدار صفر درجه، آن را کارگردانی کرد. این مجموعه بادکورهای عظیم وحضور چهرههای معروفی نظیر شهاب حسینی، مصطفی زمانی و ترانه علیدوستی، در زمره پروژههای کلانبودجه بخش خصوصی قرارگرفت و با استقبال گسترده مخاطبان همراه شد.در کنارموفقیت چشمگیر شهرزاد که میتوان آن راسرآغاز تولید سریالهای خصوصی در ایران دانست، این سریال حاشیههای فراوانی نیز بهدنبال داشت. تهیهکنندگان آن با محکومیتهای اقتصادی مواجه شدند و نکته قابلتوجه این است که محمد امامی،یکی ازتهیهکنندگان این سریال، امروز بار دیگر باسکویی جدید به میدان بازگشته است.
ظهور پلتفرمهای اینترنتی
در دهه ۹۰ شمسی، با گسترش اینترنت پرسرعت و افزایش دسترسی کاربران، پلتفرمهای اینترنتی نمایش خانگی در ایران شکل گرفتند. نخستین پلتفرمهای شناختهشده مانند فیلیمو، نماوا و فیلمنت از سال ۱۳۹۳ فعالیت خود را آغاز کردند. امروزه نیز سکوهایی نظیر شیدا و استارنت با تولید سریالهای متنوع، فارغ از سطح کیفی آنها، در این عرصه حضور دارند. ورود شبکههای نمایش خانگی به حوزه سرگرمی و فرهنگ عمومی، خواسته یا ناخواسته، مسائل متعددی را تا به امروز بهوجود آورده است که هرکدام بهتنهایی موضوعی مفصل برای بررسی و تحقیق هستند. در این گزارش، تلاش شده در گفتوگو با کارشناسان و صاحبنظرانی چون امیدعلی مسعودی استاد ارتباطات، سیدمحمد حسینی پژوهشگر حوزه رسانه و مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس و مرضیه ادهم کارشناس رسانه و فعال فرهنگی، به شناخت نسبی از برخی جنبههای شبکههای نمایش خانگی دستیابیم.
یکی از نکات قابلتوجه درباره سکوهای نمایش خانگی، رشد کمی چشمگیر این پلتفرمهاست. براساس آمارهای موجود، در سال ۱۴۰۳ بیش از ۵۰ پلتفرم نمایش خانگی اعم از کوچک و بزرگ، در ایران فعالیت داشتهاند، هرچند بسیاری از آنها در گذر زمان از گردونه رقابت خارج شدهاند. همین موضوع ما را بر آن داشت تا نخستین پرسش خود را درباره دلایل رشد کمی سکوهای نمایشی در ایران مطرح کنیم.
تحولات جهانی و تأثیر آن بر ایران
مرضیه ادهم، کارشناس رسانه و فعال فرهنگی، نیز در گفتوگو با جامجم درباره رشد کمی سکوهای نمایش خانگی اظهار کرد: «استقبال از تأسیس این پلتفرمها و افزایش چشمگیر آنها به نوعی از رسانه بازمیگردد که از مقطعی به بعد، به عرصهای اقتصادی تبدیل شد. این دوره زمانی بود که «رسانه خودگزین» جای «رسانه عمومی و سراسری» را گرفت. پیشتر، رسانهها با سرمایهگذاریهای کلان و عمدتا دولتی تأسیس میشدند و سازوکارهای پرهزینه و پیچیدهای داشتند؛ بهگونهای که ورود به این حوزه برای هرفرد، حتی با سرمایهگذاری، آسان نبود.»
وی ادامه داد: «با پیشرفت تکنولوژی و ظهور اینترنت و آغاز بهکار پلتفرمهای نمایشی مانند یوتیوب، امکان پخش ویدئو در بستر آنلاین فراهم شد. در دهه اول ۲۰۰۰ (۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰)، این ایده در جهان رایج شد که میتوان محصولات تصویری را با هزینههای تولید کمتر عرضه کرد. در نتیجه این بازار به فضایی جذاب تبدیل شد و گسترش یافت. سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ نیز دورهای بود که در سراسر جهان، پخش سریالها و رسانههای خودگزین بسیار فراگیر شد. در این زمان، رقابت میان سینما و سریال به نفع سریالها تمام شد و تهیهکنندگان بزرگ، سرمایهگذاریهای کلانی روی فرمت سریال، از جمله ریلیتیشوها و سریالهای داستانی با ژانرهای خاص، انجام دادند. این پلتفرمها با ویژگیهایی چون دنبالهدار بودن، امکان انتخاب برای مخاطب و درگیر کردن او، دسترسیپذیری بیشتری برای مخاطبان فراهم کردند. این رشد در همه جای جهان رخ داد.»
ادهم افزود: «در ایران، این تحول با تأخیر رخ داد؛ چه به دلیل مسائل مربوط به مجوزها و چه به دلیل انحصار در زیرساختهای آنلاین. برای مثال آپارات که به دلیل فیلترینگ یوتیوب رشد چشمگیری داشت، توانست فیلیمو را بهعنوان یک پلتفرم موفق معرفی کند و نماوا نیز به همین ترتیب رشد کرد. در بازار ایران، وقتی بازیگران، تهیهکنندگان و کارگردانان دیدند که با سرمایهگذاری کمتر و بازگشت سرمایه بیشتر میتوانند در چارچوب قوانین بازار آزاد فعالیت کنند، به این حوزه جذب شدند. بنابراین، علت اصلی رشد پلتفرمها، تغییر ساختار مخاطبان بود.»
عوامل مؤثر بر رشد پلتفرمها
سید محمد حسینی، پژوهشگر حوزه رسانه و مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس، نیز به عوامل متعددی در رشد پلتفرمهای نمایش خانگی اشاره کرد و به جامجم گفت: «عوامل مختلفی در این رشد تأثیرگذار بودهاند. یکی از این عوامل همهگیری کرونا بود که با تعطیلی سینماها، فرصت طلایی را در اختیار رسانههای جایگزین قرار داد تا جایگاه خود را تثبیت کنند.»
وی افزود: «این رشد نتیجه مجموعهای از عوامل است. برخی از این عوامل بسیار بدیهی هستند، مانند وجود عناصری که تماشاگر از آنها لذت میبرد. نکتهای که پیشتر نیز به آن اشاره کردهام این است که در سریالهای نمایش خانگی، داستان لزوما شاهکار سینمایی نیست اما با ساختارهای ژنریک فیلمنامهنویسی، جذابیت بصری را به مخاطب ارائه میدهند و تجربه تماشا را برای او فراهم میکنند. در مقابل، سینمای ما از این نظر دچار محرومیت است. یکی از عواملی که خلاقیت بصری آثار ما را کاهش میدهد، کمبود تنوع رنگی و جذابیت بصری در دکورها، نورپردازیها و حتی برنامههای تلویزیونی است. پلتفرمها این موارد را رعایت کردهاند و همین امر باعث شده مخاطب رغبت بیشتری به تماشای آثارشان پیدا کند. طبیعتا بازیگران سینما نیز که در دوره کرونا کمکار شده بودند، در این فضا فعالیت جدیتری را آغاز کردند.»
پشت صحنه سکوهای نمایش خانگی
وقتی با دقت بیشتری به پشت صحنه سکوهای نمایش خانگی و افرادی که بنیانگذار و گرداننده این پلتفرمها هستند نگاه میکنیم، به نقاط مشترکی برمیخوریم که انکار آنها دشوار است. مهمترین وجه اشتراک میان تأسیسکنندگان این سکوها، برخورداری از دو مؤلفه کلیدی «قدرت» و«سرمایه» است.این قدرت و سرمایه گاهی بهصورت مستقیم درپلتفرمها تزریق شده و گاهی نیز از طریق همکاری با بانکهای خصوصی تأمین شده است. در این راستا، از کارشناسان درباره دلایل استقبال افرادی که دارای این دو مؤلفه هستند از ورود به این عرصه پرسیدیم و پاسخهای قابلتأملی دریافت کردیم.
امیدعلی مسعودی، استاد ارتباطات، در این باره به جامجم گفت: «این موضوع منفعتی برای این افراد به همراه دارد. باید به نکتهای اشاره کرد؛ برخی از این افراد به دنبال آن هستند که وجههای مثبت از خود به نمایش بگذارند یا به اصطلاح، خودنمایی کنند. آنها وارد عرصه سکوهای نمایش خانگی میشوند و گاه دراین مسیر،مسائلی چون پولشویی نیز رخ میدهد. این افراد وامهای کلان دریافت کردهاند و اکنون این وامها را در قالب پروژههای فرهنگی، مانند تولید فیلمهای ورزشی، به کار میگیرند. به این ترتیب، هم برای خود وجهه فرهنگی میسازند و هم شبکه نمایش خانگی را پیش میبرند.»
بازی برند در دنیای مدرن
سیدمحمد حسینی،پژوهشگر حوزه رسانه و مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس، نیز ضمن تأکید بر نفع اقتصادی نهفته در تأسیس پلتفرمهای نمایش خانگی، به سازوکار دنیای مدرن امروزی اشاره کرد و به جامجم گفت: «این موضوع در نگاه نخست، درآمدزایی قابلتوجهی دارد. طبیعتا اگرسهمی خوب از بازار به دستآید، درآمد چشمگیری عاید سرمایهگذاران میشود. این نوعی تجارت وسوسهانگیز است که البته به سهم بازار وابسته است؛ هرچه این سهم بزرگتر باشد، درآمد جذابتر خواهد بود و زمینه را برای فعالیت در این فضای تجاریفراهم میکند.»
وی ادامه داد: «بخش دیگری از این ماجرا به حوزه دیده شدن و تبلیغات بازمیگردد که در سبک زندگی معاصر ما، با شتابی زیاد به سوی مدرنیته پیش میرود. هرچه بیشتر در فرهنگ مدرنیته غرق میشویم، این موضوع اهمیت بیشتری پیدا میکند. سکوهای نمایش خانگی زمینهای را فراهم میکنند تا ما بهعنوان مردم عادی، مشتریان خوبی برای پدیدهای باشیم که مدرنیته را نمایندگی میکند: تبلیغات. تبلیغات چیزی نیست که شما را وابسته کند، بلکه به قول قدما، «متاع غرور» است؛ داشتن آن مایه فخر و مباهات میشود. شما به چیزهایی افتخار میکنید که تبلیغات برای خود کسب کرده و به مخاطب عرضه میکند. به همین دلیل، بازیای تحت عنوان «بازی برند» شکل میگیرد که ذیل فرهنگ مالکیت قرار دارد. این بازی برند است که سلایق، تمایلات و نیازهای ما را تعیین میکند. گاهی این برخلاف تمام سلایقی است که در طول زندگی با آنها بزرگ شدهایم اما چون برند هستند، به آنها بها میدهیم و دوستشان داریم.»
حسینی در پایان تأکید کرد: «به نظرم این فضایی که در آن غرق شدهایم و هر روز با سرعت بیشتری در آن پیش میرویم، جذابیت خاصی ایجاد میکند. وابستگی بیشتر به ساحت برندسازی و مدرنتر شدن در این فضا، بهعنوان قرار گرفتن در جایگاه بالای تبلیغات و حضور در سطح مدرنیته، برای همه جذاب است؛ بهویژه برای سرمایهدارانی که همواره به دنبال دیدهشدن هستند. یکی از اصول زندگی آنها، دیده شدن است؛ از ماشینهای برند و وسایل لوکس استفاده میکنند تا همه آنها را ببینند، در حالی که ممکن است همان کارایی را از یک وسیله معمولیتر نیز بتوان بهدست آورد. مثلا کسی که از کامپیوترهایی با توانایی بسیار بالا استفاده میکند، شاید هرگز از ۱۰ درصد توان آن بهره نبرد اما این سبک زندگی را پیاده میکند. دقیقا همین است؛ ۹۰ درصد هزینه برای دیده شدن است و تنها ۱۰ درصد برای مصرف واقعی. ماشین زیر پای آنها نیز ۹۰ درصد برای نمایش است.»
از خشونت عریان تا تحریف مفاهیم بنیادین
یکی از مهمترین مسائلی که حول محور پلتفرمهای نمایش خانگی در ایران شکل گرفته، موضوعات فرهنگی است. این پلتفرمها اساسا با هدف تولید و عرضه محتوای فرهنگی فعالیت میکنند اما محتواهایی که تاکنون تولید شدهاند، با انتقادهای گستردهای از سوی آحاد جامعه، بهویژه اهالی فرهنگ و هنر، مواجه شدهاند. این انتقادها طیف وسیعی از مسائل را دربرمیگیرد؛ از نمایش خشونت عریان گرفته تا تحریف مفاهیم بنیادینی مانند خانواده و روابط عاطفی میان انسانها.
امیدعلی مسعودی، استاد ارتباطات، در گفتوگو با جامجم، با اشاره به تأثیرات منفی برخی محتواهای تولیدی در این پلتفرمها، اظهار داشت: «در سینما ژانرهای مختلفی وجود دارد؛ژانر دراماتیک،خشونت، خانوادگی و....متأسفانه در برخی سریالهای شبکههای نمایش خانگی، خشونت با عشقهای ویرانگر ترکیب شده است؛ عشقهایی که به مال و راحتی منجر میشود وفرد برای رسیدن به آن دست به هر کاری میزند.این خشونت در سریالها قطعا تأثیرگذار است. تأثیر سینما بهویژه بر کودکان و زنان، زمانی که در فضای مجازی بازنشر میشود، با توجه به میلیونها کاربر فعال در این فضا، بسیار بیشتر از رسانههای جریان اصلی مانند سینما،رادیو و تلویزیون است.رسانههای جایگزین اکنون بهسرعت میتوانند جو جامعه را تغییر دهند. برای مثال، بخشهایی ازسریالهایی مانند«پایتخت»که مورد علاقه کاربران است، بازنشر میشود و میلیونها نفر آن را میبینند. بنابراین، خشونت، خشونت را به دنبال میآورد. این موضوع در روح و روان نوجوانان و جوانان ما تأثیر عمیقی دارد و در جامعه بازتولید میشود. متأسفانه با همسانانگاری مخاطب با قهرمان داستان و حتی در پدیدههای اجتماعی مانند رسیدن به پول، این مسائل میتوانند برای جامعه ویرانگر باشند.»
تهدید یا فرصت؟
مرضیه ادهم، کارشناس رسانه و فعال فرهنگی، در گفتوگو با جامجم، با تأکید بر پیچیدگی این موضوع، اظهار کرد: «این سؤال بسیاربزرگی است وپاسخ به آن نیازمند مطالعات گستردهای است.من بهصورت کلی وبدون استناد به دادههای مشخص صحبت نمیکنم اما چند نکته را میتوان براساس مطالعات موجود بررسی کرد. نخست اینکه، با وجود پولی بودن این پلتفرمها و محدود بودن دسترسی نسبت به صداوسیما، آنها توانستهاند در سالهای اخیر مخاطب خود را پیدا کنند. این پلتفرمها موجسازی میکنند و برنامههایی دارند که رکورد میزنند. دادههای خودشان و مراکز رصد محصولات فرهنگی نشان میدهد که تأثیرگذار هستند و مخاطب دارند. از این منظر، باید مورد توجه قرار گیرند.»
وی افزود: «درباره محتوای تولیدی، اینکه تهدید است یا فرصت، بحث مفصلی را میطلبد اما حداقل باید بررسی شود که این پلتفرمها چگونه توانستهاند نبض مخاطب امروزی را با حضور اینترنت، یوتیوب و سایر پلتفرمها شناسایی کنند و آنها را نگه دارند. این نشاندهنده مخاطبشناسی قوی آنهاست. شخصا نکات مثبتی در کارهایشان میبینم؛ مثلا پلتفرمها اولین گروهی بودند که ردهبندی سنی برای کودکان را جدی گرفتند وبخش ویژهای برای کودکان ایجادکردند.این اقدام بسیار خوبی بوده اما آیا این به معنای تأیید تمام کارهایشان است؟ خیر. این موضوع نیازمند مطالعه موردی است. یک دوگانه وجود دارد؛ برخی معتقدند این پلتفرمها سبکی از زندگی را ترویج میکنند که مورد تأیید نیست، در مقابل، خودشان میگویند ما بازنمایی میکنیم، یعنی چیزی که در جامعه وجود دارد را نشان میدهیم و پیشرو نیستیم. این مسأله نیاز به پژوهش دارد.»
ادهم در ادامه با انتقاد از انحصار در تولیدات رسانهای، گفت: «من مخالف هرگونه انحصار در تولیدات رسانهای هستم. انحصار به رخوت، کاهش کیفیت و ضعف در کار منجر میشود، زیرافرد مطمئن است که رقیبی ندارد و مخاطب مجبور به تماشای محتوای اوست. در بسیاری از موارد، به دلیل انحصار، شاهد تکرار محصولات یا مدیریت سلیقهای در پخش محتوا بودهایم. از زمانی که رقبا، مانند اینترنت و ماهوارهها، این انحصار را شکستند،هشدارهایی مبنی بر خطر برای جامعه مطرح شد. باید دید این هشدارها ازسر نگرانی واقعی است یا به دلیل ازدست رفتن انحصار و نیاز به رقابت و ارائه کار باکیفیت. به نظرم ۷۰ درصد این نگرانیها به دلیل از دست دادن انحصاراست. ازسوی دیگر،برخی محتواهای پلتفرمها به مصرفگرایی دامن میزنند یا از نظر عرفی و اخلاقی زیر سؤال هستند. این را هم قبول دارم که باید مورد توجه قرار گیرد اما نکتهای که وجود دارد این است که گاهی محتواهای حساسیتبرانگیز توسط مخاطب پس زده میشوند. پلتفرمها از طریق آزمون و خطا متوجه میشوند که با چه موضوعاتی نباید کار کنند. این خردجمعی مخاطبان است که محتوای نامناسب را پس میزند.»
از خلاقیت تا تقلید
سید محمد حسینی، پژوهشگر حوزه رسانه در گفتوگو با جامجم، با گریزی به سینمای پس از انقلاب اظهار داشت: «ما در سینمای پس از انقلاب اسلامی بهصورت نسبی از دو مؤلفه خشونت و بیبندوباری فاصله گرفتیم. این فاصلهگیری باعث شد سینمای ما به سمت خلاقیت بیشتری حرکت کند. بخش اعظمی از سینمای دنیا، حتی سینمای اروپا که از سینمای آمریکا تقلید میکند، از این مؤلفهها استفاده میکرد. بخشی ازسینمای مابه تقلید ازسینمای اروپارفت که متظاهر به تفکر روشنفکری است و بخشی دیگر به سمت خلاقیت حرکت کرد. سینمای ما منحصربهفرد بود و حرف جدیدی در دنیا داشت اما آرامآرام به سمتی رفتیم که در همان سنت جاری بازی کنیم. چیزی که من بهعنوان یک مخاطب جدیتر در پرده سینما میبینم، این است که خیلی سریعتر از اروپا در حال شکستن مرزها هستیم. سینمای ترکیه مرزها را میشکند و ما حتی سریعتر از آنها این کار را میکنیم.»
وی افزود: «قابلیت نمایش خانگی ما برای جهانی شدن بهمراتب بیشتر از سینمای ترکیه، کره و هند بود اما این روزها داریم بازی را به آنها میبازیم. دلیل این باخت این است که آرامآرام به حوزهای میرویم که از نمایش ترکیه تقلید میکنیم و تا حد زیادی تقلیل پیدا کردهایم. داستانهای اصلی خودمان را کنار گذاشتهایم. مدل قصهگویی ما این نیست. برای همین، خشونت عریان در فضای سینمای خانگی بهصورت افراطی و با سرعت زیاد خودش را به قالب آثار ساختهشده در پلتفرمهای درجهچند دنیا نزدیک میکند، نه حتی پلتفرمهای درجهیک. به نظرم این روند نگرانکننده است.»
رسانه و گفتمان اجتماعی
رسانه، فارغ از نوع و اندازهاش، چه یک صفحه در شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام و یوتیوب باشد و چه یک گروه موسیقی کرهای با طرفداران میلیونی، پس از جلب توجه مخاطبان، قابلیت ایجاد گفتمان اجتماعی را به دست میآورد. این گفتمان میتواند در سطحیترین حالت خود باشد، مانند چالشی که یک شخصیت یا خواننده برای هوادارانش تعیین میکند و آنها آن را تکرار میکنند،یا درسطحی عالیتر،گفتمانی ایدئولوژیک و اندیشمندانه در جامعه ایجاد کند، مانند آنچه رسانههای بزرگ جهانی در سطح کشور انجام میدهند. پلتفرمهای نمایش خانگی نیز از این قاعده مستثنی نیستند و میتوانند با تولید محتوا، گفتمانهای اجتماعی را در سطوح مختلف شکل دهند.
ابزاری برای گفتوگوهای اجتماعی؟
یکی از پرسشهای اساسی درباره پلتفرمهای شبکه نمایش خانگی این است که آیا این سکوها توانستهاند به ابزاری برای شکلدهی گفتوگوهای اجتماعی در جامعه تبدیل شوند؟ این پلتفرمها با تولید برنامهها و سریالهایی که در سطح جامعه دیده شده و در شبکههای اجتماعی همرسانی میشوند، توجه زیادی را به خود جلب کردهاند اما آیا این دیده شدن و بازنشر، نشانهای از تأثیرگذاری عمیق اجتماعی است یا صرفا یک موج زودگذر؟ این پرسش را با کارشناسان در میان گذاشتیم و پاسخهای متنوعی دریافت کردیم که هریک زاویهای متفاوت از این موضوع را روشن میکند.
امیدعلی مسعودی، استاد ارتباطات با انتقاد از وضعیت فرهنگی جامعه و نقش پلتفرمها، اظهار داشت: «مشکل اصلی ما این است که نتوانستهایم فرهنگ کتابخوانی و مطالعه را در جامعه رواج دهیم. حتی دانشگاهیان ما نیز بسیار کم مطالعه میکنند. دانشجویان ارشد و دکتری ما چقدر اهل مطالعه هستند؟کتابهای الکترونیک هم کمک چندانی نکردهاند.در جوامعی که فیلمهای خوب دیده میشود، ورزش سالم دارند، فساد مالی و زدوبند وجود ندارد، مردم کتاب میخوانند، با شخصیت و قانونمند هستند و خشونتی ندارند. در جامعه ما، بخشی از خشونتها، چه بخواهیم و چه نخواهیم، ناشی از تعاملات روزمره است؛ یک برخورد کوچک بین دو ماشین یا یک اختلاف جزئی در خانواده میتواند به فاجعه منجر شود. البته این مسائل در کشورهای اروپایی هم وجود دارد اما نکته اینجاست که سینمای خانگی میتواند این خشونت را ترویج دهد، زیرا ما در خانوادههایمان افرادی نداریم که فیلمها را نقد کنند. حتی منتقدان سینمایی ما هم بسیار کم هستند؛ منتقدانی که واقعا نقد حرفهای انجام دهند.»
وی افزود: «فیلمهای ما نتوانستهاند در این حوزه تأثیرگذار باشند. ما نیاز داریم که خبرگزاریها روی سینمای خانگی و سریالهای تلویزیونی بررسی و نقد انجام دهند تا اشکالات سریالها، چه در تلویزیون و چه در سینمای خانگی، فارغ از اینکه کدام شبکه یا شرکت تولیدکننده آن باشد، برطرف شود. متأسفانه فیلمهای هنری و فاخر ما بسیار کم است. برخی فیلمها که برای جوایزی مانند اسکار ساخته میشوند، تنها روی سیاه جامعه ما را نشان میدهند، در حالی که اگر این همه مشکل وجود دارد، پس چگونه جامعه ما سرپا ایستاده است؟ چیز دیگری هم هست. جامعه دو رویه دارد؛ رویهای که مردم با همه سختیها زندگی میکنند. این رویه میتواند الگو باشد برای جوامع دیگر. باید آن را با بهترین وجه بسازیم. قطعا اگر این کار را کنیم، جایزه نوبل هم خواهیم گرفت.»
تأثیرگذاری یا موجسازی سطحی؟
مرضیه ادهم، کارشناس رسانه و فعال فرهنگی با نگاهی مثبتتر به نقش پلتفرمها، گفت: «به نظر میرسد پلتفرمهای نمایش خانگی تا حدی توانستهاند خود را به ابزاری برای گفتوگوهای اجتماعی تبدیل کنند. این امر بهویژه در مورد برنامههای رئالیتیشو (Reality Show) مشهود است. این برنامهها اغلب پس از پخش، موجهایی در شبکههای اجتماعی ایجاد میکنند و موضوع بحثهای گستردهای قرار میگیرند. برخی از این برنامهها با ساختارشکنیهای خاص، تجربههای جدیدی در اختیار مخاطب قرار دادهاند. برای مثال، ورود ژانرهای متنوع موسیقی به این پلتفرمها تحولی در ذائقه بصری و شنیداری مخاطبان ایجاد کرده؛ این تغییرات بدون تردید نیازمند پژوهشهای دادهمحور بوده اما شواهد نشان میدهد که تأثیرگذاری آنها انکارناپذیر بوده است.»
در مقابل، سید محمد حسینی، پژوهشگر حوزه رسانه، دیدگاه متفاوتی ارائه داد اظهار داشت: «پلتفرمهای نمایش خانگی با تبدیل شدن به ابزاری برای گفتوگوهای اجتماعی فاصله زیادی دارند. به نظرم فعالیت آنها در حوزه اجتماعی بیشتر یک شوخی است. معضلات اجتماعی را در سریالها و آثارشان در نظر نمیگیرند. خیلی محققانه و مسألهمحور سراغ تولید آثار تأثیرگذار، سریالهای اجتماعی یا حتی نمایشهای تلویزیونی واقعی که روی بافتهای اجتماعی اثر بگذارند، نمیروند. آنها خلق زبان یا واژههای جذاب اجتماعی را دنبال نمیکنند. کمترین تأثیر را همین شبکههای اجتماعی دارند و کمترین مسئولیت اجتماعی را برای آنها میبینیم. انگار اصلا برایشان مسأله نیست. وقتی یک مسأله بزرگ اجتماعی در جامعه ما رخ میدهد، این پلتفرمها بهعنوان مسئولیت اجتماعی عمیقتر وارد عمل نمیشوند، زیرا تمام هدفشان کسب پول و سرمایه است. به همین دلیل داریم از این نقش فاصله میگیریم.»
وی افزود: «نمیتوانیم بگوییم این شبکهها بیرون از سیستم فرهنگی هستند. ما این محتواها را مصرف میکنیم و اگر عاشقانه دوستشان داشته باشیم، بیش از همه لذت میبریم. دلیلش این است که ما این فضا را دوست داریم و این دوست داشتن در آن جاری میشود. ما زیربنای قدرتمندی داریم. برخلاف برخی کشورها، نیاز نیست برای خودمان تاریخ بسازیم؛ ما خود تاریخ هستیم. از ما حرف بزنند، تاریخ با ما معنی پیدا میکند. ملت ایران با این عظمت و شکوه باید توجه کوچکی کند که ما متعلق به این سرزمین هستیم.ما در طول تاریخ، همیشه ثبات، امنیت و آسایش برای دیگران به ارمغان آوردهایم و هرگز بهعنوان متجاوز یا آزاردهنده شناخته نشدهایم. این افتخار ماست و باید آن را به رخ دنیا بکشیم. بگوییم ما مانند آمریکاییها با سلاح، کشتن، ویروس و دروغ بازارگرمی نکرده و جهان را تسخیر نمیکنیم. به قول آن بیت زیبا: «حسن به اتفاق ملاحت جهان گرفت/ آری به اتفاق جهان میتوان گرفت». ما واقعا به اتفاق میتوانیم جهان را بگیریم و همه چیز را به سمت صلح، ثبات، انسانیت و زندگی امنتر برای همه مردم دنیا ببریم. پلتفرمها نباید بگویند که این فضا مال من نیست و مسئولیتی اجتماعی ندارم. اگر این کار را کنند، هم منفعت کاسبی آنها بیشتر میشود و هم تأثیر اجتماعی بیشتری خواهند داشت اما متأسفانه پلتفرمهای ما در رقابت درستی نیستند.»
نیاز به محتوای هوشمندانه و انسانی
سیدمحمد حسینی با انتقاد از رویکرد فعلی پلتفرمها، گفت: «من کمی غر زدم اما دوست دارم روبه جلو صحبت کنم و بگویم چه باید کرد. ما در فضایی هستیم که جهان مدرن و متفاوتی را تجربه میکنیم. بخشی از آن خارج از دایره اختیار ماست. به قول بچههای کامپیوتر، انقلاب هوش مصنوعی در حال وقوع است که همه دنیا را به هم میریزد و فرم دیگری با سرعت تغییر مداوم ومستمر نهادینه شده است.به چه چیزی میتوان فکرکرد که آرامشی برای گرمی بیشتر خانوادههایمان باشد وقتی کنار هم مینشینیم؟ نمایش خانگی چگونه میتواند خارج از شعار دادن و حرفهای کلیشهای، خیلی تکنیکی، هوشمندانه و زیرمتنی به مخاطبش بگوید که همسرش، همسایهاش و همه آدمهای این شهرهای بزرگ ایران، این قاره ایران جان، هموطنان جانمان، دوستداشتنی هستند؟ واقعا دوست داشتن باید اولویت اصلی باشد اما الان اولویت شده که چگونه پول بیشتری به دست آوریم و چگونه مرزهای تابوها را بیشتر بشکنیم. وقتی در قالب اجتماعی جلوه میکنند، بیشتر تابوشکنی میکنند و وقتی در قالب ملودرام ظاهر میشوند، گاهی طعم وقاحت میدهند.»
برندینگ و مسئولیت اجتماعی
مرضیه ادهم، کارشناس رسانه و فعال فرهنگی، نیز درباره استقبال کسانی که دارای دو مولفه قدرت و سرمایه هستند از تاسیس پلتفرمهای نمایش خانگی در گفتوگو با جامجم به موضوع مهم «ساختن وجهه» و «برندینگ» اشاره کرد و گفت: «پیش از ورود این سرمایهگذاران به حوزه پلتفرمها، آنها در تهیهکنندگی فیلمهای سینمایی فعالیت داشتند. پیشتر از آن نیز، سفارشهای اولیه پخش سیدیها را برعهده داشتند که میتوان آن را نسل اول ویدئوها دانست. این افراد در واقع پخش محتوا را به شکل ابتدایی انجام میدادند.»وی افزود:«این موضوع دوجنبه دارد.کسی که ازقدرت سیاسی یا مالی برخوردار است، اگربخواهد برای خودروابط عمومی(PR)مؤثر وبرندینگ مناسبی طراحی کند، یکی از بهترین راهها، سرمایهگذاری در محصولات فرهنگی و هنری است. این سرمایهگذاری میتواند شامل حراج تهران، تأسیس یک گالری هنری یا همین پلتفرمهای نمایش خانگی باشد. با این کار،فرد برای خود یک «مسئولیت اجتماعی» تعریف میکند و برندینگ قابلقبولی در حوزه فرهنگ و هنر به دست میآورد. این روش در سراسر جهان و در تمام دورانها مرسوم بوده است. برای مثال، سیاستمداران از یک کنسرت یا هنرمند حمایت میکنند یا جایزه «کن» که امروز یکی از معتبرترین جوایز سینمایی است، اساسا بر پایه حمایت چنین سرمایهگذارانی شکل گرفته است.بنابراین، این مسیر برای کسی که با انگیزه وارد میشود، هم بازگشت سرمایه بسیار خوبی دارد و هم وجههای مثبت ایجاد میکند؛ یعنی مخاطبان وفاداری را جذب میکند که فارغ از خط سیاسی یا اقتصادیفرد، نگاهی مثبت به او دارند. چه مسیری از این آسانتر؟ هم سلبریتیها را در اختیار دارید، هم مخاطب را جذب میکنید و هم میتوانید گزارش دهید که مسئولیت اجتماعی خود را انجام دادهاید.»
رشد کمی پلتفرمها و چالشهای پیشرو
امیدعلی مسعودی، استاد ارتباطات، درباره رشد کمی سکوهای نمایش خانگی به جامجم گفت: «در حوزه ارتباطات، یک اصل اساسی وجود دارد و آن این است که رسانه باید مخاطب داشته باشد. چگونه میتوان فهمید که یک رسانه مخاطب دارد؟ زمانی که نیازهای مخاطب را بشناسیم. اگر رسانهای نتواند این نیازها را درک کند، آیا پیامی که ارسال میکند ــ چه فیلم باشد، چه بازی آنلاین، موسیقی یا هر نوع محتوای دیگر ــ مورد استقبال قرار میگیرد؟ مسلما خیر.»وی افزود: «آنچه در سینمای خانگی یا سکوهای نمایش خانگی رخ میدهد، توجه به همین نیازهاست. البته این سکوها از نوعی آزادی عمل نیز برخوردار بودند، زیرا نظارت چندانی بر آنها اعمال نمیشد یا نظارتها حداقلی بود اما اکنون سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر (ساترا) نظارت قانونمندی را بر این حوزه اعمال میکند. مسعودی در بخشی از سخنان خود به بعضی تولیدات پرمخاطب صداوسیما اشاره کرد وگفت:«برخی فیلمهای خوشساخت، مانند «پایتخت ۱و۲»، مورد پسند مردم قرار گرفتهاند، حتی اگر در جشنوارههای جهانی درخششی نداشته باشند. مردم با این آثار احساس همذاتپنداری میکنند؛ گویی زندگی خودشان را میبینند.ارتباطی که باشخصیتهایی مثل نقی معمولی برقرار میکنند، برایشان لذتبخش و سرگرمکننده است. گاهی نیز این آثار پیامهای آموزندهای درباره مصرف برق، آب، راستگویی و دیگر موضوعات دارند که تأثیرگذار است. سکوهای خانگی نیز همین رویکرد را دنبال میکنند؛ آنها تلاش دارند آثار خوشساخت و متناسب با نیاز جامعه تولید کنند و به مخاطبان خود عرضه دارند.»
آزمون سرنوشتساز پلتفرمها
شبکههای نمایش خانگی در ایران، پس از حدود دو دهه فعالیت، به یکی ازارکان صنعت سرگرمی و فرهنگ عمومی تبدیل شدهاند اما همچنان در پیچ و خم هویتیابی خود سرگردان هستند. از زمان شکلگیری این سکوها در اواخر دهه ۸۰ شمسی این پلتفرمها نشان دادهاند که میتوانند مخاطبان را به خود جلب کنند. با این حال، رشد کمی چشمگیر آنها و تحولات جهانی در حوزه رسانههای خودگزین، پرسشهای جدی درباره نقش و مسئولیت اجتماعی این سکوها مطرح کرده است. آیا این پلتفرمها صرفا بستری برای سرگرمی و کسب سود هستند یا میتوانند بهعنوان ابزاری برای گفتوگوهای اجتماعی و فرهنگی عمل کنند؟این گزارش تنها گوشهای از چالشهای پیشرو ی شبکههای نمایش خانگی را به تصویر کشیده است. آنچه مسلم است، این سکوها در بزنگاه حساسی قرار دارند؛ از یک سو، با استقبال مخاطبان و پتانسیل بالای تأثیرگذاری روبهرو هستند و از سوی دیگر، با انتقادهایی درباره کیفیت محتوا، مسئولیت اجتماعی و رقابتهای ناسالم مواجهند. آینده این صنعت به تصمیمگیریهای کلان، نظارتهای هوشمندانه و مهمتر از همه، تعهد تولیدکنندگان به خلق آثاری بستگی دارد که نه تنها سرگرمکننده، بلکه فرهنگساز و انسانمحور باشند. آیا پلتفرمهای نمایش خانگی میتوانند از این آزمون سربلند بیرون آیند و به جایگاهی فراتر از یک ابزار تجاری دست یابند؟ این پرسش، نیازمند تأمل جمعی و تلاشی مشترک از سوی سیاستگذاران، تولیدکنندگان و مخاطبان است. شاید زمان آن رسیده که این سکوها، با الهام از تاریخ و فرهنگ غنی ایران، روایتی نو از هویت و همبستگی اجتماعی خلق کنند و جهانیان را به تحسین وادارند.