بدیهی است که عادت کتابخوانی چیزی نیست که یکشبه یا با دستور و اجبار در کودک شکل بگیرد. درست مانند یک گیاه که نیاز به خاک، آب، نور و زمان دارد، این عادت هم به محیط مناسب، الگوسازی، تکرار و صبوری نیاز دارد. در این مسیر مهمترین نکته این است که کتابخوانی نباید برای یک کودک بهعنوان یک «وظیفه» شناخته شود، بلکه باید بهعنوان یک منبع لذت و رابطه به او معرفی شود.
اولین گام، طبیعتا از خانه و والدین آغاز میشود. اگر پدر و مادر خود اهل مطالعه نباشند، انتظار اینکه کودک ناگهان به کتاب علاقهمند شود، واقعبینانه نیست. کودکان، بیش از آنکه از آنچه میشنوند یاد بگیرند، از آنچه میبینند یاد میگیرند. وقتی کودکی پدر یا مادرش را میبیند که شبها با علاقه کتاب میخواند، ناخودآگاه در ذهنش این تصویر شکل میگیرد که «کتاب چیز خوبی است». حتی اگر کودک هنوز سواد نداشته باشد، دیدن، لمس کردن، ورق زدن و شنیدن کتابهای تصویری میتواند اولین تماس عاطفی او با جهان کتاب باشد.
قصهگویی شبانه؛ آیینی برای پیوند و لذت
یکی از مؤثرترین شیوهها برای نهادینهکردن این عادت، قصهخوانی شبانه است. این لحظه مشترک میان والد و کودک، نهتنها عشق به داستان را در کودک تقویت میکند بلکه از نظر روانشناختی، احساس امنیت، توجه و رابطه صمیمانه را نیز شکل میدهد. کودک میآموزد که کتاب منبعی برای لذت، تخیل و نزدیکی با والدین است. قصه گفتن در تختخواب، میتواند تبدیل به یک آیین شبانه شود؛ آیینی که سالها بعد، بهعنوان یکی از دلانگیزترین خاطرات کودکی در ذهن کودک خواهد ماند.
نکته مهم دیگر، احترام به سلیقه کودک است. کودکان لزوما کتابهایی را دوست ندارند که والدین یا معلمان فکر میکنند «مفیدتر» یا «آموزندهتر» هستند. شاید کودک شما بخواهد بارها یک کتاب تصویری ساده و خندهدار را بخواند؛ اصلا ایرادی ندارد. در اینجا هدف، ایجاد علاقه است، نه انتقال اطلاعات. وقتی علاقه شکل گرفت، مسیر برای مطالعه عمیقتر هموارتر خواهد بود. بگذارید کودک خودش از میان کتابها انتخاب کند، در کتابفروشی یا کتابخانه قدم بزند، ورق بزند و هیجان تجربه یک کتاب جدید را بچشد.
کتاب؛ بستری برای رشد شناختی و هیجانی
در روانشناسی رشد، بارها تأکید شده که کتابخوانی تأثیر مستقیمی بر مهارتهای زبانی و شناختی کودکان دارد.دایره واژگان گستردهتر، توانایی درک مطلب،خلاقیت درداستانپردازی وحتی درک بهتراحساسات وهمدلی،ازجمله فواید بلندمدت کتابخوانی است.کودکانی که باکتاب خوگرفتهاند در مواجهه باچالشهای زندگی اغلب راهحلهای متنوعتری در ذهن دارند، چون ذهنشان از طریق داستانها با پیچیدگیهای انسانی وموقعیتهای مختلف آشنا شده است.ازمنظر روانشناسی هیجانی هم کتابخوانی یک ابزار مهم تنظیم هیجان به شمار میرود. وقتی کودکی با قهرمان داستانی همذاتپنداری میکند، تجربه احساسات مختلف (ترس، شادی، غم، شجاعت وحتی ناکامی) را در فضای امن تجربه کرده و این تجربه غیرمستقیم، او را برای موقعیتهای واقعی زندگی آمادهتر میکند.البته فراموش نکنیم که عصر ما، عصر رقابت با جذابیتهای دیجیتال است و این رقابت را نمیتوان با ممنوعیت برد، بلکه باید کتاب را به اندازه بازیهای دیجیتالی، «جذاب» و«قابل دسترس» کرد.ایجاد یک کتابخانه کوچک در خانه، استفاده از کتابهای صوتی یا حتی قصهگویی گروهی در جمع خانوادگی میتواند بخشی از راهکار باشد.
در نهایت، کتابخوان کردن کودک، نیاز به صبر، خلاقیت و استمرار دارد. این کاری نیست که در یک تابستان تمام شود یا با یک لیست کتابهای مناسب سن به نتیجه برسد بلکه فرآیندی تدریجی،لذتبخش وصمیمی است.ما والدین، با رفتار و نیز ایجاد فضایی امن در خانه، میتوانیم فرزندانی تربیت کنیم که نهتنها اهل مطالعهاند بلکه از کتاب، بهعنوان یک پناهگاه فکری و عاطفی برای تمام عمر بهره میبرند.