از مهار تورم کتاب گرفته که فقط در یکسال گذشته ۱۷۰درصد روی قیمت پشت جلد کتابها اضافه کرده است تا ترغیب بیشتر جامعه ایرانی به کتاب خواندن تا همچنان امیدوار باشیم این کالای مهم و تأثیرگذار فرهنگی از سبد فرهنگی خانوار بیرون نرود. همه ساله به این بهانه هم بحثهایی پیرامون سرانه مطالعه ایرانیها مطرح میشده که بیشتر از آنکه سازنده باشد به مسابقه تخریب بدل شده است. چه بسیار رسانهها هستندکه سعی دارند با مقایسه این آمار را با جوامع دیگری (که از قضا ژاپن به شکلی کلیشهای همیشه در این فهرست قرار دارد) اینطور وانمود کنند که جامعه ایرانی با کتاب بیگانه است اما نشانههای بیشماری در این میان وجود دارد که نشان از این دارد ایرانیها اگرچه شاید نسبت به جوامع دیگر کمتر کتاب دست بگیرند اما چندان هم با این کالا بیگانه نیستند. از ازدحام قابل توجه نمایشگاه کتاب گرفته تا رونق اقتصادی نشرهای مختلف که با وجود گرانی کاغذ همچنان صرفه اقتصادی دارند. این موضوع فارغ از اقبال چند سال اخیر به کتابهای الکترونیکی است که بر بستر پلتفرمهای مختلفی به فروش کتاب اقدام میکنند. دادههای جالب توجه دیگری هم وجوددارد؛ از جمله مراجعه به کتابخانهها که در این دسته از آمارهای مربوط به کتاب کمتر به آن توجه شده است. بیشترین میزان مراجعه به کتابخانههای عمومی طی ۲۰ سال اخیر در سال ۱۳۹۰ با میزان ۷۳.۲میلیون مراجعه به ثبت رسیده است. رقمی قابلتوجه که میتواند در ذهنیت ما نسبت به وضعیت سرانه مطالعه تأثیر بگذارد. در سالهای ۱۳۹۰ و ۱۴۰۰ به دلیل همهگیری کرونا میزان مراجعه به کتابخانههای عمومی به شکل قابلتوجهی کاهش یافت، آنقدر که در سالهای بعد از کرونا نیز میزان مراجعه به کتابخانههای عمومی نتوانست به سالهای قبل از این همهگیری بازگردد. سلیقه مخاطب کتاب هم جالب توجه است و همچنان اقبال به جهان رمان و داستان میان آنها بیشتر است اما در یک نظرسنجی صورت گرفته میان۱۰۴ هزار ایرانی نزدیک به ۶۸درصد آنها گفتهاند که در سال گذشته هیچ کتابی نخواندهاند. هرچند قیمت کتاب در سال گذشته افزایش داشته اما این درصد هشداردهندهای است که باید به آن توجه داشت.