رمان نوجوان «زنبورهای کتوشلواری» نوشته مریم فرجی با راهبری اکبر صحرایی از فارس یکی از رمانهای برگزیده این رویداد بود. مریم فرجی، متولد خرداد ۱۳۵۳ دارای مدرک کارشناسی علوم قرآن و حدیث است و از سال ۱۳۹۳ به عرصه فرهنگ و هنر وارد شد. او علاوه بر نویسندگی به حوزههایی مانند نقد داستان و آموزش به کودکان و نوجوانان هم ورود کرده است. رمان نوجوان «ترشوشیرین» اثر چاپشده مریم فرجی توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاعمقدس استان یزد به چاپ رسیده است. فرجی در آستانه انتشار این کتاب و در گفتوگویی اختصاصی با روزنامه جامجم از تجربیات نویسندگی خود برای نوجوانان گفته است.
ضمن تبریک به شما بهمناسبت انتخاب کتاب «زنبورهای کتوشلواری» لطفا کمی از خودتان برای خوانندگان روزنامه جامجم بگویید و توضیح دهید چگونه وارد حیطه نویسندگی برای نوجوانان شدید.
به نام خدا. من مریم فرجی متولد سال ۱۳۵۳ در کرمانشاه هستم اما بزرگشده شیراز بهحساب میآیم؛ چراکه پدرم شیرازی و مادرم اهل کرمانشاه هستند. در یک جمعبندی کلی زندگی من را میتوان به دهههای مختلف تقسیم کرد که هر دهه را به فعالیت خاصی اختصاص دادهام. در اواخر دهه ۶۰ ازدواج کردم و دهه ۷۰ را عمدتا به تربیت فرزندان و توجه به رشد آنها اختصاص دادم. البته در این سالها هنرهای مختلفی را امتحان کردم اما با اینکه به برخی از آنها علاقه داشتم، حس میکردم که جنبه هنری وجودم بهطور کامل شکوفا نمیشود.دهه ۸۰ را تا حوالی سال ۸۶مشغول تحصیل دردانشکده علوم قرآنی بودم. شش سال در آن مقطع تحصیل کردم اما بهدلیل برخی عدم توافقها بین دانشکده و وزارت علوم، مدرک رسمی به ما داده نشد و در حد کارشناسی ارشد بدون مدرک باقی ماند. بعد از آن، ازسال۸۶ دوباره وارددانشگاه پیامنور شدم و به تحصیل در رشته الهیات پرداختم و سال ۹۳ فارغالتحصیل شدم. در این سالها بهخاطر رشته تحصیلیام، فعالیتهای فرهنگی متعددی هم داشتم؛ گاهی به مدارس میرفتیم برای تبلیغ یا بهعنوان مربی، در دورههای ضمن خدمت معلمان تدریس میکردیم.گاهی نیز بهعنوان مربی ازسوی استانداری کلاسهای آموزش خانواده برگزارمیکردیم.اما اتفاقی رخ دادکه فرصت کردم با ادبیات آشنایی بیشتری پیدا کنم. آنهم اینگونه بود که چون دخترم در رشته انسانی تحصیل میکرد وبرای شرکت در المپیاد ادبی انتخاب شده بود، در کلاسهای فوقبرنامهای که مدرسه تدارک دیده بود، انواع کتابهای داستان و رمان ایران و جهان را با راهنمایی استاد راهنما مطالعه میکرد و من هم همزمان کتابها را میخواندم. البته که خودم بسیار اهل مطالعه بودم و ده سال تحصیل بعد از دیپلم خودش گواه این ادعاست اما مطالعاتم در حیطه ادبیات نبود و بهوسیله دخترم دروازهای جدید بهرویم باز شد.
از چهزمانی در کلاسهای نویسندگی شرکت کردید؟
سال ۹۳ بود که تصمیم جدی گرفتم و نخستین قدمها را با ثبتنام در کلاس آموزش نویسندگی آقای ابوتراب خسروی در شیراز برداشتم. در حالی که تنها دو ماه از شروع دوره نویسندگیام میگذشت -استاد که حق بزرگی در این مسیر بر گردن من دارند- پس از این که اولین داستانم را خواندم، با اشتیاق به من گفتند: «خانم! شما تا الان کجا بودید؟ چقدر قلم خوبی دارید!» این حمایت و تشویق، اعتماد به نفس بزرگی در من ایجاد کرد و مرا به ادامه مسیر نویسندگی امیدوار ساخت. پس از آن دو ماه، به حوزه هنری شیراز رفتم؛ آن زمان آقای مجید خادم، استاد نویسندگی و مسئول کلاسها بودند. سه سال و نیم در کلاسهای ایشان شرکت کردم و پس از آن موفق به کسب مدرک تخصصی داستاننویسی شدم. پس از آن، بهطرز کاملا اتفاقی استاد اکبر صحرایی را در نمایشگاه کتاب شیراز که هرسال برگزار میشود، ملاقات کردم و این آغاز آشنایی ما بود. ایشان بسیار برادرانه به من گفتند هر وقت اثری نوشتی، برای راهنمایی روی من حساب کن! آثارت را مطالعه میکنم و ایراداتش را میگویم تا راحتتر در این مسیر پیش بروی. این اتفاق هم در علاقهمندی و ایجاد انگیزه بیشتر خیلی مؤثر بود و باید بگویم که ایشان هم در این راه حق بزرگی بر گردن من دارند که امیدوارم لایق و قابل آن باشم. این موضوع از این جهت اهمیت داشت که من کارم را بعد از آن زیر نظر یک استاد پیش بردم و همین امر باعث شد بتوانم با سرعت بیشتری در این عرصه ادامه مسیر دهم و آثاری را که به اذعان کارشناسان و اساتیدم، قابلیت چاپ و انتشار داشت تولید کنم. بعد از آن مرحله و با مشورتهایی که داشتم و علاقهمندی خودم تصمیم گرفتم وارد عرصه نویسندگی برای قشر جوان و نوجوان بشوم و برای نوجوانان قلم بزنم. این مسیر را هم بهایندلیل انتخاب کردم که در یک برههای مقام معظم رهبری در سخنرانیهایشان به نویسندگان توصیه کردند که در حوزه نوجوان بیشتر و بهتر قلم بزنند و بهزعم ایشان نگارش کتاب برای نوجوانان، بسیار مهجور مانده بود؛ کما این که فرمودند: «هرچند کارهایی در حوزه نوجوانان انجام شده اما کفایت نمیکند» و بهنوعی من هم به دعوت حضرت آقا لبیک گفتم و تصمیم گرفتم برای نوجوانان قلم بزنم.
چرا حوزه نوجوان را برای نوشتن انتخاب کردید و کمی درباره اولین اثری که از شما منتشر شد بگویید؟
بعد از آن صحبت مقام معظم رهبری بود که با استاد سیدحسن حسینی ارسنجانی آشنا شدم که ایشان در حوزه نوجوان قلم میزنند و ایشان هم دقیقا مثل آقای صحرایی، هر مطلبی که مینوشتم را برایشان میخواندم و آقای حسینی با دقت به اشکالاتم اشاره میکردند یا پیشنهادهایی میدادند. در مورد اولین اثرم که چاپ شد باید بگویم نام آن «ترشوشیرین» بود. این کتاب به سفارش دفتر حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاعمقدس استان یزد نوشته و منتشر شد.
تا حالا چند کتاب برای نوجوانان نوشتهاید؟
نخستین کتاب منتشرشده ازمن همان«ترش وشیرین» بوده اما بهجزکتاب «زنبورهای کتوشلواری»که به آن خواهم پرداخت، یک مجموعهداستان دیگر بهنام «سراب سرخ» درباره تأثیر و دلایل جذب زنان بهسوی داعش با قومیتهای گوناگون، اعم از ایرانی، اروپایی و سوری دارم که هر داستان عنوان جداگانهای دارد: یکی مادر است، یکی پرستار، یکی دختری که به داعش میپیوندد و تأثیر داعش بر هریک از این زنان روایت شده است. این مجموعه که البته تأثیر داعش را بر زنان از حیطههای مختلف مورد بررسی قرار میدهد، در حیطه نوجوان نیست و من قلم خودم را در حیطه دیگری آزمودهام.
از نگاه شما بهعنوان یک نویسنده و البته یک مادر، در نوشتن برای نوجوانان چه ملاکهایی باید مورد توجه قرار گیرد؟ اشارهای هم به «زنبورهای کتوشلواری» داشته باشید.
اجازه بدهید اینگونه پاسخ بدهم. برخی مفاهیم، خصوصا مفاهیم سنگین، وقتی قرار است برای نوجوانان بیان شوند، نویسنده باید راهی پیدا کند که نوجوان با موقعیت سنی و تجربه محدود خود بتواند آنها را درک کند. رمان «زنبورهای کتوشلواری» نیز همین مطلب را دنبال میکند و حتی عنوانش نیز بر مبنای مضمون و محتوای رمان انتخاب شده که درک مفهوم «استعمار» را تسهیل کند. داستانی که به یکیدو سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد و اتفاقاتی را که برای دو نوجوان که اتفاقا پسرخاله هستند، رقم میزند و مسائلی را که برایشان پیش میآید، روایت میکند. قصهای که تلاش میکند خوانندگان این اثر نیز بتوانند مانند آن دو نوجوان بهتدریج با مفهوم «استعمار» آشنا شوند؛ البته نمیخواهم قصه را زیاد لو بدهم ولی میخواهم اشاره کنم که میخواستم به موضوعی ریشهدار مانند «استعمار» بپردازم، موضوعی که ریشهای پرقدمت در کشور ما و حتی جهان دارد و همواره جهانخواران خواستهاند منابع و امکانات دیگر کشورها را بهنفع خود مصادره کرده و آنان را به استضعاف و بردگی بکشانند. تلاش کردم آن را در قالبی جذاب ارائه کنم که بهگمانم نام کتاب با موضوع آن قرابتی نزدیک و همخوانی دارد.
شما در حوزه نقد ادبی هم فعال هستید؛ با توجه به اهمیت اینکار کمی هم در اینخصوص صحبت کنید.
همینطوراست.من چندسالی است که در حوزه نقد فعال هستم و باید اشاره کنم برای ورود به حوزه نقد، اساتید بسیاری به من کمک کردهاند.نخستین استادی که دستم راگرفت،شجاعت به من داد واصرار داشت دربرنامهها شرکت کنم ونظرم را بیان کنم، استاد حمید اکبرپور بودند. در سال جاری «جشنواره یوسف» دراستان فارس با مدیریت ایشان برگزار شد که من هم با آن همکاری داشتم. علاوه بر آن از طرف ایشان و با نظر آقای دکتر صحرایی بهعنوان کارشناس جشنواره انتخاب شدم که لطف بزرگی به من کردند و فرصت ارزشمندی را برایم فراهم کردند تا آموختههایم را در عرصه عمل بیازمایم. در دوران کرونا نیز آقای مصطفی خرامان و آقای مجید قیصری از طرف دفتر حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس برنامهای را بهصورت آنلاین برگزار کردند که هر دو هفته یکبار داستانهایمان را میفرستادیم و نقد میشد و این بزرگواران لطف زیادی به من داشتند و احساس میکنم این سلسلهجلسات و کلاسهای آنلاین کمک بسیاری به رشد من در حوزه نقد داشت. امیدوارم فرصتی حاصل شود که بتوانیم در این زمینه هم در آینده و از طریق روزنامه وزین جامجم با خوانندگان گرامی صحبت کنیم.
باغی که محصول آن کتاب است!
«باغ رمان ایرانی» یک پروژه ملی و مربوط به حوزه هنری است که با هدف معرفی و دیدهشدن نویسندگان سراسر کشور بهاجرا درآمده است. مهمترین هدف این طرح کشف استعدادهای جوان و نوپای عرصه ادبیات داستانی عنوان شده که زیر نظر استادان داستاننویس طراحی و اجرا میشود. برقراری تعامل بین اساتید فن داستاننویسی و هنرجویان، منتهی به مهارتافزایی و تولید رمان میشود. این پروژه به نویسندگان این امکان را میدهد که تجربیات خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند و از نظرات و انتقادات سازنده بهرهمند شوند. در حقیقت طرح «باغ رمان ایرانی» رخداد و حرکتی فرهنگی و ادبی برای شناسایی و تقویت استعدادهای نویسندگی و نویسندگان نوپای کشور بهحساب میآید.