به گزارش خبرنگار جامجم، روزهای پایانی هفته گذشته مردی جوان به شعبه دهم بازپرسی دادسرای جنایی تهران رفت و شکایت کرد پدر ۶۵ سالهاش از خانهشان در یکی از محلههای تهران خارج شده و بازنگشته است. تلفن همراهش خاموش است و تاکنون موفق به یافتن وی نشدند. با دستور قضایی، پرونده به پلیس آگاهی تهران ارسال و در تحقیقات بعدی معلوم شد یکی از دختران وی، آخرین نفری بوده که با پدرش ملاقات داشته است. این زن به پلیس آگاهی تهران احضار شده و در اظهاراتش گفت: در خارج از کشور زندگی میکنم و بعد از سالها برای دیدن خانوادهام به تهران آمدم. آن روز برای خرید شیرخشک از خانه بیرون رفتم که پدرم تا مسافتی با من آمد و بعد مرا ترک کرد و رفت ودیگر از اوخبری ندارم. تحقیقات در اینباره ادامه داشت تا اینکه پنج روز بعد از این شکایت مرد ۶۵ ساله گمشده به اداره پلیس آگاهی تهران آمد و اعلام کرد دو دخترش او را ربوده و زندانی کرده بودند و حالا از آنها شکایت دارد. این مرد گفت: سالهاست معتادم و خانوادهام هر کاری کردند، در کمپ بستری نشدم. آن روز با یکی از دخترانم بیرون رفتم و در میانه راه دختر دیگرم با خودرویش آمد و ما را سوار کرد اما بهجای بازگشت به خانه، آنها مرا به کارخانه متروکهای که دارم، منتقل کردند. دستها و پاهایم را با طناب بستند و در آنجا زندانی کردند. چهار شبانهروز من را با دستها و پاهای بسته گروگان گرفته بودند. فقط برای بردن من به سرویس بهداشتی و خوردن سه وعده غذا به کارخانه میآمدند. اما روز پنجم با عجله به آنجا آمدند و طنابها را باز کرده و من را سوار خودرو کرده و در محلهای پیادهام کردند و رفتند. از دخترانم بابت آدمربایی شکایت دارم. با توجه به گفتههای او، دو روز پیش دو دختر آدمربا بازداشت شدند. آنها دیروز به شعبه دهم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شدند. یکی از متهمان زن در اظهاراتش گفت : پدرم سالها بود اعتیاد داشت و ترک نمیکرد. هر بار میخواستیم او را به کمپ ببریم همراهی نمیکرد. مدام از برادر جوانم که دانشجو بود، میخواست که برایش مواد تهیه کند. میترسیدم برادرم در پی این ماجراها گرفتار اعتیاد شود و زندگی خودش را هم نابود کند. وقتی خواهرم برای دیدار خانواده به ایران آمد، موضوع را با او در میان گذاشتم و قرار شد پدر معتادمان را در کمپ بستری کنیم. وی افزود: به دهها کمپ رفتیم اما گفتند بهخاطر اینکه چند هفته تعطیلات بوده پذیرش بیمار معتاد ندارند. من و خواهرم تصمیم گرفتیم پدرم را ربوده و در کارخانه متروکهمان زندانی کرده تا بعد از چند روز در کمپ بستریاش کنیم. فهمیدیم برادرم گم شدن او را به پلیس اطلاع داده، از ترسمان روز پنجم پدرمان را از آنجا خارج و آزاد کردیم اما خودمان به دردسر افتادیم.با اعترافات او، خواهرش نیز به همدستی در ربودن و زندانی کردن پدر معتادشان اعتراف کرد.
احسان شکیبنژاد، بازپرس شعبه دهم دادسرای جنایی تهران با تایید این خبر به جامجم گفت: با اعتراف متهمان زن، برایشان قرار قانونی صادر شد و تحقیقات از آنها ادامه دارد.