به گزارش خبرنگار جامجم، رسیدگی به این پرونده از شامگاه ۱۹شهریور۱۴۰۱و با کشف پیکر غرق درخون پسر جوانی در منطقه بیابانی شهر بهارستان درغرب استان تهران آغاز شد.پسر جوان به نام یاسر به بیمارستانی درآن حوالی منتقل شد اما بهعلت شدت جراحات و خونریزی جان باخت. ماموران در جریان تحقیقات دو مرد به نامهای شاهین و مهرداد را در این رابطه دستگیر کردند. در حالی که متهمان منکر قتل بودند اما رد خون روی جوراب و قبض پارکینگ یکی از آنها، باعث شد پرونده با دلایل قضایی و صدور کیفرخواست به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شود.
چندی قبل متهمان پای میز محاکمه قرار گرفتند اما در نهایت پرونده به دلیل نقص درتحقیقات، به دادسرا بازگشت.با تکمیل تحقیقات، متهمان روز گذشته دوباره پای میزمحاکمه قرار گرفتند. در ابتدای این جلسه، وکیل اولیای دم درخواست قصاص متهمان را مطرح کرد. سپس شاهین در جایگاه ایستاد و گفت: آن شب ماشینم را در پارکینگ پارک کردم و به سمت خانه میرفتم که مهرداد سراغم آمد و به خاطر دوستی من و پسرش خواست آنها را آشتی بدهم. میگفت پسرش به خاطر فروش گوشی تلفن همراه قهر کرده و به خانه یک افغانی رفته است. درحال رفتن به آنجا بودیم که دستگیر شدیم .
رئیس دادگاه سپس پرسید: اگر بیگناه بودید، چرا فرار کردید؟ که شاهین مدعی شد: ۵۲ میلیون تومان پول در کارتم بود و مواد هم داشتم، فکر کردم قصد خفت کردن ما را دارند. به همین خاطر فرار کردم. بعد فهمیدم مامور هستند .گوشی من را نقطهزنی کنید، اگر در زمان قتل در آن محل حضور داشتم، قاتلم.
رئیس دادگاه از متهم خواست درباره رد خون مقتول روی جورابش و قبض پارکینگ داخل جیبش توضیح دهد که مرد میانسال گفت: وقتی فرار میکردم، یک لنگه کفشم از پایم بیرون آمد. دنبال آن بودم که پایم روی مایعی گرم رفت و فکر کردم روغن سوخته است. درمورد قبض پارکینگ هم توضیحی ندارم و نمیدانم چرا خونی بود.
رئیس دادگاه پرسید: در همین شعبه پیش از این پرونده، قتل دیگری داشتید، درباره آن توضیح دهید؟ شاهین در اینباره گفت: همسر مهرداد کشته شد و از من شکایت کردند اما بعد فهمیدند قاتل یک نفر دیگر است و بیگناهم، به همین خاطر رضایت دادند. به خاطر همین ماجرا من و مهرداد سه سال قهر بودیم و همان شب آشتی کردیم. خانواده مقتول گفتهاند آن شب تلفنی با فردی دعوا کرده و از خانه بیرون رفته است. بروید سراغ کسی که با او اختلاف و دعوا داشت.
سپس مهرداد در جایگاه ایستاد و گفت: دنبال پسرم بودیم که ماموران دستگیرمان کردند. فکر کردیم، ما را پاسگاه میبرند و زود آزاد میشویم اما تحویل اداره آگاهی دادند و گفتند متهم به قتل هستید. دو سال و نیم است زندانی هستیم. ما قتلی انجام ندادیم و آن مرحوم را نمیشناختیم.
پس از آخرین دفاعیات متهمان و وکلای آنها، قضات دادگاه برای تصمیمگیری وارد شور شدند.