این تقریبا در میانه داستان و فیلم معروف «جادوگر آز» یا «جادوگر شهر زمرد» اتفاق میافتد که براساس کتاب ال فرانک باوم در سال ۱۹۳۹ توسط ویکتور فلیمینگ ساخته شد؛ جایی از آن داستان و فیلم که دوروتی پس از اسیر شدن به دست میمونهای بالدار جادوگر غرب در قصر او، از یک فرصت استفاده کرده و سطلی آب بر سرش خالی کرده و او را ذوب میکند.حالا براساس کتاب «شرور: زندگی و زمانه جادوگر شریر غرب» نوشته گریگوری مگوایر که نمایشی موزیکال از آن نیز روی صحنه رفت، شاهدیم که چگونه از خاطرات گلیندا (آریا گرانده) به دوران کودکی همان جادوگر غرب یا سبزرنگ از لحظه تولد رفته تا زمانی که سوار بر جاروی جادویی، قصر جادوگر آز را ترک کرد.فیلم شرور یک فیلم موزیکال محسوب شده که اگرچه باز هم دقایق اضافه بسیار دارد اما نسبت به آثار مدعی موزیکال امسال مثل «جوکر ۲» و «امیلیا پرز» و... چند سر و گردن بالاتر به نظر میرسد، چراکه تقریبا میتوان گفت ترانهها و اجرای نمایشهای موزیکالش در جای خود قرار گرفته و در سراسر اثر تقسیم شده و هیچ کجا (مانند فیلمهایی که نام برده شد) فیلمساز از یاد نمیبرد که اثری موزیکال ارائه داده است!
اما متاسفانه ترانهها و صحنههای نمایش موزیکال خیلی کشدار و طولانی بهنظر میآید اگر هر یک از آن نمایشها، حداقل به نصف زمان کنونی تقلیل مییافتند، کمک بسیاری به ریتم فیلم شده و از یک زمان غریب دو ساعت و ۴۰ دقیقه به یک زمان مناسب اینگونه داستانها یعنی نهایتا ۹۰ دقیقه میرسید.
شروری که شرور نبود!
همانطور که گفته شد، فیلم شرور با شعر و سرودههایی درباره شرارت جادوگر غرب آغاز شده و سپس با جملاتی مانند «کسی برای مرگ شرور، سوگواری نمیکند» یا «کسی گریه نمیکند و آنها برنمیگردند» یا «کسی روی قبرشان، گل نمیگذارد» یا «افراد شرور طی زندگیشان تنها هستند» و حتی «افراد شرور تنها میمیرند» و... همراه میشود اما از همان لحظههای بازگویی خاطرات گلیندا (جادوگر خوب شرق) و از زمان تولد همان جادوگر شرور غرب با نام «الفابا» (سینتیا اریو) میبینیم که چگونه او مورد بیانصافی و نامهربانی پدر و مادرش قرار گرفت، تا بهوسیله یک خرس بزرگ شد، چرا که سبزرنگ و حاصل روابط نامشروع مادرش با مردی غریبه بود... .
و در تمام دوران کودکی، فرزند خانوادهاش بهشمار نیامد و در سایه خواهر معلولش، مورد بیانصافی قرار گرفت، مورد تمسخر همسنوسالانش و بعد در دانشگاه «شیز» سرزمین آز، از سوی اغلب دانشجویان تحقیر و به مضحکه گرفته شد در حالیکه از همه آنها درسخوانتر و باهوشتر و حتی دارای قدرتهای بیشتر جادوگری بود که از همین روی توجه مادام موریبل (میشل یه ئو) از اساتید مهم دانشگاه را جلب کرد!
در واقع در سراسر فیلم شرور، از همان جادوگر سبزرنگ یعنی الفابا، جز مهربانی و صداقت و صمیمیت و انسانیت چیز دیگری مشاهده نمیشود و برعکس، تقریبا اغلب دیگر دوستان و همکلاسیهایش شرارت بیرون میآید؛ از گلیندا گرفته که خودپسند و خودنماست تا خواهرش که از او دوری میکند تا شاهزاده فیرو که شر و شیطان به نظر میرسد و حتی خود مادام موریبل که در ابتدا تنها حامی الفابا است اما بعدا متوجه میشویم که تنها برای سوءاستفاده از قدرتهای جادویی او به حمایت از الفابا دست میزده است.
سرانجام وقتی الفابا، گلیندا را با خود همراه کرده تا بنا به دعوت جادوگر آز به شهر زمرد بروند و از خطری که حیوانات دانشگاه شیز را تهدید میکند، به جادوگر آز شکایت ببرند (چون جریانی مشکوک درصدد محدودکردن حیوانات باهوش و زباندان است تا با به قفس انداختن آنها، موجب بسته شدن زبانشان و کنارماندن از جامعه سرزمین آز شوند) تازه در شهر آز متوجه میشوند برخلاف تبلیغات رایج، جادوگر آز (با بازی جف گلد بلوم)، آن قدرتهایی که مدعی بوده و نشان میداده (که از فیلم جادوگر آز ۱۹۳۹ یادمان هست) را ندارد و یک آدم معمولی بیشتر نیست!
زیر پوست شهر زمرد چه میگذرد؟
شهر آز یا شهر زمرد، شهری ظاهرا شاد و پرشور بهنظر میرسد که در زیر این ظاهر فریبنده، دروغ و تحریف رواج داشته و حتی میان مجریان نمایشها، نوعی خودنمایی و نادانی به چشم میآید و آن صمیمیت و صداقت ظاهری اساسا عمق نیافته اما چنان پرزرقوبرق بوده که چشم تازهواردان مانند الفابا و گلیندا را به قول معروف چهارتا میکند!
و فردی که آن قدرتهای تعیینکننده را داشته و حتی توانایی گشایش طلسم کتاب جادویی گریمری را دارد (حاوی راز همه جادوها و اسرار غریبه)، نه جادوگر آز بلکه خود الفاباست، یعنی جادوگر آز و حتی خانم موریبل همه هدفشان از کشاندن الفابا به شهر آز، سوءاستفاده از قدرتهای وی برای به قفس درآوردن و زبان بستن حیوانات و تحت تسلط درآوردن و به بردگی کشاندن همه آدمهای سرزمین آز بوده است.
شرارتی که توسط قدرتمندان و رسانهها ساخته شد
فیلم شرور برای اولینبار شاید در تاریخ سینمای غرب، حرف جدید و البته پرچالشی را مطرح کرده که با مثلا حقبهجانب بودن کنت دراکولا در تبدیلش به خونآشام یا بیتقصیری هیولای فرانکشتاین یا مستر هاید شدن دکتر جکیل متین و مهربان تفاوت ماهوی دارد، موجود شرور فیلم شرور، برخلاف همه تبلیغات و اخبار و حتی شادی و پایکوبی مردم در مرگ او (نگاه کنید در همان میدانی که مردم سرزمین آز مشغول خوشحالی و رقص و پایکوبی هستند، چه تابلوی عظیم و وحشتناکی از جادوگر غرب نصب شده!)، نه تنها شرور نبود و نیست بلکه دقیقا در مقابل شرارت محض ایستاد و به همین دلیل از سوی همان شروران واقعی، خبیث و شرور و جنایتکار خوانده شد!
این یک حرکت جدید در سینمای غرب به نظر میرسد که فراتر از مهربان نشان دادن غول سبزرنگی به نام «شرک» یا ترس نداشتن لولوخرخرهها در کارتون «کارخانه هیولاها» یا بامزه بودن ارواحی مانند «کاسپر» و ... است.
تئوری جدید برای توجیه شرایط امروز
حالا دیگر سینمای غرب و هالیوود، تئوری جدیدی را مطرح کردهاند که با شرایط روز و مسائل این یک سال اخیر اربابانشان بسیار همخوان است به این معنا که همه آنچه در تبلیغات و افواه مردم و توسط برخی سیاسیون، نمایانده شده و میشود، صحیح نبوده بلکه برعکسش درست از کار درمیآید؛ یعنی نه تنها الفابای شرور، شرور نیست بلکه جادوگر محبوب و منجی سرزمین آز و مادام موریبل دوستداشتنی و همینطور گلیندای ظاهرا خوشقلب و زیبا (که در مقابل همه ظلم به الفابا، سکوت کرد و بر طبل خالی شرارت او کوبید) و... شرور حقیقی هستند!
به نظر میآید امروز این تئوری بسیار میتواند به چالشهای کنونی غرب یاری رساند و برخی تصاویر ایجاد شده در اذهان را زیر علامت سؤال ببرد؛ خصوصا اینکه الفابا، جادوگر غرب بوده و فرزند نامشروع است، آنچه به خصوص طی یک سال و اندی گذشته بهدلیل جنایات بسیار، درباره اسرائیل تقریبا عالمگیر شد!
جنبشی عظیم در سراسر دنیا، در کشورهای اروپایی و آمریکایی، در دانشگاهها و مراکز آکادمیک، در تحریم مراکز اقتصادی وابسته به صهیونیسم، در مراسم سینمایی؛ در جشنوارههای برلین، کن و ونیز و در مراسم اسکار و... حتی توسط یهودیانی که درباره هلوکاست فیلم ساخته بودند (مانند جاناتان گلیزر) و حتی با گرد آمدن جمعیتهای عظیمی از یهودیان دنیا به همراه خاخامهایشان و در میادین ورزشی و مراکز سیاسی و... علیه جنایات و اشغالگری اسرائیل به راه افتاد که هنوز ادامه دارد.
حال در فیلم شرور، این گونه به اذهان القا میشود که لزوما هر آنچه در جهان همهگیر شده و بر علیه فرد و یا پدیدهای (در اینجا صهیونیسم) شکل میگیرد، صحیح نبوده و چه بسا که اسرائیل، شرور واقعی نباشد و بهخاطر شرایطی خاص شکل و شمایل شرور به خود گرفته و در واقع برعلیه شرورهای واقعی دنیا ایستاده است!
شرور دوم این روزها هم شرور نیست!
ازطرف دیگر، در فرهنگ سیاسی امروز دنیا و بهخصوص در غرب، تروریستهای شناخته شده، شرور و شرارتآمیز توصیف شده و میشوند؛ مانند همین ابومحمد جولانی!
شاید با این فیلم اینگونه القا شود که جولانی هم واقعا شرور نبوده و بنا به دلایلی (مانند مقابله با حکومت بشار اسد و حامیانش یعنی محور مقاومت) مبارزهاش، شرارت به نظر رسیده است! چون در مقابل افراد و حکومتهایی ایستاده که ادعای منجیگرایی و نجات جهان را داشته (ادعای جادوگر آز مانند تئوری و عمل ایران) که در واقع از شرایط سوءاستفاده کرده تا دیگر مردم را فریب دهند!
بهنظر میآید همین جهتگیری فیلم شرور، کاملا در جهت همان تم امسال یعنی «دگردیسی هیولاها» معنی داده و بدون تردید، فیلم شرور را در میان لیستهای فصل جوایز قرار داده و میدهد!