میتوان عامیانه و سطحی به رابطه با ابرانسانی نگریست که خلاصه پیامبر و شاکله ادیان در وجود او متجلی است. میتوان صرفا چونان دانشمندان علوم تجربی درخصوص او پژوهش کرد یا با منطق و عقل و خردپذیری و استدلال به تبیین و بازشناخت ابعاد مهدویت و مهدی(عج) پرداخت اما سرآمد همه رابطهها با مهدویت یعنی با روح جهان هستی و یگانه مرجع نجات و رستگاری آخرالزمانی بشریت، همانا راهی است که استاد رودگر در اوج فرجامین همین گفتوگو بدان اشاره کرده و به اختصار و اجمال بدان پرداخته تا در خور حوصله و سزاوار وقت مخاطبان باشد. با سپاس از ایشان به خواندن گفتوگو میپردازیم.
چگونه میتوان با روح هستی و یادگار پیامبران و اوصیا رابطهای البته مهرانه و دوستانه داشت؟
لباللباب بحث این کمترین درباره وجود نازنین و مقدس امام زمان(عج) و جریان مهدویت، ارتباط وجودی و حقیقی با ایشان و بهرهبرداری و برخورداری از ثمرات این ارتباط وجودی است. اما برای تبیین این ارتباط وجودی، نیاز داریم که انواع رابطه با امام زمان(عج) را ولو اجمالا تبیین کنیم؛ این رابطهها مختلفاند. نخستین رابطه، عامیانه است؛ بهاین معنا که ما پس از پیامبر اکرم(ص) و جریان نبوت و رسالت، امامان علیهمالسلام را داریم که تحت عنوان امامت و ولایت حضور داشتند و استمرار و تداوم نبوت و رسالت بودند و ما به آنها ایمان و باور داریم اما با این حال از هرکدام از امامان، از امامعلی(ع) تا خود امامزمان(عج) یکی پس از دیگری، یک شناخت بسیار اجمالی و سطحی داریم.شناخت ما نسبت به امامان در حدواندازه شناسنامهای است؛ بهاینمعنا که نام او، نام پدر و مادر، محل تولد و مراحلی که در زندگی پشتسر گذاشته را میدانیم. هرچند درباره برخی از امامان مانند امام علی(ع) یا امام حسین(ع) یا امام حسن(ع) و امام سجاد(ع) و امام رضا(ع) یا امام صادق(ع)، این شناخت اجمالی ما اندکی تفصیلیتر بهنظر میآید.
متاسفانه نسبت به امامانی مانند امام کاظم(ع) و بهویژه ائمه مشهور به ابناءالرضا(علیهمالسلام) شناخت ما از حدوحدود شناسنامهای برنمیگذرد!
این خودش یک درد عمیق و جدی است در جامعه اسلامی-شیعی ما که شناخت ما از امامان ما بسیار اندک و کم است و حتی شناخت از امام زمان(عج) غالبا ممکن است همین شناخت عامیانه باشد؛ شناخت وقتی عامیانه و سطحی و قشری و شناسنامهای شد، بهتبع همان شناخت، لاجرم رابطه نیز بسیار عامیانه و سطحی و قشری خواهد بود.در صورتی که رابطه ما عامیانه و سطحی و قشری باشد، عمل ما نیز بههمانگونه سطحی و قشری و بیژرفا است و عملی نیست که مرضی و مقبول امامان و از جمله امام زمان(عج) قرار بگیرد.
و اما رابطه دوم؟
رابطه دوم عالمانه بهمعنای علمی و تجربی و طبیعی و تجربهگرایانه خواهد بود که در این گونه رابطه با امامان میکوشیم تا همه چیز امامان را بر اساس همین علوم طبیعی (علم بهمعنای ساینس) توجیه و تفسیر کنیم. لذا انگار همه مسایل درباره امامان و از جمله امام زمان(عج) برای ما حلوفصل و روشن شده باشد و تنها مانده که بدانیم او کجا زندگی میکند، چگونه به سر میبرد، طول عمرش را چگونه گذرانده و مگر میشود یک انسانی تا این اندازه عمر بکند! چه میخورد و میپوشد و همسر و فرزند دارد یا ندارد و... دنبال اینگونه قضایاییم! من نمیخواهم درباره این پرسش و پیگیریها داوری کنم و بگویم بد است، اما اینکه همه اهتماممان را بر این مبنا بگذاریم که حتما یک توجیه علمی و تجربی اینجهانی برای ایشان پیدا کنیم، به یک معنایی، یک نگاه سطحی و ساده نسبت به امام زمان(عج) است و به تبع آن نیز در تحول وجودی ما چنان که باید و شاید اثری بایسته و شایسته نخواهد گذاشت.
استاد! مسلما با امام زمان(عج) باید رابطهای از رهگذر عقلی، یعنی عقل و خردِ موید به وحی نیز وجود داشته باشد؟
رابطه عقلی بهمعنای عقل استدلالی فلسفی، نسبت به دو رابطه یادشده، یک رابطه دقیقتر و عمیقتر و وسیعتر است. اینجا براساس همان نبوت عامه و سپس امامت عامه و ضرورت هدایت الهیه و استمرار آن، میرسیم به نبوت خاصه (پیامبر اکرم صلیا...) و در امامت خاصه (امام علی علیهالسلام) و آنگاه پس از ایشان به امامت فرزندان برگزیده امیرالمومنین(ع) تا امام زمان(عج) میرسیم و فلسفه امامت و مهدویت او را بر اساس براهین و استدلالهای عقلی اثبات میکنیم و مورد تبیین و روشنگری قرار میهیم و احیانا پرسشها و سوالات و شبهاتی را پاسخ میدهیم که در این زمینه وجود دارد یا دیگران طرح کرده و بهوجود میآورند یا شک و ظنها و تشکیکها را پاسخ میدهیم. اینکار یعنی پاسخگویی، بسیار شایسته، خوب و پسندیده است. چنین رابطهای بسیار خوب و برازنده است. درواقع در طول روابط پیشین میتوان اذعان کرد که رابطه اخیر یک رابطه «استعلایافته» است.
وقتی چنین رابطهای شکل بگیرد که کاملا عقلانی و استدلالی و برهانی است، چه میشود و چه نتایجی بهدست میآید؟
قطعا تحولات عمیقی را در متن وجود و زندگی انسان درمیافکند و باعث میشود. اما بهتر است به رابطه بازهم والاتری بپردازیم، یعنی رابطه نوع چهارم یا همان عرفانی که البته بهمعنای عرفان نظری است.به این معنا که خلیفها... به عنوان انسان کامل الهی در جهان حضور دارد و در متن زندگی اجتماعی و حیات فردی انسان هم حضور بالفعل و فعال دارد و تعابیری از آنچه که مربوط به انسان کامل و شوون انسان کامل در رابطه او با خدا و در رابطه او با خلق خدا است، و درک اینکه او واسطه فیض الهی از ناحیه حق تبارک و تعالی به کل عالم وجود و هستی و از جمله انسانها است. چنین مولفههایی در این فضا مورد بحث و بررسی قرار میگیرد که سطحی بسیار عالیتر، دقیق و لطیفتر نسبت به بحث عقلی و استدلالی و فلسفی دارد. اگرچه مسائل عرفان نظری دارای بنمایههای عقلی و استدلالی و برهانی است و به معنای خودش البته بحثهای فلسفی است، اما از جهات و سویههای دیگر به بحثهایی لطیف در حوزه انسانشناسی عرفانی و خلیفها... شناسی میپردازد.
و طبیعتا ساحتها و سطوح عمیقتر و دقیقتری را باید به خودش اختصاص دهد؟
بله، که در نتیجه، انسانی که رابطهای اینگونهای دارد، امامزمان(عج) را وجودی منتشر در عالم وجود بهعنوان حجت الهی میبیند که اگر نباشد، کل هستی فرو میریزد و فیضی به عالم وجود نخواهد رسید. زیرا او مجرای فیض الهی است. هرگاه خداوند بخواهد به هر عالم و موجودی در این عالم نظر افکند و توجهی داشته باشد، این کار باید از طریق این انسان کامل و ولیا... و خلیفها... که بهعنوان خاتمالاوصیا شناخته میشود، صورت گیرد. در اینجا یک رابطه خاص و قلبی شکل میگیرد، زیرا این موضوع عرفانی است. وقتی این رابطه قلبی بهوجود میآید، عمل انسان ویژگیهای متفاوتی پیدا میکند و او خود را همیشه مدیون و مرهون وجود ذیجود و نازنین امامزمان(عج) میبیند. انسان همه هستی را طفیل وجود او میداند و این باور بهطور قابل توجهی بر نوع عمل انسان از جهات مختلف تأثیر میگذارد؛ بهگونهای که عمل الهی و امامزمانی و مورد پسند و پذیرش ایشان باشد.
چرا رابطه وجودی و قلبی ، دارای سطح بالاتر ی است؟
فرض کنید کتابهای فلسفی وعرفانی رامیخوانیم که درباره امامزمان(عج)نگاشته شده است.مثلا «نهجالولایه» علامه حسنزادهآملی(ره) یا «مهدی موعود موجود» استاد علامه جوادیآملی، یا کتابهایی از آیتا... صافیگلپایگانی که نوشته و ترجمه کردهاند. اینگونه کتابها و مانند آنها اثرات علمی و عملی فراوانی دارد. خوب دقت بفرمایید که اگر با تسامح بشود این اصطلاح را بهکار برد، میشود گفت که در این فضا به یک بحث بروندینی میپردازم. در بحث عرفان و رابطه وجودی و قلبی، انسان دیگر در ماورای این بحثها و درسها، استدلالها، کتابها و براهین تجربی و علمی و عرفانی و نظری وارد میشود. آن کتابها مقدمات و تمهیداتی را فراهم میآورد تا انسان، به شناختی عمیق دست یابد تا بتواند از رهگذر ادعیه(مانند دعای عهد یا ندبه و دعاهای فرج و دعای مشهوربه غریق که سفارش شده در آخرالزمان زیاد بخوانید)یک رابطه معنوی و انفسی و وجودی با امامزمان(عج) پیدامیکند.واقعا اگر کسی هر بامداد دعای عهد بخواند که دارای مضامین بلندوعمیقی است،درچنینساحتی چهرابطهای بین انسانباامامزمان(ع)پدیدارخواهد شد.آنجا دیگر این صغریوکبریچیدنها برای نتیجهگیریهای عقلی و علمی و فلسفی و امثال اینها که نیست؛ یک رابطه عمیق و دقیق ماورایی و قلبی و روحانی شکل میگیرد. یا همین دعاهای فرج و دیگر دعاها مانند «الهی عظم البلا»، «اللهم کن لولیک» و «اللهم الرزقنا توفیق الطاعه» و ... اثرات شگرفی دارد که انسان را به عالم دیگری میبرد و در چنین فضای والا و متعالی است که انسان یک رابطه وجودی پیدا میکند.
این سنخ وجودی که شکل میگیرد؟
هویت انسان را در ارتباط با وجود نازنین امامزمان(عج) تغییر داده و دگرگونه میگرداند. انسان را به معنای واقعی کلمه امامزمانی میکند و انسان را وارد حقیقت جریان اماممهدی(عج) و مهدویت هدایت کرده و سوق میدهد. فعل و فکر و ذکر و قال و حال و قدم انسان امامزمانی خواهد شد. وقتی اینگونه شود تمام شناسنامه حقیقی انسان با یک جهانبینی و ایدئولوژی مهدوی تعریف و تبیین و تنظیم میشود و با تبلور این شکلگیری و صورتبندی، انسان به امامزمان(عج) عشق و محبت پیدا میکند. با ایجاد این عشق و محبت است که تبعیت از دستورات و فرمانها و باید و نبایدهای امامزمانی یعنی همان شریعت حقه محمدیه، یعنی یک زندگی متعبدانه و متشرعانه و درعینحال محبانه و عاشقانه شکل میگیرد.وقتی این حالت بهوجود میآید، یعنی محبت و معرفت اطاعت باعث ایجاد سنخیت میشود. اینکه برخی بزرگان به آن عدهای که دنبال این هستند تا امامزمان(عج) را ببینند، فرمودهاند اینقدر دنبال دیدن امامزمان(عج) نباشید تا ایشان را ببینید، بلکه به گونهای زندگی کنید تا خود امامزمان(عج) شما را ببیند! همین فراز، درست مساوی با معنای عشق است. فرمودهاند با او که چنین فرآیندی البته دشوار است و مجاهدت و ریاضت میطلبد اما درعینحال شیرین و خواستنی و با حلاوت و گواراست. کسانی که چنین زندگی ویژهای دارند درود بر آنها و خوشابهحال و سعادتشان که تمام شئون زندگی و هرکاری که انجام میدهند همه رنگ و بوی امامزمانی مییابد و همه زندگانیشان از خلوت تا جلوت و تجارت و سیاست و حکومت و زحمت و ... همهشان امامزمانی خواهد بود.
چرا استاد؟
چون رابطه وجودی و حقیقی و راستین است و همین رابطه است که چنین تحولاتی را قطعا رقم خواهد زد. و اینچنین تحولاتی است که باعث میشود امامزمان(عج) در بیرون از زندگی انسان قرارنگیرد و در حاشیه روز و گذران و زیست انسان نباشد و نماند. زیرا همیشه امامزمان(عج) در متن زندگی اوست و نه در حاشیه و یا در مناسبتهای ناگزیر تقویمی.
وقتی که خداوند در متن زندگی او حضور داشته باشد و ناظر بر اعمالش باشد، چنین انسانی چگونه خواهد بود؟
او درتمام حرکات و سکنات و نفی و اثباتهایش و در همه ابعاد متفاوت خواهد شد. همه رذایل اخلاقی، ریز و درشت، یکسره کنار خواهند رفت.به تعبیر حضرت آیتا... جوادیآملی، راهبستن بر دیگران، اختلاس و زندگی با مکر و حیله، و غش در همه فعالیتها، از فکری تا سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و آموزشی، ازمیان خواهد رفت. درچنین فضایی، حیات طیبه و زندگی پاکی شکل میگیرد که قرآن به آن اشاره کرده است. لذا در این رابطه وجودی و قلبی است که حیات طیبه شکل میگیرد که بسیار مهم و ارزشمند است. انشاءا... خداوند سبحان هدایت فرماید و وجود امامزمان(عج) عنایتی داشته باشد تا ما به زندگی امامزمانی دستیابیم.