خانمها هم که همه چادری و یکدست اما پیرمرد شبیه ما نبود. کت و شلوار مشکی با پیراهنی همرنگ موهایش، بدون هیچ روپوشی که او را از سرمای بهمنماه حفظ کند. حتی کیف دستی و ساک مسافرتی هم توی دستهایش دیده نمیشد. نهایتا دستش را داخل جیب شلوارش کرده و با گیراندن سیگاری، با سرمای هوا مقابله میکرد. نمیدانم کجای پرواز نشسته بود و فاصله فرودگاه یزد تا روستای رکنآباد را با کدام اتوبوس طی کرد اما حواسم بود بالاخره از یکی بپرسم این بندهخدا کیست و نسبتش با جمعی که برای رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «معبد زیرزمینی» راهی میبد شده، چطور تعریف میشود...
همه سوالهایم را اما «نجمالدین شریعتی» جواب داد. وقتی به سختی توانستم خودم را از میان جمعیت به داخل حسینیه بزرگ رکنآباد برسانم و روی یکی از صندلیهای پلاستیکی ردیف سوم جا بگیرم، نوبت تجلیل از مقنیهای قدیمی و پایکار رکنآبادی رسیده بود. پیرمرد شبیه ما نبود اما وقتی مجری مراسم، اسم «حمیدرضا حاج محمدولی» را خواند، از روی صندلی بلند شد و خودش را به جایگاه رساند. پیرمرد شبیه ما نبود اما وقتی رفتم تا بیشتر با او آشنا بشوم، گرمای محبت و کلام دلنشینش جذبم کرد. مراسم رونمایی از تقریظ که تمام شد، تا آخر شب که پروازمان به فرودگاه مهرآباد رسید، رهایش نکردم. صورتش زیر دود سیگار محو میشد اما من در حال تصور لحظاتی بودم که به او در جنگ تحمیلی گذشته بود. پیرمرد شبیه ما نبود اما به خاطر عوارض شیمیایی و عارضه قلبی و نگرانی که خانوادهاش نگذارند راهی یزد شود، سحرگاهان بیخبر از خانه زده بود بیرون. یکی از آشنایان او را در قاب تلویزیون دیده بود و زنگ زده بود به همسر حاجولی که: شوهرت را در رکنآباد میبد دیدیم! حالا که از سفر برگشته بودیم، بچههای حاجولی آمده بودند به فرودگاه. ذوق داشتند برای دیدن پدری که بعد از چندین سال، قدرش دانسته شد. حالا خیلیها میدانستند وقتی بچههای مقنی یزدی در عملیات فتحالمبین دست به حفر تونل زدند، فقط او بود که جرات کرد با لودر، شبانه به منطقه برود و خاکهای باقیمانده را تبدیل به خاکریز کند تا دشمن نسبت به تحرکات آن نقطه، حساس نشود. حاجولی، جمعی واحد ماشین سنگین مهندسی لشکر ۲۱ حمزه بود. لشکر۲۱حمزه درسال۱۳۵۹ ازادغام لشکریکم مرکز(لشکر گارد) ولشکردوم مرکز(تیپ گارد) همچنین گردان۱۴۴تشکیل شد. پیرمرد در آن سالها جوان رعنایی بود که خدمتش را از لشکر گارد شروع کرده بود. بعدها که جنگ شد، تا آخرین عملیات در جبهه ماند و خدمت کرد. او از جمله گنجهایی بود که با تقریظ کتاب معبد زیرزمینی توسط رهبر حکیم انقلاب، از صندوق دوران دفاعمقدس کشف شد. پیرمرد شبیه ما نبود اما رفیق جان ما شد... .