خودت را معرفی کن.
محمود ۲۵ ساله و مجرد هستم.
سابقه داری؟
بله پیش از این هم به جرم سرقت منزل دستگیر شده بودم.
پس سرقت منزل کسب و کار تو است؟
ما اهالی یک طایفه معروف هستیم و کارمان سرقت منزل است، مردم چون در خانه طلا و ارز و سکه نگه میدارند، میارزد ریسک کنی و دست به سرقت منزل بزنی، البته احتمال گیر افتادن در سرقت منزل در سرقتهای اول کمتر است این به تو وقت میدهد راحت سرقت کنی.
درس خواندی؟
کاردانی معماری دارم.
با همدستانت کجا آشنا شدی؟
در تعمیرگاه دوستم آشنا شدم. آمده بودند خودرو تعمیر کنند که آشنا شدیم و حرف سرقت شد و سه نفری تصمیم گرفتیم دست به سرقت بزنیم.
پس باند تشکیل دادی؟
سرقت منزل که باند نمیخواهد. در خیابان راه میروی میبینی چراغ خانه خاموش است، در باز است یا حتی خانه حفاظ ندارد و سرت را میاندازی میروی داخل و سرقتت را انجام میدهی؛ سرقت یک کار جنایی نیست که باند بخواهد.
چند فقره سرقت انجام دادی؟
فکر کنم ۲۰ بار از خانهها سرقت کردیم.
سهم هرکدامتان از سرقتها چقدر بود؟
سهم به صورت مساوی تقسیم بر سه میشد. برای اینکه حرف و حدیثی نباشد، اگر طلا میدزدیدیم، وزن میکردیم و براساس وزن تقسیم بر سه میکردیم.
در منزل بیشتر سراغ چه جاهایی میرفتید؟
ما کل خانه را میگردیم اما اول سراغ میز توالت، کمد دیواری، لابهلای قفسه کتابخانه، زیر تختها و بعد بین لباسها را میگردیم.
آخرین سرقتتان کی بود؟
دو هفته قبل از دستگیری. ما ماهی دو تا سه سرقت انجام میدادیم. از آخرین سرقتمان از طبقه اول یک خانه ویلایی مقداری پول نقد و ۲۰ گرم طلا به دست آوردیم.
از اولین دستگیریات بگو.
من مغازه درو پنجرهسازی داشتم. دوستانم فریبم دادند که برای تفریح برویم دزدی، من هم قبول کردم. نگو آنها مرا به خاطر ماشینم میخواستند. من در همان سرقت اول دستگیر شدم و به زندان افتادم و ۵ ماه آب خنک خوردم.
چرا دوباره سمت سرقت رفتی؟
چون از در و پنجرهسازی پولی در نمیآمد که بتوانی پول خوب کسب کنی، همیشه گرفتار بودم و درآمدم خیلی نبود.
چرا سه نفری سرقت میکردید؟
سرقت منزل جوری نیست که بتوانی تک نفری یا دو نفری بروی، حتما یک زاغزن در بیرون خانه میخواهی و برای جستوجو و پیدا کردن اموال با ارزش داخل خانه هم دو نفر لازم است.
شده بود پلیس یا مالباخته حین سرقت سر برسند؟
نه هیچ وقت اتفاق نیافتاده بود.
چگونه وارد خانه میشدید؟
فقط داخل طبقه اول یا دوم خانههامیرفتیم. ازطریق بالکن وارد میشدیم. با پیچ گوشتی در ورودی بالکن را خراب میکردیم و خیلی راحت داخل میرفتیم. من یک قفل هم در عمرم باز نکردم و بلد نیستم. ما در ورودی بالکن را تخریب میکردیم و داخل میشدیم.
فقط پول و طلا سرقت میکردید؟
بله. چون وقتی از پنجره و در بالکن آمدی نمیتوانی با خودت لوازم منزل ببری، چون از همان بالکن بعد از سرقت خارج میشدیم.
طلاهای سرقتی را چه میکردید؟
یکی از دوستانم میبرد و میفروخت و سهم ما را واریز میکرد. ما سر حساب کتاب هیچ وقت به مشکل بر نخوردیم و پول طلاها را همدستم به موقع میداد.
چقدر از سرقتها گیرت آمد؟
فقط به اندازه خرج گذران زندگی، چیزی برای پس انداز نمیماند.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
نه. خدا رو شکر که دستگیر شدم و پروندهام از این سنگینتر نشد.
پشیمانی؟
صددرصد، من حتی به بازپرس پرونده گفتم حاضرم توبهنامه بنویسم و اگر خطا کردم، مجازاتم دو برابر شود.