این اتفاق بهطور مثال در برزیل در دوران ریاستجمهوری لولا داسیلوا افتاد، بهطوریکه در پایان دوران اول ریاستجمهوری ایشان، آمریکا که شریک اول اقتصادی برزیل بود، در رتبه چهارم و پس از کشورهای مرکوسور، چین و اروپا قرار گرفت.البته باید توجه داشت که در این مبحث، صرفا شرق جغرافیایی مطرح نیست و میتوانیم اصطلاح شاملتری را درنظر بگیریم و از نگاه به جنوب سخن بگوییم. باید توجه داشت که موتور محرکه اقتصاد جهانی در دهههای آینده در کشورهای جنوب خواهد بود. منظور از جنوب، مجموعه کشورهای آسیایی و طبیعتا در رأس آنها چین، کشورهای آفریقایی و کشورهای آمریکای لاتین است. بهاین ترتیب، در بحث اولویتبندی، سه حلقه اولویت برای ایران قابل تشخیص است:
۱ـ حلقه نخست: همسایگان. اگر جمهوری اسلامی ایران در چهارچوب نگاه به شرق بتواند سیاست همسایگی را با رویکرد به حوزه تمدنی دنبال کند، در اعمال و تثبیت این نگاه در این حلقه موفق خواهد شد. با ۱۵ همسایه که حجم تجارت خارجی آنها ۲۵۰۰ میلیارد دلار (۱۲۰۰میلیارد دلار واردات و بقیه آن صادرات) برآورد میشود و با ظرفیتهایی که درکشور داریم، میتوان ۱۰درصد از این رقم را هدفگذاری کرد و اقدام لازم را انجام داد. خوشبختانه این نگاه از دولت قبلی آغاز و در این دولت هم پیگیری میشود.
۲ـ حلقه دوم: سایر کشورهای جنوب در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین (با حجم ۱۶ هزار میلیارد دلار).
۳ـ حلقه سوم: تجارت حلال است که برآوردها حاکی از یک تجارت ۶۰۰۰ میلیارد دلاری در این حوزه است. متاسفانه سهم ایران در این تجارت رو به رشد، ناچیز است.
بنابراین جمهوری اسلامی ایران باید در چهارچوب دیپلماسی اقتصادی بهگونهای برنامهریزی کند که سهمی متناسب با ظرفیتهای خود از این سه حلقه بهدست بیاورد. به این ترتیب باید گفت که در نگاهی کلانتر به مفهوم شرق به معنای مجموعه کشورهای غیرغربی و در قالب همکاریهای جنوب ــ جنوب، باید با اولویتبندی آسیا، آمریکایلاتین و سپس آفریقا برنامهریزی صورت گیرد. یکی از چارچوبهایی که در حال حاضر رو به گسترش بوده و سیاست نگاه به شرق یا جنوب را فعال میسازد، پیمان بریکس است. در واقع بریکس مهمترین پیمان چندجانبه موجود در جهان است و حتی در مقایسه با سازمان شانگهای از اهمیت بیشتری برخوردار است، بهخصوص که بریکس در حال نهادسازی (ایجاد بانک و اتاق بازرگانی) است. سه کشور چین، روسیه و برزیل قدرتهای قارهای هستند و ایران بهعنوان قدرت منطقهای غرب آسیا و یکی از قطبهای تولید انرژی و اقتصادی این منطقه، برای آن سه کشور اهمیت راهبردی دارد. هیچکس در غرب آسیا نمیتواند بدون ایران کار کند و کشورمان در حال شکستن هژمونی آمریکا در این منطقه است. به همین نسبت باید توجه کنیم که مثلا در آمریکای لاتین، برزیل رهبری بلامنازع دارد. در این مسیر باید همه انواع دیپلماسی مدنظر باشد، به این شرط که متنافر نباشند، به این معنا که نباید هر نهاد در سیاست نگاه به شرق به صورت مستقل عمل کند. اگر در سیاستگذاری خارجی ایران همه ارکان دخیل به صورت هماهنگ عمل کنند،نه فقط سیاست نگاه به شرق، بلکه مجموعه سیاستهای اتخاذ شده در این عرصه از کارآمدی بیشتری در تأمین منافع ملی برخوردار خواهد بود.