برانگیختن پیامبران را در این روند پیگرفتیم و به شرایط امروز جهان، بویژه یگانه منطقه تمدنی جهان نگریستیم و رخدادهای یمن وسوریه رادر این پیوندبررسی کردیم. در این گفتگو محمدهادی همایون با نگاهی به جهان معاصر به روند تحولات پرشتاب آخرالزمانی پرداخته است.
پیش از پرداختن به چندوچون احیای امت ازرهگذر برپایی تمدن نوین ایرانیاسلامی و ایجاد همگرایی در ایران فرهنگی بهتر است به مفاهیم آخرالزمان بپردازیم. اشاره بفرمایید به تفاوت دیدگاه ما به عنوان یکی از تاثیرگذارین ملتها در تاریخ تمدن و بهویژه در آخرالزمان با نگره ناسوتزده غرب. غرب اتفاقا دیدگاههای آخرالزمانی خود را درانواع تولیدات فرهنگی فرآوری میکند و به خورد رسانههای فراگیر میدهد؛ به گونهای که به امثال ما احساس کمکاری دستمیدهد واین جبهه ضدمسیح با نقاب مومنانه بهشدت فعال است و به نوعی تبلیغ میکند که انگار موتور تکسوز جریانسازی آخرالزمانی است، درحالی که تا بوده ما ایرانیان از جریانسازان مهم تمدنی بودهایم. از این فراز آغاز کنیم؟
باید به جهان معاصر و موضوع آخرالزمان با دقت بنگریم تا بتوانیم روند صحنه آخرالزمان را درست دریابیم! یادم هست از اوایل انقلاب واززمانی که نومحافظهکارهابرساختارقدرت آمریکا تکیه زدند، تحولی دردیدگاهشان دربارهجریانمهدوی وتحولات آخرالزمانی شکل گرفت. در اینسو دوستان ما را متاثر از این نگرانی کردکه انگار برای مهدویت کارجدی نمیکنیم درحالی که آنها مساله را بسیار جدی گرفتهاند. درتوضیح این نگاه باید بگویم که چنین حکمی نهتنها خلاف واقع بلکه اندکی دور ازانصاف منتقدانه است.
توضیح میدهید که چرا و روی چه حسابی آنها چنین جدی کار میکنند؟
شما سه گروه را در صحنه این ماجرا از هم جدا بگذارید! یک نمودار را با توزیع هماهنگ تصور کنید که دو سر طیف کمی پایینتر است، وسط طیف، اما کمی متورم شده و بالا رفته. گروهی در یک سوی این طیف نمودار هستند که اهل حقشناسی و حقطلبیاند و با پشتکار در درازنای تاریخ برای این جریان [مهدویت و فرج و ظهور و ملک مهدوی]کوشیده ومیکوشند. باید اشاره کنم که موضوع مهدویت در جهانبینی و باورهای شیعه به عنوان یک مسأله حاشیهای یا گزاره صرفا اعتقادی نیست! بلکه موضوع تمام ادیان و ماموریت بنیادین و اصلی پیامبران است که آمدهاند تا این اتفاق، شکل بگیرد و رقم بخورد. اساسا انبیای اولوالعزم ازینرو چنین جایگاهی دارند که عزمشان برای استقرار ملک مهدوی در آخرالزمان ازدیگران جدیتر بوده. ملاک جایگاه و رتبهبندی پیغمبران اساسا در نگاه ما، موضوع مهدویت و آخرالزمان است. این که در برخی ادیان تحریف ایجادشده، بحث دیگری است، اما در همه ادیان همین موضوع مهدویت، یکسان وجود داشته و مسأله بنیادین همه شان است. قرآن نام این جبهه را حزبا... نهاده است که مهدویت را خوب میشناسند، استوار ایستادهاند، پیگیر هستند وسرانجام با شکلگرفتن ملک مهدوی در نگاهشان دگرگونی ایجاد نمیشود؛ زیرا همان چیزی است که همیشه پای کارش بودهاند. در برابر این جبهه یعنی آن سر طیف نموداری که گفتیم، اهل و جبهه باطلاند که خدا آنها را حزب شیطان مینامد و در درازنای تاریخ، سروشکلی برای خودبه هم زدهاند. باید افزود درروند ایجاد حزباللهی که پیامبران ساختند، این حزب شیطان شکل گرفت. به عبارتی در روندتاریخ که مهمترینش تحولات بنیاسرائیل بوده، شماری از مردمان باایجاد تحریف وغیره ریزش کردند، به حزب شیطان تبدیل شدند وامروز در برابر حزبا... قرارگرفتهاند. اینها با ما مشترکاتی دارند.
از جمله اینکه برخلاف عامه مردم، بهروشنی از حقیقت ماجرا سر درمیآرند و میدانند داستان اصلی و روایت درست چیست؟
بله! همانگونه که خود ابلیس، خوب میداند داستان چیست، فرقشان فقط همین تقابلی است که با تمام وجود پایش ایستادهاند. ازجمله با ارائه صورتهای مشوه [تحریفشده]از این جریان ابدی مهدویت، یعنی به ارائه تعریفها و نمادها و نمودهای بدلی مشابه با اصل میپردازند که همان تحریفها و برابرنهادهای دروغی است که میبینید، در هالیوود و جبهه سیاست بر این موضوع با چه پشتکاری تاکید میشود، اما این از سر باور و اعتقاد نیست که بگوییم درود بر اینها، چون در کار آخرالزمان و مدیریتش پیشتازند و ما انگار نسبت به آنها جاماندهایم و پیگیر نیستیم! خیر چنین نیست. ما هستیم که جریان آخرالزمان را راهانداختهایم و اینها منفعلانه، اما در قالبی جدی و برنامهریزیشده در برابرش با تحریف و دروغ جبههسازی میکنند، اما وسط نمودار، همان مردمان عادی هستند که حقطلباند و بسیار جبهه بزرگی را تشکیل میدهند و مانند جریان نخستین در اصل به دنبال حق و راستی هستند، اما حق را اشتباه گرفته یا نشناختهاند و به خاطر کوششهای گروه دوم یا حزب شیطان، تودهها دچار اشتباه در تشخیص مصداق و مفاهیم شدهاند.
مثل اینکه آنتیکراست را بهجای خود مسیح گرفتهاند؛ اینها را چگونه باید اداره و راهنمایی کرد؟
تنها راهش همین است که حق، درست و راست رابیپرده و روشن به اینها نشان دهیم و با این رویداد است که همه به حق میگروند؛ و رایتالناس یدخلون فی دینا... افواجا. پس کارگروه نخست، همانا ایجاد شفافیت و روشنگری درروند جریان بینالملل است که جریان حق را نشان دهد و باطل را شناسایی کند که این روشنگری به دیگرعبارت، همان ظهور است. درنیایش آدینه داریم: وَ ظهورٌ حقِ علی یدَیه. ما که باور به غیبت خود امام نداریم...
بله، غایب و در غیاب اتفاقا ماییم، زیرا امام نهتنها در صحنه حاضرند بلکه صحنهگردان اصلی خود ایشان هستند!
ماییم که باید بفهمیم و دریابیم! این ظهور و آشکارگی بایستی رخ بدهد. با روشنشدگی صحنه و دیدن حقیقت و راستی، طیف وسیعی که با تشخیصهای غلط و اشتباههای برآمده از روند تحریف درمانده بودندوطیف باطل یا همان حزب شیطان، بیشک نابود میشوند؛ ان الباطلَ کانَ ذهوقا. ما داریم به سمت روشنشدن صحنه میرویم. همانهایی را به خاطر بیاورید که خودشان را اسرائیلی مینامند و در کشور اشغالی فلسطین جا خوش کردهاند؛ زمانی در صحنه بینالملل جاانداخته بودند که چونان قومی آواره، بیچاره و دربهدر هستند که هرگز سامانی نداشتهاند و اکنون در یک کشور عربی در یک باریکهای دور هم گرد آمدهاند...
با اینکه هرگز اینگونه نبوده و بهویژه تاریخ گواه است که همواره و در هرکجا، کارشان فتنهگری و تباهیگستری بوده!
واقعا مردم جهان در اثر تبلیغ اینها چنین میاندیشیدند و آنها را همانگونه مظلوم میدیدند، اما اکنون در جهان و در دانشگاههای عالم، موج پشت موج، از اینها بیزاری میجویند و علیهشان منتقدانه موضع میگیرند. چرا چنین اتفاقی افتاده؟ چون چندگام پیشتر نهادهایم. چون ظهور شکل گرفته! امر در حال ظاهرشدن است همانگونه به ما نوید دادهاند.
پیشتر درباره روند پیوسته ظهور که برخی آن را به صغرا و کبرا بخشکردهاند، اشارهوار روشنگری میفرمایید، بهویژه به ساختار روش یا سنت همه پیامبران که به فرموده خاندان وحی، دورانی از غیبت داشتهاند؟
ببینید این ظهوری که در آن بهسرمیبریم، بیشک یک مرحله نخواهد بود همانگونه که به نظرم میرسد پیش از این نیز همین غیبت و ظهور را داشتهایم. اساسا سنت غیبت و ظهور از آغاز برانگیختن پیامبران بوده و هرکدام یک تجلی از این غیبت کبرای امام را به عرصه ظهور آوردهاند. این ظهور در دورانی که ما هستیم، به اوجی ویژه میرسد، اما پایان نمییابد و همچنان ادامه خواهد داشت؛ زیرا ظهور نهایی در بهشت رخ میدهد: وجوهٌ یوم اِذاٍ ناضره الی ربها ناظره... آنجاست که ما حقیقت امام را میبینیم و درمییابیم.
پس مابه عنوان ملتی که در آخرالزمان از ارکان زمینهسازی ظهورند، وفق رهنمون، ولی فقیه ناگزیر از تشکیل امتیم؛ با تمهیداتی مثل همگرایی ایران فرهنگی و برپایی تمدن نوین ایرانیاسلامی، زیرا سرزمین پامیر یا خراسان بزرگ همیشه در درازنای تمدن مثلا بهویژه دوران طلایی تمدن اسلامی، واقعا جریانسازومرکز موثر تحولات بزرگ بوده و (بنا به باورهای آخرالزمانی ادیان) همچنان خواهد بود. هرچند که بسیار در دو سده اخیر ازسوی جبهه تباهیگسترباطل کوشیدهشده پراکنده و نارسا نگهداشته شوند؟
این موضوع به مبنای نظری و تبیین تاریخی نیازدارد؛ مبنای نظری این است که اساسا فرآیندی که حاکم بر زندگی ماست و به عنوان قیامت ازآن یادمیکنیم، فرآیند «به سمت وحدت رفتن» در سایه یا ذیل امام و پرورش اوست و به عبارتی: یوم یدعوا اُناسٍ به اِمامه... این فرآیند فقط منحصر به یک بازه تاریخی نیست بلکه هماکنون درزندگی ما جریان دارد. شما اربعین را ببینید که آیا تحقق همین نبود! یا عاشوراها از همان عاشورای ۶۱هجری تا تجلیهای بعدیاش همین بود: روزی که همه مردمان را با امام آنها فرامیخوانند. رستاخیز و عاشورا و اربعین بدینگونه است و اتفاقا غدیر نیز قرار بود اینگونه باشد، اما نشد! این فرآیند کلی حاکم بر آفرینش است. اگر بخواهیم درروندحرکت به سوی قیامت به همان مرحله بعدی، یعنی خود قیامت برویم که ظهور تام صحنه است، باید این موضوع «وحدت انسانها ذیل امام» را بتوانیم به تحقق و ساختاربندی برسانیم که به عبارتی دیگر میشود همان «ظهور امت اسلامی».
اکنون به بحث تاریخیاش بپردازیم؟
از یک منظر، شما نمیدانید انسانها چگونه به وجودآمده و در زمین پراکنده شدند، اما از منظری دیگر، شما با راهنمایی قرآن به منشأ یگانه آفرینش زمینی باور دارید، یعنی همه را فرزندان آدم و حوا میشمارید. با این باور درباره توزیع و پراکنش جمعیتی در قوم، قبیله و اقوام، بایستی ناگزیر به یک چرایی و تحلیل بپردازیم. به نظر من درراستای چنین پویش و پژوهشی بایستی در گستره بینش دینیمان به دوران توفان نوح بازگردیم. ما دوران پیشاانبیای اولوالعزم را داریم یعنی از آدم تا توفان نوح! [روایات، با مژدههای حضرت آدم و سپس نویدهای جانشینانش از خود نوح، چونان مهدی دوران و نجاتبخش در پایان دوران یادکردهاند؛ البته پایان دوران با آخرالزمان دو مولفه دیگرسان و جداست]ماجرای توفان را بایستی در این چارچوب بررسی کرد که از دوران پساتوفان که نوح چونان بنیانگذار و تمدنساز تجلی کرد، بهویژه برای استقرار حکومتِ الهی آخرالزمانی (و ملک مهدوی) گامهای جدی برداشت. کاش میتوانستیم در راستای سخن شما خود ما نیز مستندهای اقناعی و جذاب بسازیم و در آن مستندها به روشنگری درباره نگره خودمان بپردازیم! من میاندیشم که در دوران پساتوفان نوح بود که قاعدتا جمعیتهای جهانی در ساختاری مدیریتشده از تپه نجف که اتفاقا کشتی نوح بر آن استقرار یافت، در گستره جهان توزیع و پراکنده شدند. به عبارتی این کار حضرت نوح با برنامهریزی عالمانه ایشان است نه رخدادی اتفاقی و پیشامدی منفعلانه یا در واکنش به شرایط...
درباره کشتی نوح این روشنگری بایسته است که کشتی مشهور آرارات نمیتواند کشتی نوح باشد و نشانههای پژوهششده دیگری روشنمان میکند که داستان فرجام توفان را اندیشیدهشده و با منظورهایی عمدا به سوی این کشتی ارجاع میدهند؟
البته در اینباره پژوهشهایی هست که خدمتتان ارائه خواهد شد؛ فکر میکنم این حدود ۸۰ نفر کشتینشینانی که همراه نوح بودند، نه آدمهای عامی و معرفتنچشیده بلکه مومنان، بزرگان و انبیای برجستهای بودند. گروهی از اینها در میانرودان [یا اراک عرب یا کمان سبز یا هلال خصیب]با جناب نوح ماندند و کار نسلهای بعدیشان در روند روزگاران به بتپرستی کشید و از آنها با عنوان عاد، ثمود، دوران نمرود و... یاد میکنیم.
گروهی بنا به احتمال به سوی شام با رهبری سام ابن نوح رفتند که هماوایی نام سام و شام باتوجه به نوع تلفظ همگون سین و شین در عربی و عبری، تاییدکننده این نظر مینماید؛ اگر جمعیتی سپس در طول زمان به سوی اروپا رفته، درنتیجه مهاجرت و جابهجایی همین گروه باید باشد که مهاجرتی برنامهریزیشده برپایه ایمان و جابهجایی مومنان بوده، اما متاسفانه در طول زمان به گمراهی کشیده شدند. گروه دیگری به مصر وارد شدند و در ادامه تا انتهای آفریقا طی سفر کردند، متاسفانه این گروه نیز پس از چندین دوره به بتپرستی فروغلتیدند.
اما گروه مهم و محوری در بینش ما؛ به سوی شرق کوچید کردند، ایران را برگزیدند و نیاکان ما ایرانیان، همین گروه هستند که احتمالا فرمانروای ایشان همان کیومرث باید باشد [خوانش کهنترش کیومرت است یعنی زنده میرا]که گزارش آن را در شاهنامه حکیم جاودانیاد، فردوسی میبینیم. اینان نخستین ایرانیان هستند. ویژگیهای برشمردنی این گروه از جمله این است که برخلاف دیگر گروهها و حتی کسانی که با جناب نوح ماندند و به بت گراییدند، نیاکان ما ایرانیان در این سرزمین هرگز بتپرست نشدند. چنین سخنی هرگز تعریف از خود نیست (بلکه واقعیت و راستی است و برپایه ماموریتی که در آخرالزمان برای ما تدارک و پیشدیده شده سخن میگوییم) همیشه یکتاپرستی و توحید در ایران رواج داشته و حاکم بوده است؛ البته بایستی بپذیریم که تاریخ راستین ما همان است که جناب فردوسی فرزانه گزارش کرده، نه این مایه از تحریفاتی که در آن ایجاد کردهایم. به نظر میرسد بدانگونه که فردوسی میگوید، نخستین سلسله پادشاهی در این سرزمین «پیشدادیان» بودند، سپس کار به کیانیان میرسد و در ادامهشان ساسانیان بر سر کار میآیند. فردوسی، این میراث را در فضای امنیتی و تهدید شدیدی توانسته «به پیوند درآرد» و نظم شاهنامه را به انجام برساند؛ اگرنه دقیقی توسی از او پیشتر تا کار را آغاز کرد، ترور شد! بنابراین اگر فقط قرار به سرودن شعر پیوندی (یعنی مثنوی) بود که کار دشواری نیست و «بسی رنج بردم» نمیداشت و نمیخواست! باری، ما یکتاپرست و موحد برجا ماندیم. از ایران، سه مهاجرت سامان داده شد؛ یکی به سوی هند یا جنوبشرقی و خاوری ما که بتپرستی و جنپرستی بهشدت باورهاشان را درنوردید. دیگری به سمت شمال شرق که توران یا ترکستان نامیده میشده، از دریاچه آرال تا شمال و پهنه مغولستان و دیگر پراکنش و یکجاگزینی به سوی چین بود. فرهنگ این هرسه در بنیادشان همان فرهنگ ایرانی است و امروز برای مردمشناسان چین و ژاپن، کاملا روشن است که فرهنگ شکلگرفته در آنجا، ادامه فرهنگ ایران است.
و، اما درباره کریستف کلمب که سخن از کشف آمریکا زده؟
در حالی که انسانهایی در آن سامان بودند و بسی پیشتر از او آن سرزمین را درنوردیده و آنجایی شده بودند؛ اینان چه کسانی بودند، مگر از پشت آدم و حوا نبودند! شما در روند این روایت که با توفان و کشتی نجات نوح آغاز شد، چنانچه با همدلی پیش بیایید، هیچ استعبادی ندارد که بپذیرید فناوری ساخت کشتی توفاننورد نوح با توفان به پایان نرسیده و آن تجربه ادامهیافته؛ زیرا نوح به تنهایی و بدون همکار که کشتی نساخت. [زیرا همواره مومنانی والامقام در سطح هر پیامبری با او همراهاند و این سنت را خاندان وحی برای ما با سخنانشان روشن فرمودهاند]. به نظر میرسد که گروهی [اساسا ایرانی]پس از توفان با همان فناوری به سوی قاره باختری کوچیدند و موج دومی نیز پس از بامداد اسلام از سوی مسلمانان با همان کشتیهای آن دوران سامان داده شدند که بسی پیشتر از کلمب به آن سامان رسیدند و به همزیستی با بومیانش پرداختند. هرچند کار آنها نیز به ماهپرستی و طبیعتگرایی و... کشید. از این افق معنایی، میتوانید جهان را دارای یک ریشه و بنیاد فرهنگی یگانه بدانید و بهراستی، نقش ایران را در این روند خلاقه، بسیار جدی و موثر ارزیابی کنید. اکنون نیز در حال بازگشت به همان وحدت هستیم. روند جریانها و تحولات آخرالزمانی به سوی همان وحدتگرایی و همبستگی جاری است، اما متاسفانه جریانهای اختلافافکن توانستهاند این همگرایی را بشکنند و این ملل را از هم جدا کنند. حال در آخرالزمان و در روند «ملاحم و حوادث آخرالزمانی» داریم ذیل امام به گرد هم میآییم.
جبهه اهریمن به گونهای در کار پیشگیری از رخدادهای ناگزیر آخرالزمانی است که به سوی ایجاد ملک مهدوی میرود. با خراسان بزرگ چنان کردهاند که همیشه پراکنده و بحرانزده باشد بلکه سر بلند نکند، یمن را پیش از قدرتگرفتن اینچنین میکوبند و سوریه را هم که شاهدید؟
ابلیس از روز نخست، علیه ما جنگافزاری به کار برده و هنوز هم با همان به رویارویی میپردازد؛ همان نزاع و تفرقهافکنی که در راستای گزندزدن به وحدتگرایی و همبستگی موحدانه ماست. شکاف و تفَرق از همان روز نخست با آن اختلافافکنی میان دو برادر شکل گرفت و هنوز هم از راهبرد تفرقهافکنی اهریمن است که درحال آسیب دیدن هستیم. هرگاه شرایطی فراهم شده که میتوانسته آن وحدت و همگرایی نهایی را ساختاری و نهادینه کند، اهریمن به اختلافافکنی پرداخته، همانند شکلگیری قوم بنیاسرائیل، مثل ناسازگاری برادران یوسف یا خیزش سامریان؛ هرگاه در همین سرزمین خودمان خواست تمدنسازانه بالاگرفته، بازهم جنگ و ناهمگرایی به آن روند وحدتبخش گزند زده است.
در حال سیر به سوی ظهور حق هستیم
ما امروز اختلاف عجمی عربی و شیعهسنی را پشتسر نهادهایم و در حال قوامبخشیدن به جبهه مقاومت هستیم. طبیعتا اهریمن هم که بارها و به اندازه تاریخ بشر در اختلافافکنی، آزمونها داشته به تفرقهافکنی در این جریان میپردازد. پس بایستی ما نیز از دوران هابیل و قابیل تاکنون دیگر عاقل شده باشیم و اختلاف نکنیم. باید هشیار باشیم که ناسازگاری و اختلاف از شیطان است. چنانچه مومنان با هم ناسازگاری کنند، خداوند به زمینشان میزند و اگر کافران با هم همبستگی کنند، خداوند یاریشان میکند؛ این قاعده جدی و سنت بزرگ الهی است!
بایستی به سمت وحدت برویم. این وحدت طبیعتا در سایه دو مولفه است؛ یکی امام است که محور وحدت و همبستگی است که شکر خدا ظهور ایشان در حال زمینهسازی جدی و فراهمشدن است و البته در ادامه همان بودن در ذیل امام و اقتدا به امام است که جایگاه محور دوم یعنی «امر آگاهی» مشخص میشود و جایگاه، ولی فقیه تجلی همین امر آگاهی است.
درباره دومین مولفه که بر محور آگاهی روشنگرانه و جدی است، باید آگاهی جهانی بالا برود و البته روند آگاهی جهانی به نحوی دارد ارتقا مییابد. آقا که به ما میگویند جهاد تبیین! یعنی همین که فهم کنیم جهان و روند جهانی چگونه است و چه رویدادهایی در حال شکلگیری، کنشگری و اثرگذاری است.
به نظرم در حال سیر به سوی ظهورحق هستیم وحق درحال آشکارگی است. بنابر این جای ناامیدی هرگز ندارد! از شهادت حاجقاسم به اینسو، روند این همه رخدادها واقعا روشن است که در حال گذار به یک فضا و دوران متفاوت هستیم. اصلا مگر میشود چنین شهدای بزرگی در آخرالزمان داده باشیم و بخواهد این کوششها و سر و صداها بخوابد!
آن نومیدی فراگیر، اما [که در روایات ملاحم و آخرالزمانی آمده]استیصالی است که از دیگران و دیگر قید و قیود در عموم ایجاد میشود تا امیدها فقط به امام وصل و متوسل شود؛ صحنه آشکار است و امر ظهور در حال کارسازی و رخ نشان دادن است؛ یار، بیپرده از در و دیوار / در تجلیست یا اولیالابصار!
گزیده مباحث گفتگو
۱- موضوع مهدویت موضوع تمام ادیان و ماموریت بنیادین و اصلی پیامبران است
۲- نیاکان ما ایرانیان هرگز بتپرست نشدند. چنین سخنی تعریف از خود نیست بلکه واقعیت است و برپایه ماموریتی که در آخرالزمان برای ما دیدهشده سخن میگوییم
۳- باید بپذیریم که تاریخ راستین ما همان است که جناب فردوسی گزارش کرده نه این تحریفاتی که در آن ایجاد کردهایم
۴- باید به سمت وحدت برویم که در سایه دو مولفه است؛ یکی امام یعنی محور وحدت که ظهور ایشان در حال زمینهسازی جدی است ودر ادامه اقتدا به امام است که جایگاه محور دوم یعنی «امر آگاهی» مشخص میشود و جایگاه، ولی فقیه تجلی همین آگاهی است
۵- جهان دارای یک ریشه و بنیاد فرهنگی یگانه است و نقش ایران بسیار جدی و موثر است
۶- روند جریانها و تحولات آخرالزمانی به سوی وحدتگرایی و همبستگی جاری است؛ هرچند متاسفانه جریانهای اختلافافکن تلاش میکنند تا این همگرایی را بشکنند
۷- چنانچه مومنان با هم ناسازگاری کنند، خداوند به زمینشان میزند و اگر کافران با هم همبستگی کنند، خداوند یاریشان میکند؛ این قاعده جدی و سنت بزرگ الهی است
۸- از شهادت حاجقاسم به اینسو، روند این همه رخدادها واقعا روشن است که در حال گذار به یک فضا و دوران متفاوت هستیم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفت و گو با دکتر محمدهادی همایون روند«ظهور» را از آغاز تاریخ تا بازه کنونی بررسی کرده ایم
عزیز حسنویچ، مفتی اعظم کرواسی در گفتوگو با «جامجم»مطرح کرد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد