همچنین میتوان از مسئولیتهای علمی ــ پژوهشی و عضویت او در نهادها و شوراهای مختلف به موارد زیراشاره کرد: مدیر طرح تدوین سند تحول بنیادین آموزشوپرورش (طرح توسعه راهبردی آموزشوپرورش ایران در افق ۱۴۰۴)، عضو ستاد تحول بنیادین آموزشوپرورش، عضو کمیته تحول نظام آموزشی شورای عالی انقلاب فرهنگی، مدیر کمیته آموزشی تدوین نقشه جامع علمی کشور شورایعالی انقلاب فرهنگی و...فرصتی دست داد تابه مناسبت هفته پژوهش و فناوری در سال ۱۴۰۳ با او به گفتوگو بنشینیم.
درهفته پژوهش و فناوری سال ۱۴۰۳به سرمیبریم، لطفا از الزامات و بایستههای این کار ارزشمند و اساسی یعنی«پژوهش» برایمان بگویید.
یکی از نیازهای جدی کشور ما این است که مجموعه سیاستگذاریها، تصمیمات عالی اجرایی و راهبردی مبتنی بر راهبردها و یافتههای علمی و پژوهشی باشد. تصمیمگیران، مدیران و سیاستگذاران ماباید باور کنند که نمیتوانند و نباید تنها براساس تجربه زیسته خودشان تصمیم بگیرند، بلکه هرگونه تصمیم و اقدامی باید ازپشتوانه و زمینههای پژوهشی لازم برخوردار باشد تا بتواند منشأ تصمیم و اثرواقع شود.این امریک شرط لازم دارد وآن هم این است که یافتههای پژوهشی اولا پاسخگوی نیاز مدیران و تصمیمگیران در سطوح مختلف مدیریتی بوده و ضمنا باید از اعتبار و روایی لازم برخوردار باشد. واقعیت این است که در حال حاضر ما در هر دو حوزه با مشکلاتی روبهرو هستیم. متاسفانه بخش قابلتوجهی از سؤالات پژوهشی، سؤالات واقعی نیست و پژوهشها بهصورت مسألهمحور دنبال نمیشود. نکته مهمی که باید به آن توجه شود این است که پژوهش اساسا برای حل یک مسأله انجام میگیرد، حال ممکن است این مسأله مشکلی باشد که جامعه در امروز با آن دستوپنجه نرم میکند و ممکن است آن پژوهش بتواند به مسائلی که در آینده امکان وقوع دارد، پرداخته و پاسخ سؤالاتی را در آینده به ما بدهد. اگر پژوهشگر بتواند با تسلط موضوعی و در حوزهای مشخص مسألهای عمومی را کشف کند و پژوهشی را برای پاسخگویی به این مسأله و حل آن انجام دهد، قطعا مخاطبان و ذینفعان از یافتههای علمی و پژوهشی او استفاده خواهند کرد که این شرط اول است. مشکلی که نهتنها در رابطه با پژوهشها بلکه در رابطه با پایاننامههای دانشجویی که نوعی پژوهش یا مقدمهای برای پژوهش است در سطوح مختلف کارشناسی، کارشناسی ارشد و حتی دکتری با آن مواجه هستیم.
به پایاننامههای دانشگاهی اشاره کردید. معمولا وقتی نام دانشگاه را میشنویم، به نوعی یاد تحقیق و پژوهش میافتیم اما واقعیت آن است که در عمل و در کف جامعه اثر چندانی از این ویژگی مراکز دانشگاهی و عالی نمیبینیم! چرا؟
چون مشکل یا مسألهای که بهعنوان موضوع پایاننامه انتخاب میشود، عموما مسائل مبتلا به و مسائل واقعی جامعه نیستند. یادمان نرود مسألهیابی خودش مهارتی است که هر پژوهشگری در هر حوزهای در گام اول باید با این مهارت آشنا باشد و این توانمندی را داشته باشد تا بتواند یک کار پژوهشی خوب انجام دهد. بهعنوان مثال در حوزه پزشکی چنین امری مصداق دارد، زیرا بسیاری از مسائل و مشکلات، مسائل واقعی و بالینی هستند و کسانی که در این حوزه فعالیت میکنند به صورتی با آن درگیر هستند. اما در علوم انسانی چنین نیست و چون مسائل و موضوعات تا حد زیادی انتزاعی و ذهنی هستند، کار پژوهشی در این حوزه سختتر و پیچیدهتر میشود. دوم اینکه این پژوهش باید برای دستیابی به پاسخ سؤال از روشهای کارآمد اثربخش استفاده کند و به بیانی دیگر از اعتبار و اتقان لازم برخوردار باشد تا بتوان به آن ارجاع داد و به آن استناد کرد و باید شواهد لازم را برای پاسخگویی به سؤال داشته باشد. به همین دلیل میبینیم که برخی پژوهشها یا روشها، روشهای دقیقی نیست یا جامعه آماری بهدرستی انتخاب نشده است یا پاسخهای دادهشده ــ به هر دلیلی ــ پاسخهای معتبری نیست. امری که دستیابی به یافتههای پژوهشی را با چالش روبهرو میکند. من براساس تجارب زیستهای که دارم یکی دو نکته را به پژوهشگران گرامی یادآوری میکنم و تقاضا دارم که به این دو نکته توجه بیشتری داشته باشند؛ اول اینکه حتیالمقدور به سمت روندپژوهی حرکت کنند و هر موضوعی را که برای پژوهش در دستور کار دارند، سوابق آن را به دقت مطالعه کنند و فرآیندی را که این مسأله در آن روند شکل گرفته و احیانا آن موضوع را به یک معضل تبدیل کرده است، مدنظر قرار دهند.
یعنی سابقه پژوهش؟
چیزی فراتر از سابقه پژوهش! در حقیقت باید یک روندپژوهی انجام دهند، زیرا این روندپژوهی یک ذهنیتی را فراهم میکند که مثلا متوجه بشویم این موضوع در ۱۰، ۲۰ یا ۵۰ سال گذشته چه روندی را طی کرده است تا امروز و به دوره من و شما رسیده است و مثلا بهعنوان یک مسأله فرهنگی، اجتماعی یا اقتصادی و... در جامعه مطرح شده و ضرورت پیدا کرده است که به آن بپردازیم و درباره آن پژوهش کنیم.
نکته دوم اینکه پژوهشگران متعهد و با دانش ما سعی کنند در مورد تحولات گسترده و عمیقی است که در جامعه ما و یا در جامعه جهانی در حال وقوع است و حالت آیندهپژوهی دارد نیز کار کنند و در حقیقت باید با نیمنگاهی به آینده یا با رویکرد آیندهپژوهی به مسائل روز جامعه بپردازند تا بتوانند یک گام جلوتر برای مسائلی که ممکن است در آینده پیش بیاید راهحلهایی پیدا کنند.
صحبت از آینده و آیندهپژوهی کردید، لطفا در اینخصوص بیشتر برای مخاطبان روزنامه بگویید.
آیندهپژوهی یا Futures studies شامل مجموعه تلاشهایی است که با جستوجوی منابع، الگوها و عوامل تغییر یا ثبات، به تجسم آیندههای بالقوه و برنامهریزی برای آنها میپردازد. آیندهپژوهی بازتابدهنده چگونگی زایش واقعیت «فردا» از دل تغییر (یا ثبات) «امروز» است. یا به بیانی دیگر آیندهپژوهی دانش و معرفتی است که چشم مردم را نسبت به رویدادها، فرصتها و مخاطرات احتمالی آینده باز نگه دارد. ابهامها و تردیدها و دغدغههای فرساینده، مردم را میکاهد، توانایی انتخاب هوشمندانه جامعه و مردم را افزایش میدهد وبه همگان اجازه میدهد تا بدانندکه به کجاها میتوانندبروند، به کجاها بایدبروند وازچه مسیرهایی میتوانندبه سهولت بیشتری به آیندههای مطلوب خود برسند.این امر آنقدرمهم است که اگر امری چون آیندهپژوهی را از پژوهش بگیریم و پژوهشگر نیمنگاهی به آینده نداشته باشد و فقط بخواهد وضع موجود را واکاوی کند، به نتیجه مطلوب نخواهد رسید؛ زیرا سرعت تحولاتی که در حوزههای مختلف وجود دارد، ممکن است در همان ظرف زمانی که یک پژوهش انجام میشود، چنان اتفاقاتی رخ دهد که دیگر یافتههای آن پژوهش به کار مخاطب و ذینفعی که پژوهش برای او یا برای استفاده او انجام شده، نیاید و عملا یک پژوهش را بلااثر و بیاستفاده کند. در واقع گذشت سریع تحولات ممکن است چنان صورت یک مسأله را دگرگون کند که پژوهش انجام شده نتواند پاسخگوی صورت جدید آن مسأله باشد؛ لذا «مهارت آیندهپژوهی» داشتن نیز مانند «مهارت روندپژوهی» دو مهارتی است که به نظر میرسد هر پژوهشگری باید در هر حوزهای از آن برخوردار باشد.
حدود ربع قرن از نامگذاری هفته آخر آذرماه به نام «هفته پژوهش و فناوری» میگذرد. به نظر شما برگزاری این هفته تا چه حد راهگشا بوده است؟
از نگاه من هفته پژوهش از آنجایی که به شناسایی پژوهشگران موفق و تجلیل از آنان میپردازد، اقدام شایسته و مبارکی به حساب میآید؛ بهخصوص که این اهتمام به صورت جمعی وجود دارد و در دستگاهها و سازمانهای مختلف به آن توجه میشود. اما آنچه که انتظار میرود و باید در هفته پژوهش بیشتر به آن پرداخته شود «ایجاد فرهنگ پژوهش و پژوهیدن» در جامعه است تا کمکم بتواند در همه عرصهها خودش را نشان دهد و توسعه پیدا کند. در واقع آن کارکرد اصلی، شکلگیری فرهنگ پژوهش است تا محصول هفتهای که به نام پژوهش در سال ۱۳۷۹ آغاز شد و از سال ۱۳۸۵ به بعد «هفته پژوهش و فناوری» نام گرفت، در قامت یک «فرهنگ و شیوه همگانی» خودش را نشان دهد.
چه توصیهای برای فراگیر شدن فرهنگ پژوهش در جامعه دارید؟
باید از همه ابزارها و شیوههای ممکن برای توسعه فرهنگ پژوهش و پژوهیدن استفاده شود و بهخصوص رسانهها میتوانند نقشی مهم در این زمینه داشته باشند؛ مثل همین کاری که در روزنامه جامجم انجام میگیرد و شما در صفحات فرهنگی روزنامه در مدت برگزاری هفته پژوهش و فناوری، فضایی را به این موضوع و گفتوگو با کارشناسان و صاحبنظران اختصاص میدهید. در واقع رسانهها باید کمک کنند تا پژوهیدن و اندیشهورزی در حوزههای مختلف و در میان عموم مردم سیلان و جریان پیدا کند؛ بهنحویکه هر کسی درهر مقام و جایگاهی که حرفی میزند، نظری میدهد یا ارزیابی میکند، تلاش کند تا یک حجت و پشتوانه پژوهشی برای حرف و سخن و تصمیم خودش داشته باشد. ازسویی دیگر نباید این گونه باشد که افرادچه در حیطه فردی و شخصی و چه در سطوح اجتماعی و عمومی بدون جستوجو، تحقیق و پژوهش دیگران را به قضاوت بنشینند. امری که متاسفانه این روزها شاهد آن هستیم که برخی افراد بدون هیچ حجت و دلیلی درخصوص عملکرد اشخاص دیگر و گاه عملکرد حاکمیت به قضاوت مینشینند، درحالی که اصل ماجرا و دادههای واقعی مرتبط با آن عملکرد بسیار متفاوت است. امری که معمولا تحتتاثیر رسانههایی خاص است و باعث میشود فرد بدون هیچ پرسش و جستوجو و تحقیقی درهر مورد ومسألهای به قضاوت بنشیند وبه تبعات مخرب و شکننده آن توجهی نداشته باشد. به نظرم یکی ازکارکردهای اصلی هفته پژوهش باید ارتقای فرهنگ عمومی درحوزه پژوهش وآن هم تفکر و پژوهیدنی باشد که بتواند فرد یا جامعه را به حقیقت و رستگاری رهنمون شود؛ بهگونهایکه افراد این جامعه خود مقید باشند که براساس پرسش و پژوهیدن و تحقیق، درباره امور نظر بدهند و قضاوت کنند.
پژوهشگر باید مسائل واقعی جامعه را بشناسد
پژوهش یکی از اساسیترین عوامل مؤثردرتوسعه جوامع وسازمانهای اجرایی بهشمارمیرود. آنچه باعث میشود که تصمیمگیری سازمانها و نهادها عقلانیتر شود،اتخاذ تصمیمها براساس انجام پژوهشهاست.در این راه کاربست یافتههای پژوهشی ازاهمیت اساسی برخوردار است.بدون شک هدف اصلی پژوهشهابهخصوص درحوزه علوم تربیتی و آموزشی اصلاح و بهبود وضعیت آموزشوپرورش وتحقق این امر منوط به کاربست یافتههای پژوهشها دربرنامهریزیها، مدارس و کلاسهای درس است. اصطلاح کاربست به معنی عملی ساختن یک نظریه یا ایده است. بنابراین کاربست پژوهش بر کاوش منظمی که درعمل نیز به کارمیرود، اشاره دارد. درحقیقت کاربست نتایج حاصل ازپژوهشها موضوع بسیار مهمی است که باید بهدقت موردتوجه قرار گیرد و بیتوجهی به آن موجب بیثمر ماندن تلاشهای پژوهشی و اتلافمنابع و امکانات میشود.در واقع کاربست یافتههای پژوهشی یکی از مفاهیم بسیار مهم مدیریت پژوهش است که باعث میشود چرخه پژوهش کامل شود؛ زیرا اگر پژوهشی هر چند دقیق و مؤثر و درست انجام شود اما در عمل به کا ربسته نشود، انگار که چنین کاری از اساس انجام نشده است. اتفاقی که اگر رخ ندهد ای بسا پژوهش نکردن بهتر از پژوهشی باشد که یافتههای آن در عمل بهکار گرفته نمیشود. در حقیقت پژوهش بدون کاربست، اتلافوقت و سرمایه است!