ازآن زمان،رسول خدا(ص)مالک فدک بودزیرامسلمانان برای بهدست آوردن آن نجنگیده بودندوقرآن کریم باصراحت بیان میکند چنین ملکی برای خدا وپیامبروخویشاوندان اوست.روایتهای متعدد نشان میدهدپیامبر(ص)فدک رابه حضرت زهرا(س) بخشید.
ارزش مادی فدک
خلاف گمان برخی، فدک زمین یا مزرعه کوچکی نبود بلکه روستایی بود که درختان خرمایش رابادرختان خرمای کوفه در قرن ششم قمری برابر میدانستند. به یقین فدک آنقدر بزرگ و وسیع بوده و اموال زیادی را نصیب صاحبانش ساخته است که درآمد سالانهاش را ۲۴ هزار یا ۷۰ هزار دینار گفتهاند.
تاریخ آشفته فدک
ابوبکر، خلیفه اول پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) فدک را جزو اموال عمومی و ثروت ملی اعلام کرد. عمربن خطاب مانع از آن شد که خلیفه این زمین را به حضرت زهرا(س) برگرداند زیرا در آن زمان دارایی عمومی حکومت اندک و تقویت و تجهیز سپاه در برابر تهدید دشمنان دین نیازمند بودجه بود.به این ترتیب فدک درشمارمنابع ثروت دولت درآمد تازمانی که عمربنخطاب به خلافت رسید. او آن را به وارثان رسول خدا(ص) برگرداند اما زمانی که عثمان به خلافت رسید، فدک را به مروانبن حکم بخشید! امیرالمؤمنین(ع)در زمان خلافت عثمان، آن را از چنگ مروان درآوردتا خلافت به معاویه رسید و او فدک رامیان یزید، مروان و عمروبن عثمان تقسیم کرد. بدین ترتیب، سرنوشت فدک را هوس و آرزو یا غرض و سیاست حاکمان رقم زد. هرگاه خلیفهای اندیشه و روشی عادلانه داشت، آن را به صاحبان اصلیاش بازگرداند و هرگاه چنین نبود، بازپسگیری فدک، جزو نخستین کارهای خلفا بوده است.
موضع حضرت علی(ع)
امام علی(ع) کسی است که پیامبر(ص) او و اسلام را با هم پروراند.خداوند در قرآن کریم اورا جان پیامبرششمرد تا همه دریابند علی (ع) هارون است برای محمد(ص) با این تفاوت که محمد (ص) آخرین رسول وحی است. حضرت علی(ع)، قطب منظومه اسلام و رهبر برگزیده الهی هم مخالف حکومت زمان بعد از پیامبر (ص) بود و هم پاسدار حقیقت دین از اینرو میان دوراهی «انقلاب علیه حکومت وقت» و«خار درچشم و استخوان در گلو»، دومی راانتخاب کرد.امام(ع) میدانست با قیام او، انقلابهای متعددی شکل میگیرد و در آن زمان دشوار، کیان اسلامی برچیده میشود. درچنین شرایطی او منصب الهی خود را در راه مصلحتهای والاتر و آرمانهای اسلام فدا کرد.
مبارزه فاطمی
حضرت فاطمه(س)، دختر پیامبر(ص) درخواست پسگرفتن فدک از خلیفه اول را دستاویزی برای طرح مسأله خلافت قرار داد. با چنین هدفی، ده روز پس از رحلت رسول خدا(ص) در مسجد خطبه خواند. او میخواست به مردم بفهماند آن لحظه که از علی(ع) روی گرداندند، در پی سراب رفتهاند و با کتاب خدا مخالفت کردهاند. آن چه سبب شد فاطمه (س) پا به مسجد بگذارد و سخن بگوید، هدیه و میراث نبود، مسأله او اسلام و کفر، ایمان و نفاق و تعیین خلیفه از سوی خدا یا شورای افراد بود. این مبارزه دو جنبه داشت که اگر امام(ع) میخواست مانند همسرش قیام کند، این دو ویژگی برایش مهیا نبود: حضرت فاطمه(س) نزد پدرش جایگاهی ویژه داشت و بیشتر از امام میتوانست عواطف مردم را برانگیزد و مسلمانان را به روزگار حیات پیامبر(ص) پیوند دهد. دوم آنکه مبارزه او رنگ مسلحانه نداشت که فرمانده نظامی در مقابلش بایستد. فاطمه(س)، خطبه فدک را در برابر خلیفه و جمع انبوه مسلمانان خواند برای اثبات حق اهل بیت(علیهمالسلام) در خلافت الهی و شمردن فضائل علی(ع) و تحسین مواضع او در اسلام نه برای زمینی غصب شده به نام فدک!
خطبه، خود شاهد ماجراست: «...هرگاه آتش جنگ به پا شد یا هر هنگام که شیطان سر برآورد یا دهانی از مشرکین برای فروبردن شما گشوده میشد، پدرم، برادرش را به گلوگاه آن حوادث میفرستاد و اوهم با پایمردی تازمانی که سر آن فتنهانگیزان را به زمین نمیکوفت و با شمشیرش آتش آنها را خاموش نمیکرد، بازنمیگشت. او رنج پذیر در راه خدا، کوشا در اجرای فرمان او، نزدیک به پیامبر خدا، سروری از اولیای الهی، همیشه آماده جهاد، خالص و زحمتکش کوشا در راه اسلام بود و در راه خدا از ملامت ملامتکننده نمیهراسید».
یا گفتار او با زنان مهاجر وانصار:«..از اباالحسن چه چیزی را نپسندیدند؟! به خدا سوگند! ناخرسند بودند از صلابت شمشیرش، گامهای استوارش و شدت حملههایش و سرسختی او در راه خدا. دانستند که او به مرگ توجهی ندارد. دیدند که به کتاب خدا مسلط و دانا و خشم او در راه خشنودی خداوند بود. به خداوند سوگند اگر از راه آشکار و نمایان حق منحرف نشده بودند و از پذیرش دلایل و حجتهای روشن و مبین امتناع نمیکردند، آنان را به راه مستقیم، هادی و رهنمون میشد و از انحراف و اعوجاج آنان جلوگیری مینمود.»
ای مردم بدانید که من فاطمه هستم!
«ای مردم! بدانید که من «فاطمه»ام و پدرم محمد(ص) است، از آغاز تا پایان و در اول و آخر، حق میگویم و آنچه میگویم، غلط نیست و کارم نیز بیهوده نیست! ...»
فاطمه(س)، آن بانوی بهشتی به آن مردم فریب خورده که سخنان او را میشنیدند بر این نام تأکید میکند. آنها با «فاطمه» آشنا هستند، بارها این نام را با احترام و عظمت فراوان از پیامبرشان شنیدهاند، حتما در خاطرشان هست که او «صدیقه» است و هر چه میگوید حقیقت محض است!
گفت «من فاطمه هستم» تا با آنها اتمام حجت کند شاید یادشان بیاید که پیامبر(ص) فرمود: او پاره تن من است. او قلب من است. او روح میان دو پهلوی من است. هر کس او را بیازارد، مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد، خدا را آزرده است. یا آن زمان که فرمود : « به یقین خداوند با خشم فاطمه به خشم مىآید و با خشنودى او خشنود مىشود» یعنی هر مسلمانی، اگر بخواهد خدا را خشنود کند باید کاری کند که فاطمهزهرا (س) را خشنود کند.
رهاورد مبارزه
مبارزه و جهاد فاطمی نتوانست خلافت را به مسیر درست برگرداند اما پیروزی قطعی با معیار عقیده و دین به همراه داشت. مدینه روزهایی را میگذراند که از میان آن همه تالیان قرآن، مجاهدان بدر وحنین فقط ده یا۱۲نفر ازاصحاب پیامبر(ص) حاضر بودند از حق امیرالمومنین(ع)دفاع کنند! از این میان،حضرت فاطمه(س)درمیدانی که قرار بود سرنوشت امت اسلام رقم بخورد، محکم و استوار، جانانه از اسلام، رسول خدا و ولی خدا دفاع کرد.دو خطبه اوکه یکی از آنها مخاطبش خلیفه و مردم مسجد و دیگری زنان مدینه بود، «جهاد تبیین» فاطمه(س) بعد از رحلت پیامبر بود. اوخطبهخوانی و تبیین حقایق را پایهگذاری کرد و این سنت میان خاندان پیغمبر(ص) ادامه پیدا کرد.خطبههای امیرالمؤمنین(ع)، خطبه امام حسین(ع) که خطاب به علماست، خطبه حضرت زینب(س) در کوفه، خطبه امام سجاد(ع) در شام، خطبه امام صادق(ع) درعرفات که «امامت» را معنا میکنند، همگی از جنس خطبههای حضرت زهرا(س) است.«جهاد تبیین» او در طول تاریخ برای آنان که در پی حق بودند، نور شد و مسیر را نشان داد. فاطمه (س) تصویر جامعی از هویت زن در منطق اسلام است: عابد و بنده خدای متعال، مادر خوب، همسر خوب و در عین حال مجاهد فیسبیلا... .
سلام و درود خدا بر او و پدر بزرگوارش و همسر گرامیاش و فرزندان عزیزش.
فدک و رسول خدا (ص)
درسال هفتم هجرت،پیامبر خدا(ص) برای سرکوبی یهودیان خیبر که علاوه بر پناه دادن به یهودیان توطئهگر رانده شده، از مدینه به توطئه و تحریک قبایل مختلف علیه اسلام مشغول بودند، سپاهی به آن سمت گسیل داشت و پس از چند روز محاصره، دژهای آن را تصرف کرد.پس از پیروزی کامل سپاه اسلام - با آن که اختیار اموال و جانهای شکستخوردگان همگی در دست پیامبر(ص) قرار داشت، رسول خدا(ص) با بزرگواری تمام، پیشنهاد آنان راپذیرفت وبه آنها اجازه داد نصف خیبر را در اختیار داشته باشند و نصف دیگر از آن مسلمانان باشد. بهاین ترتیب، یهودیان در سرزمین خود باقی ماندند تا هر ساله نصف درآمد خیبر را به مدینه ارسال دارند.هنگامى که خبر خیبریان به دهکده فدک رسید، همگى حاضر شدند با پیامبر گرامى از در صلح وارد شوند و نیمى از اراضى فدک را در اختیار پیامبر(ص) بگذارند و نیمى دیگر را به خود اختصاص دهند و در برابر آن در انجام مراسم مذهبى کاملا آزاد باشند و حکومت اسلامى امنیت منطقه آنان را حفظ کند. بعد از آن پیغمبر آن زمینها و باغات را به حضرت زهرا(س) واگذار کردند.