درابتدای این نشست میثم رشیدی مهرآبادی، کارشناس مجری به توضیحاتی درباره کتاب خیابان لوگاوینا پرداخت و گفت:خانم باربارا دمیک،خبرنگاری بودکه تصمیم گرفت جنگ بوسنی را روایت کند.نویسنده کتاب تصمیم گرفت بخشی ازجنگ رادر یک خیابان زیرنظر بگیرد و شرایط زندگی درجنگ وبعد ازآن را بررسی کندکه روایتی بسیار خواندنی رادراین کتاب رقم زده است.
شعرای فارسی زبان در بالکان
رضا نمازی، مترجم اثر در ابتدای این نشست گفت: به دلیل علاقهای که درحوزه ایرانشناسی،منطقه بالکان و کشور بوسنی داشتم و با توجه به وجود اشتراکات فرهنگی فراوان با منطقه بالکان این کتاب را ترجمه کردم.چند نفر از شعرای فارسی زبان هستند که در بالکان زندگی میکردند و نشانههایی از زبان فارسی را میتوانیم در آنجا ببینیم. هنوز که هنوزاست در بخش قدیمی شهرسارایوو روی دیواریک سری ابیات متعلق به خیام با زبان فارسی به چشم میخورد.همچنین تعدادی ازشاعران فارسی زبان مثل فوزی موستاری که منظومه بلبلستان به تقلید از بهارستان جامی و گلستان سعدی سروده است. اما ما این منطقه را بیشتر با جنگی که بعد از سال ۱۹۹۰ صورت گرفته میشناسیم.با تمام اینها هنوز بالکان برای ما ایرانیها منطقهای ناشناخته محسوب میشود. تعداد کتابهایی که در رابطه با این منطقه ترجمه شده خیلی کم است. احساس کردم این کار با توجه به شناختی که از مطالعه آثار خانم باربارا دمیک داشتم و قلمش را میشناختم، مستند خوبی باشد.
دراویش ایرانی در بوسنی
محمدمهدی حیدری نیز در ادامه این مراسم گفت: در کل اروپا دوکشور مسلمانان بومی دارند،یعنی مردمی که مهاجر نیستند و به آنها چشم آبی میگویند. اینکه اینها از چه زمانی مسلمان شدند، معلوم نیست. روایتی میگوید دراویش ایران در گذشته برای کار و تجارت و تبلیغ وارد بوسنی شدند و آنجا اتراق کردند. تعداد تکایا که در بوسنی برقرار است و یکی از معروفترین تکیههای کل دنیا اتفاقا در خیابان لوگاونیا است. رسما اسلام با ورودعثمانی به بوسنی وارد آن منطقه شد و بعد ازعقبنشینی عثمانی مردم آن منطقه مسلمان ماندند.مردم بوسنی یا صرب ارتدکس هستندیا کروات کاتولیک یا بوسنیایی مسلمان. اینها ۷۰ سال با هم زندگی کردند. بعد از جنگ جهانی دوم و جنگ سرد و فروپاشی شوروی سابق کشورهای شش جمهوری شروع کردند به فروپاشی و تجزیه شدن؛ مردم مسلمان بوسنی چهل و چند درصد کل مردم را تشکیل میدادند و بقیه کشور شدند صربهای بوسنی و کرواتهای بوسنی؛ در یک نظرسنجی اعلام کردند که آیا ما هم میخواهیم مثل کشورهای دیگر اعلام استقلال کنیم که در یک همهپرسی کشور تقریبا با ۶۴ درصد حضور مردم، ۹۸درصد رای دادند که ما میخواهیم یک کشور با اقوام مختلف از جمله مسلمان صرب و کروات باشیم. نهادهای بینالمللی هم استقلال بوسنی را قبول کردند. این آغازی بود برجنگ بوسنی که سال۱۹۹۲ جنگ را شروع کردند که سه سال و نیم طول کشید. هدفشان این بود که تمام مردم مسلمان را از بین ببرند و عدهای را مجبور به کوچ کنند. سارایوو، پایتخت بوسنی وسط درهای که دور تا دورش کوه است قرار دارد. صربها تمام کوه را گرفتند؛ تکتیرانداز و خمپارهانداز داشتند و هر کسی درون شهر تردد داشت را میزدند؛ تقریبا در سه سال و نیم جنگ، در شهری خیلی کوچک اندازه یک منطقه تهران، ۱۵ الی ۱۸ هزار نفر شهید شدند که ۱۶۰۰ نفر کودک بودند.
زندگی، امید و تلاش
رضا نمازی مجددا در بخش دیگری از مراسم افزود:یکی ازویژگیهای خانم دمیک این است که واقعیتها را به طور کامل میگوید و خواننده کتاب به طور کامل ازوقایع باخبر میشود. حقیقت این که این کتاب بیشتر درمورد زندگی،امید و تلاش ساکنان لوگاوینا در سه سال ونیم و برای زندگی است.درواقع این کتاب از زندگی مردم و خانههایشان و ارتباطی که ساکنان با هم داشتند و در نهایت تلاش همه آنها برای زنده ماندن برگرفته شده است.مردمی که تلاش میکردند با وجود شلیک تکتیراندازها به پنجره خانههایشان امید را ازدست ندهند.خانم دمیک روزنامهنگاری جسور بودکه با سفر به کره شمالی،کشور تبت و سارایووی تحت محاصره؛ روایتهای جذاب و شیرینی از اتفاقاتی را که دیدند، ثبت کردند. لحظات دلخراشی هم روایت کردند و هیچگاه دنبال جلب توجه نبودند؛ اما بیشتر روایتها جذاب و شیرین است که بیشتر نشان از این است که زندگی جاری است.
کنسروهای باقی مانده از جنگ ویتنام
محمدمهدی حیدری؛ شرایط زندگی در زمان جنگ شرایطی بدون آب، برق، گاز و غذا در دمای منفی ۳۰درجه بوده است. مردم برای گرم ماندن کمدها و درهای چوبی خود را به آتش میکشیدند. بیشتر غذای آنها کنسروهای باقی مانده از زمان جنگ ویتنام بود که توسط آمریکاییها ارسال شده بود. ماه سوم جنگ کمکهای ایران شروع شد. درخواست از سوی بوسنی آمد. بوسنیها ابتدا سراغ کشورهای اروپایی رفتند اما کمکی انجام نشد. بعد سراغ آمریکاییها رفتند که این جنگ را تمام کنید و باز اتفاقی نیفتاد؛ سراغ کشورهای اسلامی هم رفتند. شرایط سختتر میشد چون یک دهم مردم کشور در جنگ کشته شدند!
با توجه به این شرایط ایران تصمیم گرفت کمک کند که این کمک تا آخر جنگ ادامه داشت. این کمکها شامل مواد غذایی، دارو و سلاح بود. مهمترین اتفاقی که ایران در این جنگ رقم زد؛ زمانی بود که شهر کاملا در محاصره بود. در بخش غربی شهر یک فرودگاه قرار داشت که مردم برای خروج از شهر باید از این فرودگاه استفاده میکردند و در باند فرودگاه میدویدند. سازمان ملل این اجازه را نمیداد و با نورافکن آنها را برمیگرداند و گاهی صربها با تکتیراندازهایشان مردم را به شهادت میرساندند.در این زمان ایران پیشنهاد ساخت یک تونل زیر باند را ارائه داد که با مخالفت روبهرو شد. یک ایرانی که پدرش هم مقنی بود بامشورتهای زیاد این کار را انجام داد و تونل افتتاح شد و این تونل الان به اسم تونل امید از آن یاد میکنند چون غذا و دارو را به مردم انتقال میداد و جزو آثار مهم این شهر است.
ایران کمک کرد که زندگی کنیم
رضا نمازی: از بخشهای جذاب کتاب برای من؛ بخش اساتید نوآوری است، این بخش توضیح میدهد که مردم بوسنی در آن شرایط سخت با کمکهای غذایی سازمان ملل و مواد غذایی که داشتند برای خودشان کیک درست میکردند و جشن میگرفتند، یکی از موارد مهم برای مردم بوسنی قهوه و سیگار بوده است که به علت نبود قهوه در زمان جنگ آنها عدس را میسوزاندند و ظاهر آن به شکل قهوه در میآمد. در زمان جنگ بوسنی، فقط کارخانههای قهوه و سیگار فعال بودند. اهمیت قهوه و سیگار آنقدر زیاد بود که یک ضرب المثل دارند که قهوه بدون سیگار مثل مسجد بدون مناره است. یکی از اقلام کمک ایران به بوسنی سیگار بوده است. مردم بوسنی میگویند «دنیا به ما کمک کرد سیر بمیریم، ایران به ما کمک کرد که زندگی کنیم.»
شهید حیدری یکی از چهرههای برجسته این جنگ است که یک سال در بوسنی در شهر ایسکو، نزدیکترین شهر به لوگاوینا مستقر بود و هر کمکی از دستش بر میآمد انجام داد و در نهایت توسط کرواتها به شهادت رسید.