سیوششمین دوره جشنواره فیلم کودکونوجوان هم امروز به پایان رسید و باروبندیلش را جمع کرد که دورخیز کند برای سال بعد تا ببینیم چه کسی به جرگه فیلمسازان نوجوان میپیوندد، اما نکته جالبتر این جشنواره، همان چشمهای منتقدی است برای ما نوجوانهایها که هر روز بعد از دیدن هر فیلم در نشست خبری با عوامل نکات و مطالباتشان را درباره فیلمهای رده سنی خودشان به تولیدکننده میگفتند و گاهی حتی سرش تند هم میشدند. نکاتی که اگر فراموششان کنیم مخاطب واقعیمان را از دست دادهایم و انگار کار را برای خودمان ساختهایم تا به کارنامهمان یک اسم دیگر اضافه کرده باشیم.
«ما در آمریکا کیسههای اجساد یا تابوتهایی که از عراق و افغانستان برمیگردند را از تصاویر درمیآوریم، چون سوءتبلیغی برای کارزار جنگ محسوب میشوند.درنتیجه، در جنگی که همچون انیمیشنهای والتدیزنی نشان داده میشود، ذهن آمریکاییها از مفهوم مرگ پاک و ضدعفونی شده است. به همین دلیل است که من معتقدم ما میتوانیم جنگهایی داشته باشیم که ۱۵سال طول بکشند بدون آنکه با آنها روبهرو شویم. این جایی است که سینما نقش و وظیفهای برعهده دارد، اما نقشی کوچک. به هرحال،«جوخه» میتواند ۲۰سال پس از وقایع جنگ نمایش داده شود.«متولد چهارم ژوئیه۲» و «بهشت و زمین۳» هم همینطور، یعنی سه فیلمی که برای ویتنام ساختم. اما تا به امروز هنوز آمریکاییهای معدودی خبر دارند که، براساس گفتههای مکنامارا۴، سه میلیون و ۸۰۰هزار ویتنامی در این جنگ کشته شدند. این عدد معادل بیش از نیمی از یهودیان کشتهشده در جنگ جهانی دوم است که همه بچه مدرسهایهای آمریکایی آن را میدانند!»این تنها بخشی از مصاحبه کارگردان فیلم جوخه الیور استون درباره جنگ در ویتنام است. صنعت سینما از همان ابتدا یک زبان بود برای گفتن حرفهایی که اگر بدون پوسته و به قول معروف یلخی میخواست گفته شود توی ذوق میزد؛ چه درباره جنگ و چه درباره مسائل اجتماعی و معضلهای اقتصادی. همین است که مد شده در کشورمان انواع و اقسام فیلمها با تم اجتماعی را میسازند تا حرفی درباره دغدغهشان زده باشند و مطالبهشان را با زبان هنر گفته باشند و تعمیمش میدهند به کل جامعه. بررسیها نشان میدهد میزان اثرگذاری فیلمها به قدری بالاست که میتواند مثل یک تیغ دولبه عمل کند و فکر و ذهن آدم را درب و داغون کند و برای همین هم فیلم ساختن و هر فیلمی را دیدن، میشود یک مسأله مهم آن هم در بین قشر نوجوان.روزهایی که کتاب حرف اول را در بین مردم میزد شاید آنقدرها که فیلم میتواند روح و روان آدم را درگیر کند وضعیت آنقدر خطرناک نبود. کتاب یک ویژگی مهم داشت؛ تو میتوانستی خودت شخصیتها را تصور کنی و زرقوبرق ابرقهرمانها هم آنقدر تحت تاثیر قرارت نمیداد، اما پردهنقرهای کار عجیبی با آدم بالغ میکند چه برسد به نوجوانی که تشنه ابرقهرمان و الگو در زندگیاش است. ابرقهرمانی که چه شرقی و کرهای و چه غربی و نتفیلیکسیاش هردو میتوانند سبک زندگی او را تحتالشعاع قرار بدهند. اینجا یعنی سینما و دنیای تصویر جایی است که موثر و مولف از اثر و چیزی که خلق میکند عمدتا مهمتر است.در ژانویه ۲۰۱۹، مردی ادعا کرد که وقتی سعی داشته جلوی یک تعرض جنسی را در برنینگسان بگیرد، نیروهای محافظ او را مورد ضربوشتم قرار دادهاند. برنینگسان کلوب شبانهای در سئول است که بخشی از آن متعلق به سونگری، یکی از پولسازترین ستارههای کیپاپ، است. ادعاهایی از این دست رفتهرفته بدل شدند به مجموعهای از اتهامات بههممرتبط درباره قاچاق جنسی، تجاوز به شرکای عاطفی، فیلمبرداری مخفیانه و رشوه. مسألهای که سوالی بزرگ به وجود آورد: در پشت پرده کیپاپ چه میگذرد؟
سونگری، که نام اصلیاش لی سونگ هیون است، تقریبا در بیشتر سالهای فعالیتش به چهارچوبهای کیپاپ وفادار ماند و حتی بعد از «رسوایی جنسی» هم محبوبیتش را از دست نداد. مجلهای ژاپنی افشا کرد که سونگری در مدت اقامتش در ژاپن روابط جنسی داشته است. او در فیلمها و جنگهای تلویزیونی کرهای و ژاپنی ظاهر میشد و در سال ۲۰۱۸ اولین تور مستقلش را برای تبلیغ آلبومش، «سونگری بزرگ»، آغاز کرد.مردم یادشان رفت اصلا دقیقا چه اتفاقی افتاده بود. اینجاست که ما باید بدانیم در اثر چه میگوییم و مطابق با چه اصولی رفتار میکنیم و ظاهر میشویم. این هفته سیوششمین جشنواره فیلم کودکونوجوان را پشتسر گذاشتیم که بهنظر برای من تولیدات آن جای تامل زیادی داشت. اکثر این فیلمها تولیداتی بود که در جشنواره فجر هم اکران شده بود. از «باغ کیانوش» تا «میرو» و «آن دو» که با مضمون دفاعمقدس در این دوره از جشنواره هم مورد استقبال نوجوانان قرار گرفتند. اما آنچه اهمیت داشت این بود که مخاطب نوجوان، خودش در تولیدات صاحبنظر بود و در نشستهای پس از فیلم هم نظراتش را به گوش تولیدکننده میرساند. در این دوره از جشنواره هم مثل سه دوره قبل خبرنگار ــ منتقدهایی بودند با سنین ۱۳تا۱۶ سال که پس از دورههای فشرده زیر نظر استادانی مثل علیرضا خمسه، ایرج طهماسب و مهدی خرمیان به منتقدانی خبره تبدیل شدند تا بتوانند فیلمها را با دقت بیشتری بررسی کنند. دختروپسرانی که در دو گروه جداگانه به دقت آثار را به تماشا مینشستند و سوالهای ذهنیشان را در طی فیلم یک گوشه یادداشت میکردند تا یادشان نرود و در نشست با تولیدکنندگان از قلم نیندازند. به جرات میتوانم بگویم از این همه دقت در نگاهشان میخکوب بودم و مطالباتشان را درباره تولیدات مختص به خودشان درست و موشکافانه میدانستم.فیلمسازان هم در این دوره از نشستها کم حرف حساب نزدند. از آموزش بدون پرورش در مدارس تا بودجههای کمی که به تولیدات کودکونوجوان اختصاص داده میشود. چه در سینما و چه در تلویزیون و ویاودی. اما بشنویم از حرفهای منتقد خبرنگاران این دوره:
فربد حبیبزادگان یکی از نوجوانانی که در طول جشنواره فیلمهای نوجوانان را بررسی کرده است این تولیدات را نسبتا خوب ارزیابی کرده و قابل رقابت با جشنوارههای بینالمللی میداند و میگوید تنها نکتهای که این فیلمها داشت این بود که بیشتر برای خانوادهها تولید شده بود تا کودکونوجوان.گرچه که نقدهای زیادی به فیلم و انیمیشنهای کودک وارد است و این تولیدات با بررسیهایی که من کردم به لحاظ فنی و محتوایی بهشدت جای بحث دارد و من شخصا با حبیبزادگان درباره بحث رقابت تولیدات ایرانی با خارجی در کیفیت آن مخالفم.
فربد میگوید: کاش تولیدکنندگان بیشتر به نظرات ما اهمیت دهند و در پشت صحنه فیلم و انیمیشنها و در اتاق فکر کارهایشان هم ما را راه بدهند تا پیش از اینکه چیزی ساخته شود و مورد اقبال ما نباشد ما در ساخت آن دخیل شویم و درباره محتوای آن نظر بدهیم. همچنین او در تکمیل صحبتهایش میگوید ما دوست داریم بازیگران بزرگ را در تولیدات مختص سن خودمان روی پرده سینما ببینیم و آنها به قشر سنی نوجوان هم اهمیت بدهند.
آناهیتا صفدریان از منتقدان نوجوان دیگر در جشنواره که خودش هم در هنرستان رشته سینما میخواند درباره کلیت کیفیت فیلمها نظر مثبتی دارد و بهنظرش نسبت به سال گذشته پیشرفت کرده است. او به صداگذاریها و تدوین تولیدات اشاره میکند که هنوز جای کار دارند. صفدریان در جواب به سؤال من درباره اینکه تابهحال از فیلمسازان و تولیدکنندگان پرسیدهاند، چرا سراغ این قشر سنی رفتهاند، میگوید: اتفاقا یکی از سوالات مهم بچهها همین بود و اغلب به این اشاره میکردند که بهدلیل خاطره و خلأهای خودمان در کودکی سراغ کودکونوجوان رفتهایم، اما همین بحث باعث میشد ما بفهمیم خلأها و مسألههای کارگردان و نویسنده در کودکیونوجوانیاش که دقیقا بهخاطر آن سراغ قشر سنی ما آمده چقدر با سن ما متفاوت است. یکی از دغدغههای مهم سن ما اختلاف با بزرگسالان و پدرومادرهایمان است که این حس دوری و عدم شناخت را در تولیداتی که برایمان میشود هم میبینیم. گرچه در بعضی تولیدات هم به این تفاوت نسلی اشاره کرده است، اما بهنظرم زیاد واقعنمایی نکرده و حس دوستانه در خانواده را خوب به تصویر نکشیده است. آناهیتا هم در پیشنهاد به تولیدکنندگان کودکونوجوان میگوید: من اگر فیلمساز بودم با کسانی که میخواستم برایشان و دربارهشان فیلم بسازم زندگی میکردم.یاس عطوفی علاوه بر اینکه داور نوجوان جشنواره است، بازیگر فیلم آرزوی اسب چوبی هم هست و تا الان فیلم خودش را بیشتر از باقی فیلم و انیمیشنها دوست داشته است. عطوفی میگوید یکی از ایرادات بزرگ جشنواره تفکیک قائل نشدن تولیدکننده بین کودکونوجوان است. آنها دغدغه نوجوانان را خوب نمیدانند. اینکه در آینده قرار است چه اتفاقی بیفتد و من نوجوان قرار است چه جایگاهی در آن داشته باشم، نگرانیهای اقتصادی و اجتماعی یا سن بلوغ و روابط بین دختروپسر برای ما دغدغه است. ما نسلی هستیم که راحت میتوانیم به بهترین فیلم و سریالها و انیمیشنهای روز دنیا دسترسی پیدا کنیم و از هوش مصنوعی برای پیشبرد کارهایمان استفاده کنیم پس طبیعتا با بعضی از تولیدات ایرانی و ممیزیها و سانسورهای بزرگی که در حوزه محتوا و دغدغه ما اتفاق میافتد، نمیتوانیم ارتباط برقرار کنیم و همین میشود که این آثار مورد پسندمان واقع نمیشود. ما دلمان میخواهد فاصله تولیدات برای سن ما با واقعیت در مورد دغدغههایمان کم شود و وقتی اثری را میبینیم بگوییم: عههههه! منو میگه!
درکل باید بگویم ارزیابی کلی من چندان تفاوتی با دیدگاه بچهها نسبت به آثارشان نداشت. نامردی است بگوییم این تولیدات آنقدر ضعیف بودکه ارزش دیدن هم نداشت اماکاش تولیدکنندگان نکات مهم نوجوانان مخاطب خودرادرنشستهای خبری جدیگرفته باشند.