برای تعدادی از این نویسندگان دو سؤال کلی ارسال کردیم؛
۱. تعریف هنرمندانه شما از شهید حجتالاسلام سیدحسن نصرا...؛
۲. تصویری که با دیدن عکس ایشان در ذهن شما شکل میگیرد.
آنچه در ادامه میخوانید، بخشی از آن پاسخهاست.
مجید محمدولی
۱. خورشید درخشانی که شبپرستان از وجودش در عذابند.
۲. عزت، افتخار، مقاومت و ایثار اولین واژگانی هستند که با دیدن تصویر شهید سیدحسن نصرا... در ذهن بنده نقش میبندند.
مهدیه داوودی رکنآبادی
۱. سید مقاومت در کلمات نمیگنجد، اما اگر تصویرساز بودم، سیدحسنهای دیگر را یک سو و سیدحسن نصرا... را سوی دیگر میگذاشتم و نشان میدادم که چقدر فاصله است.
۲. سید مقاومت، سیدحسن خودمان بودند و هیچ شکی وجود ندارد که ایشان اهل بیت ایران و فرزند مقاومت بودند. اگرچه ایشان عرب بودند، اما واقعا اهل بیت بودند. صرفا زاده یک خانواده بودن، کسی را جزء اهل بیت نمیکند.
محسن باقری اصل
۱. سیدحسن نصرا... مردِ منطق بود. با خواندن سخنرانیهایش متوجه شدم چقدر پاهای این مرد شریف در تحلیل وضع موجود روی زمین است. توهم نداشت و حرفش حرف بود، چون دقیقا از صافی تحقیق و بررسی و منطق گذشته بود؛ یک فرمانده واقعی.
۲. راستش، حاجقاسم...
رضا رسولی
۱. سیدحسن نصرا...چشمه جاری حس خوب زندگی بود. او با حرکت جریان مقاومت،حس امنیت، شادابی، آرامش و طعم زندگی را برای بچههای لبنانی ایجاد کرده بود. با وجود جریان مقاومت و به اعتبار حضور سیدحسن نصرا...مردم لبنان و بچههای این کشور احساس آرامش و امنیت داشتند و حس خوب زندگی را میچشیدند.
۲. تصویری که در ذهنم شکل میگیرد، تصویر عموی بزرگم است. همان عموی بزرگی که آینه همزمان پدر و پدربزرگ ماست. همانقدر باشکوه، قدرتمند و اسطورهای. همان عمویی که باغیرت و بامعرفت بود و به اعتبار حضورش، غریبهها جرأت نمیکردند به بچههای فامیل چپ نگاه کنند.
حسین شرفخانلو
۱. مرحوم شهید سیدحسنآقای نصرا...، درایت، سیاست و جنگاوری را با همدیگر داشت و علیحده همه اینها، رسانه را بلد بود و میدانست که چگونه رسانه را به بند هدفی که داشت بکشد.
۲. تصویر سیدحسن، عکس مرد کامل مقتدری است که پس از سالها جهاد، هیچ ردی از خستگی روی چهرهاش نیست و به جای خستگی، امید و آینده روشن را به آدم القا میکند.
مریم عباسی جعفری
۱. ایشان را میتوان ستارهای درخشان در آسمان مقاومت دانست که با نوری هدایتگر، مسیر آزادی را برای ملتش روشن کرد. صدایی پرقدرت که همواره در دفاع از مظلومان و محرومان جهان طنینانداز بود. رهبری شجاع و حکیم که با درایت و تدبیر، ملتش را در برابر توفانهای سختی هدایت کرد. نمادی از ایستادگی و پایداری در برابر ظلم و ستم که الهامبخش نسلهای آینده است. صدایی که از دل کوههای لبنان برخاست و برای دفاع از مظلوم (غزه و فلسطین) جنگ را به خاک خود کشاند و جهان را لرزاند. مردی که بهتمامیت در جنگ با رژیم غاصب صهیونیستی معنا پیدا میکرد، یک الگوی تمامعیار برای زندگی ما در مدار دشمنشناسی است. از جهاد نصرا...، درس مقاومت و شجاعت میگیرم.
۲. تصویری که با دیدن عکس ایشان در ذهن من شکل میگیرد، چهرهای مصمم و پراراده است. چهره ایشان معمولا با نگاهی نافذ و لبخندی آرام همراه بود که نشان از اراده پولادین و ایمانی قوی داشت. رخت شهادت زیبندهاش بود.
محمد قبادی
۱. در وصف او باید خطبه متقین از زبان مولایمان علی را مرور کرد: اگر سرآمد معینی (مرگ حتمی) که خداوند برای (زندگی) آنها مقرر داشته نبود در یک چشم برهم زدن، ارواحشان از شوق پاداش الهی و ترس از کیفر او در جسمشان قرار نمیگرفت. آفریدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده، به همین دلیل غیر او در چشمانشان کوچک است. آنها به کسانی میمانند که بهشت را با چشم خود دیده و در آن مُتَنعّماند و...
۲. هنرمند نیستم اما به ذوق خودم شهید سیدحسن نصرا... را میتوان به سنگر تشبیه کنم. او سنگر و جانپناه مظلومانی بود که در برابر ابلیس مجسم و نادانی مطلق به او پناه برده بودند و ابلیس نمیتوانست به این جانپناه آسیب برساند، پس از آخرین حربهاش بهره برد و با بمبی سنگرشکن جانش ستاند و این سنگر را منهدم کرد، اما غافل از اینکه از گرد و خاک به هوا برخاسته از این انفجار، چشمش کور خواهد شد.
علی رستمی
۱. چهره مجسمی از یک روحانی مجاهدِ مسلمانِ شیعه است که سطح توقعات بشریت را از این کلیدواژهها بالا برد. تجمیع این خصائل در او موجب جذابیت و مقبولیتش در جهان اسلام و خاورمیانه، بلکه در جهانِ مستضعفین شد و از او یک «اسطوره» در اذهان ساخت و از سوی دیگر تصویر روشنی از شیعه در برابر سیلِ تکفیر بنا نهاد.
۲. سیدحسن نصرا... ترجمه این آیه زیبا از قرآن کریم است: مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ وَالَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الکفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم
سعیده اسداللهی
البته بنده از این شهید بزرگوار شناخت زیادی ندارم که بخواهم برای وصف او از واژهها مدد بگیرم اما ایشان برایم نماد مقاومت و آزادگی است. مردی که پیرو راه مولا علی بود و قیامش قیام حسین. مردی که آزادی فلسطین را میخواست و تن به ذلت نداد و جان داد.این روزها با دیدن تصاویر ایشان در سطح شهر، چهره شهید عزیزی در ذهنم نقش میبندد که تا ابد یاد و خاطره مردانگیهایش برایم زنده است؛ شهید چمران.
سمیه جمالی
شهید سیدحسن نصرا... را در حالی به یاد میآورم که از نظر من، بسیار شبیه جدش امیر مومنان، علی(ع) بود. رعد و برقی بود که ترسوها را میترساند اما لطافت باران و رنگینکمان بعدش را یارانش میدیدند و مهربانی از کلمات و چهرهاش، میبارید. من هرگز او را انسانی خشمگین نشناختم بلکه شجاعت و دلسوزیاش بود که در قالب کلمات، لحن و فراز و فرود صدایش، بر سر دشمنان مانند تیغ فرود میآمد. حرف و عملش یکی بود وقتی میگفت: «هذا یعنی لبیک یا حسین» و «وعندما نستشهد، ننتصر» او به معنای واقعی برای بشر ستمدیده با هر ملیت و عقیدهای تلاش کرد.
۲. پرترههای سید مقاومت شبیه شیر غران است، با دشمنان عنود و چون آبشار لطیف است با دوستان. عکس دستهایش که هر یک نشان از زبان بدن پیروزمندانه و مقتدرش بود، نماد بود. بهویژه آن عکس که تبدیل شد به یک نشان گرافیکی در حالی که نشان میداد: اگر سربازان صهیونیستی، عمودی بیایند افقی باز میگردند.
ما برای ادامه راه شهید مقاومت هنوز آن تصاویر را نگاه میکنیم و جان میگیریم.
ندا رسولی
۱. یک جایی بود و هست که به آن میگفتند و میگویند عروس خاورمیانه، عروس زیبایی که هر کسی میتواند مشعوف شود از زیباییاش، اما با این همه، سالهاست اسم این عروس که میآید، به جای تصویر خیابانهای سنگفرش و مجسمههای چند هزار ساله و کوههای همیشه سبز و سواحل زیبا و کمنظیر، تصویر بچههایی را میبینیم که با هزار ترس شب سر میگذارند بر دامن این عروس... ترس از تجاوز و اشغال و جنگ و بومب... و «بومب» از آن صداهایی است که از کودکی تا بزرگسالی میتواند در گوش هر کسی بماند؛ و بعضی صداها که در گوش میماند سخت بیچاره میکند آدم را؛ بس که ناخوشی همراه دارد...
اما یک روزی هم شد که این عروس و بچههای ترسیدهاش دلخوشی تازهای پیدا کردند، سایهای و مأمنی که در جوارش آرامتر شوند، کمتر بترسند و امیدوار باشند به دور شدن همان صداهای هولناک که از کودکی تا بزرگسالی در گوش هر کسی میتواند بماند و بیچارهاش کند، آن سایه و مأمن برای عروس خاورمیانه، سیدی بود که چند روز پیش در بیروت به شهادت رسید.
۲. الگویی برای جبهه مقاومت با ۶۴ سال زندگی سخت و پیچیده
هاشم نصیری
۱و۲. حسین زمان
حمید خوشآیند
۱. مجاهد کبیر و معجزهگر حماسهساز که همچون ذوالفقار علی در روزگار مضطرب مایه عزت پیروان علی بود.
۲. صاعقه رشیدی که با عبای زیبایی به یادگار از جدش به تن دارد، زیباتر از ماه و فروزانتر از خورشید جلوه میکند. نوری که هرگز خاموش نمیشود و چراغی که به سردی نمیگراید
مجید قنبری
۱. رهبر ارکستر جهانی مقاومت که ساز و آهنگ پرکشیدن داشت.
۲. عالم مجاهدی که لحظهای از عمرش را در تردید یا بیرون از میدان رزم نزیست.
سعیده شبرنگ
۱. من همه تاریخ را نزیستهام. اما چه بسیار کسانی بودهاند که آرزو کردهام کاش معاصرشان بودم و روزگارشان را درک میکردم. گاهی برای تحقق آن آرزو، با خودم در همین زمانه، دنبال نشانههایی میگردم بلکه کسانی را بیابم که رنگی از آن بزرگمردان تاریخی داشته باشند. سید حسن، یکی از آنها بود که همیشه فکر میکردم تمثالی از مالک علی (ع) است. و حالا با شهادتش، مدام این سخن امیرالمومنین در ذهنم مرور میشود؛ همان که وقت شنیدن خبر شهادت مالک فرمودند: مالک، و عجب مالکی! به خدا اگر کوه بود، کوهى بود که در سرفرازى یگانه بود، و اگر سنگ بود، سنگى سخت و محکم بود، که هیچ روندهاى به اوج قله او نمىرسید، و هیچ پرندهاى بر فراز آن پرواز نمىکرد.
۲. از نوجوانی با برادرم عادت داشتیم عکس شهدا و رزمندگان را جمع میکردیم. عکسهای امام و رهبر، فرماندهان و شهدای دفاع مقدس، شهدای حزبا... لبنان، رهبران مقاومت، شیخاحمد یاسین، سیدعباس موسوی، احمد متوسلیان، امام موسی صدر، مصطفی مازح، سیدهادی حسن نصرا...، سیدحسن نصرا...۳۲ سال، یک عمر است. سالهاست آلبوم نوجوانیام ورق نخورده و عکسی به آن اضافه نشده. حالا گالری گوشیام و مهمتر از آن حافظه و خاطرم پر است از تصاویرش. از زمانی که محاسنش مشکی بود، وقتی پای تابوت پسر شهیدش، با صلابت ایستاد، روزی که در ضاحیه فریاد لبیک یا حسین سر داد، روزی که گفت، اسرائیل از خانه عنکبوت هم سستتر است، تا همین روزها که دیگر محاسنش یکدست سفید شده بود، وقتی که به اسرائیل گفت جهزوا ملاجئکم، روزی که داشت به اباعبدا... سلام میداد و اشکش جاری شد، روزی که نوشت: قطعا سننتصر. از این به بعد هرجا عکسش را ببینم خواهم گفت: خون تو، کلید فتح قدس است
زهرا شکراللهی
روزی که بورخس در فرقه سی در وصف مسیح نوشت: «از رحم زنی عامی تولد یافت و برگزیده شد، نه فقط برای آن که محبت را تعلیم و ترویج دهد، بلکه شهادت را متحمل شود.» امکان وجودی شناخت اسرائیل را نداشت، کینه فرعون تا هنوزا هنوزا قد کشیده، سید عرب کینه قرنهای سپری شده را پس داد. روزی که پسرش را در پرچم سرخ شهادت به ارض موعود سپرد. سید سقف آوار شده بر سر کودک غزهای را چشید، ایستاد و در عمیقترین سیاهچال تاریخ فانوس گیراند.
کلا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِی، و هنگامی که جان به گلوگاه میرسد. مارش جنگ نواخته شده، گوشها پر شده از صدای خار و خاشاک تابیده در باد. پاییز تب کرده، باران بیا و ریشهها را پاشویه کن، بوی باروت بوی گوگرد، بوی سوختن چیزی میآید. شهادت را باید به دوش کشید، برد بالای بلند، کاشت زیر تندباد توفان.
جای کسی در این دنیا تنگ نیست.
یهود هر چه قفس بسازد، فانوس کور کند. باز از روایت موهن خود آزاد نمیشود. سید خوب فهمید باید ایستاده نفس کشید، برنده نگاه کرد، چنگ زد. خوی زیادهخواه جز با کشتن آرام نمیگیرد. روزی که سید قطره خون خشکیده کنار گوش دختر غزهای را دید، آخر دنیا را چشید.
به فکر فرزند کشتهشده خودش نبود. کاشانه ویرانه مرد فلسطین را نگاهید. انگار هیولایی از اول تاریخ آمده تا بهصورت خاورمیانه چنگ بیندازد. کار دعا و تسبیح نیست جنگیدن با یهود. یهود سینه ستبر میخواهد. قد کشیده میطلبد، خون در جریان میخواهد. سید خوب میدانست که در جنگ با هیولا مواظب باشد هیولا نشود.
تاریخ بیا بگو، مرز را تو ساختهای، تاریخ بیا بگو قول سرزمینی را به کسی دادهای، بگو قوم برتری را رقم زدهای. تاریخ بیدارشو، تا کی شهید را در خاک برانگیخته میکنی. تاریخ، کاشتن از ما کشتن از تو.
آمنه پازکی
۱. سیدحسن هم حسنی بود هم حسینی، هم علیوار شجاع بود و کرار.
۲. سید شهدای مقاومت یک سرباز تمامعیار ولایی بود در آخرالزمانی که از عمرش زمان زیادی باقی نمانده است.
سیدحسن نماد فرمانده امام زمانی بود که نقش و نگار امامش در زلال چشمانش جلوه میکرد.
نازلی مروت
۱. «سیدحسن» برای من مانند کتاب مقدسی است که هر ورق از زندگی او ترجمان جهاد و شهادت بود. شهید سیدحسن نصرا... برای نسل ما که جنگ را تجربه کرده بودیم، یادآور دلاورمردی مردان و زنان خداجویی بود که در صحنه دفاع از دین و وطن شناخته بودیم. او چون آیینهای شفاف چهره مردان خدا را برای ما به تصویر میکشید.
۲. من هیچ تصویر و تفسیری جز کلام حضرت مولانا برای شهید مقاومت نمیتوانم ترسیم کنم، چرا که او مرد خدا بود؛
مردان خدا پرده پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
از سوی انتشارات شهید کاظمی تهیه شد
آغاز نصرا...
انتشارات شهید کاظمی، بهمناسبت شهادت سیدحسن نصرا...، دبیرکل حزبا... لبنان، یک بسته مطالعاتی با عنوان «آغاز نصرا...» را ارائه داده است. انتشارات شهید کاظمی نزدیک به۱۰سال است که بهصورت خصوصی بهعنوان یک ناشر انقلابی درحال فعالیت است. در این مدت بیش از ۷۰۰ اثر تولید کرده که بخش زیادی ازآن درحوزه ادبیات دفاع مقدس، مدافعان حرم و محور مقاومت است. این انتشارات بهمناسبت شهادت سید حسن نصرا...، دبیرکل حزبا... لبنان، یک بسته مطالعاتی با عنوان «آغاز نصرا...» را ارائه داده است که در زیر مشاهده میکنید:
۱/ پدر معنوی حزبا...:
خاطرات و تحلیلهای سیدحسن نصرا... درباره آیتا... بهجت، پدر معنوی حزبا... لبنان
۲/ فرمانده در سایه
روایت زندگی اثرگذارترین فرمانده مقاومت، شهید عماد مغنیه
۳/ تو زودتر بکش ۱
روایت نیروهای عملیاتی و اطلاعاتی اسرائیل از شصت سال ترورهای موساد
۴/ تو زودتر بکش ۲
روایتی «اسرائیلی» از پیشزمینهها و روند تشکیل سازمانهای اطلاعاتی این رژیم
۵/ تو زودتر بکش ۳
روایت نیروهای عملیاتی و اطلاعاتی اسرائیل از شصت سال ترورهای موساد
۶/ شکار شکارچی جلد اول
داستان نفوذ در دستگاه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی
۷/ شکارشکارچی جلددوم
داستان نفوذ در دستگاه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی
۸/ نفوذ در موساد
داستانهای واقعی از رخنه اطلاعاتی در رژیم صهیونیستی
۹/ اشک دشمن
داستانهای واقعی از رخنه اطلاعاتی در رژیم صهیونیستی
۱۰/ سکوی پنهان
داستان یکی از پیچیدهترین مأموریتهای سازمان اطلاعات و امنیت مصر که یکی از مهمترین عملیاتهای سری در جهان پنهان (جنگ اطلاعات) نیز بود.
۱۱/ آخرین روز جنگ
خاطرات واقعی زنی از قلب جنگ ۳۳ روزه اسرائیل و حزبا...
۱۲/ تلآویو سقوط کرد
یک رمان امیدبخش و شجاعانه که نام فلسطین را نه با تلخی، بلکه همراه شیرینی فتح به پایان میرساند.
۱۳/ بزرگترین زندان زمین
یک منبع جامع برای مرور تاریخی روند تبدیل باریکه غزه به بزرگترین زندان رو باز جهان
۱۴/ عشقالگر
داستانی که با دود و تیر و خمپاره شروع میشود و با پرواز روحی مطهر به پایان میرسد.
۱۵/ باغهای معلق
تجربه چهارسال محاصره شهر نبلالزهرا به روایت هفت زن سوری
۱۶/ اسرائیلی که من دیدم؛ نه صلح، نه حرف اضافه
خاطرات خبرنگار عرب از سفر سال ۱۹۹۶ به شهرهای صهیونیستنشین و مسلماننشین فلسطین اشغالی
۱۷/ الی...
سفرنامه شامات و حدود سرزمینهای اشغالی