بنابراین شکست مقاومت در غرب آسیا که با توجه به مؤلفههای موجود، امکان آن وجود ندارد، بهعنوان یکی از اهداف نظام سلطه برای سلطهگری بیشتر محسوب میشود. واقعیت این است که این جبهه ایجاد شده از سوی مقاومت، یک حلقه وصل محسوب میشود و ساحات و میادین مختلف آن مانند نخ تسبیح، همه آزادگان جهان را به هم وصل میکند. این مقاومت در منطقهای به نام غرب آسیا تبلور یافته و ما میتوانیم واقعیت تئوری مقاومت را در اینجا کاملا مشاهده کنیم. اما قطعا مقاومت منحصر به یک جغرافیا نیست و نخواهد بود. در چهارچوب اعتقاد اسلامی باید این معنی کاملا روشن شود که موضوع جهاد و شهادت بهعنوان فخری بزرگ شناخته میشود و البته لازم به یادآوری است که ما چه پیروز شویم و چه شهید، در چهارچوب فکری و اندیشهای مقاومت، پیروز خواهیم بود و بر این اساس، مجموعه مقاومت، ساختار و سازمانی را ایجاد کرده که هیچ نیرویی تصور نمیکند که بدون نیروی فرمانده یا بالادستی خود، امکان حرکت به سمت هدف را نخواهد داشت؛ در این جنگ نامتقارن، همه افراد، هم رزمنده و هم فرمانده هستند. به این ترتیب، هر اتفاقی در چهارچوب مقاومت بیفتد، این مهم را اثبات میکند. دستکم در بیش از ۲۰سال گذشته از سال ۲۰۰۶ تاکنون، هر اتفاقی که در چهارچوب مقاومت افتاده، این واقعیت را به تصویر کشیده است. برای نمونه در همین ایام اخیر تعدادی از فرماندهان مقاومت با اقدامات ترویستی رژیمصهیونیستی به شهادت رسیدهاند اما بُرد تیر و دید مقاومت در لبنان، نه فقط کاهش پیدا نکرده بلکه مقاومت، همچنان توانسته رژیمصهیونیستی را در باتلاق بهوجود آمده، درگیر و متوقف کند.لازم به یادآوری است که در هیچیک از کتب استراتژی نظامی، مسأله جنایت و کشتار مردم بیدفاع، پیروزی محسوب نمیشود.به همین دلیل افرادی که تصورمیکنند، امروز رژیمصهیونیستی با کشتار مردم و تخریب خانههای مردم بیدفاع و مظلوم به پیروزی رسیده، قطعا با نگاهی غیر از چهارچوبهای انسانی و حتی تئوریهای نظامی به مسائل مینگرند. حزبا... توانسته پشتوانهای عمومی را بهعنوان سرمایه اجتماعی از همه نژادها، ادیان، مذاهب و اقوام مختلف لبنان ایجاد کند و بر همین اساس است که میگویم مقاومت به مفهوم مقاومت اسلامی لبنان در چهارچوب حزبا... زنده بوده و هیچ ارتباط مستقیمی با افراد ندارد. گرچه وقتی میگوییم مقاومت زنده است، منظورمان همه مقاومتهایی است که در سطح کره زمین در مقابل نظام سلطه ایستادگی میکنند.