به گزارش خبرنگار جامجم، تحقیقات جنایی در این پرونده از اسفندسال۱۴۰۱و با گزارش قتل مرد جوانی به بازپرس ویژه قتل تهران آغاز شد. تیم جنایی در یکی از خیابانهای جنوبی تهران، روبهروی مغازه صافکاری با جسد خونین مرد ۴۰سالهای روبهرو شد که با ضربه چاقو به گردنش به قتل رسیدهبود. بررسیها نشان داد لحظاتی قبل زن جوانی ازپنجره خانهاش متوجه درگیری سه مرد میشود و موضوع را به پلیس خبر میدهد، اما وقتی مأموران به محل حادثه میرسند به جسد خونین مرد ۴۰ساله برخورد میکنند.مأموران در بررسیهای بعدی تصویر قاتل راشناسایی کردندومشخص شد وی مرد ۵۵سالهای بهنام میثم است که مدتی قبل با مقتول اختلاف داشتند و بامداد روز حادثه هم او را به قتل میرساند.سپس مأموران به محل زندگی قاتل رفتند،اما متوجه شدندوی پس از حادثه به مکان نامعلومی گریختهاست.بدین ترتیب میثم تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و مأموران هم دریافتند وی پس از قتل به یکی از شهرهای غربی کشور رفته و در آنجا زندگی مخفیانهای را آغاز کرده است. با بهدستآمدن این اطلاعات کارآگاهان به دستور بازپرس جنایی راهی غرب کشور شدند، اما مشخص شد وی مخفیگاهش را ترک کرده و به ترکیه رفته است. سرانجام آبان سال گذشته ماموران دریافتند متهم به قتل به تهران آمده است که او را شناسایی و دستگیر کردند.
متهم در جریان تحقیقات مقدماتی گفت: کنار مغازه دوستم مشغول حرفزدن بودیم که یک خودروی سراتو سه مرتبه از مقابل ما عبور کرد. راننده آن در ادامه کمی جلوتر از ما، از خودرو پیاده شد و با یکی از دوستانم درگیری فیزیکی پیدا کرد. برای دفاع از دوستم با چاقو به آن مرد ضربههایی زدم که باعث مرگ وی شد. روز بعد وقتی از طریق دوستانم فهمیدم او مرده است با برداشتن مبلغی پول از خانه فرارکردم و به شهرستانی درشمالغرب کشوررفتم. باتکمیل تحقیقات و بازسازی صحنه قتل، پرونده برای محاکمه به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد و متهم در شعبه دوم و به ریاست قاضی علی دلداری پای میز محاکمه قرار گرفت. در ابتدای این جلسه اولیای دم مقتول برای میثم درخواست قصاص کرد.
سپس متهم در جایگاه ایستاد و گفت: سالهاست با خانواده مقتول همسایه هستیم. من به نوعی معتمد محل بودم و مردم بهخاطر رفتار امیر علیه او استشهادیه پر کردند و از من هم خواستند امضا کنم. بعد از آن خصومت امیر با من شروع شد و هر بار از مقابل من رد میشد فحش میداد. شب حادثه با دوستم سعید ایستاده بودم که سرنشینان سراتویی ازمقابلمان دو سه باری رد شدند. به سمت داروخانه رفتم که دیدم سرنشینان سراتو سراغ دوستم سعید رفتند و اورا کتک میزنند. بعد یکی در این میان به من فحش ناموسی داد. دستشان چاقو بود. یک لحظه مغزم کار نکرد و درگیر شدم. چاقوی یکی از آنها را گرفتم که دستم زخمی شد. با امیر درگیر شده بودم که شنیدم یکی گفت از ماشین اسلحه بیار. من هم با چاقو دو ضربه به امیر زدم.
رئیس دادگاه: اما بر اساس فیلم، ضربات زیادی به مقتول زدی.
میثم: لحظات چاقوزدن یادم نیست، انگار یکی گلویم را گرفته بود و داشت خفهام میکرد.
رئیس دادگاه: چاقو را چه کردی؟
میثم: داخل سطل مکانیزه انداختم. پشیمانم و میشد طور دیگری موضوع را حل کرد. از اولیای دم میخواهم مرا ببخشند.
با توجه به درخواست متهم ادامه رسیدگی بهصورت غیرعلنی برگزار شد تا درباره دلیل اختلافش با مقتول صحبت کند. پس از آخرین دفاع متهم قضات وارد شور شده و میثم را به قصاص محکوم کردند.