یادداشت هایی از زبان نوجوانان درباره جمع‌های خانوادگی

چرا نوجوانان از جمع های خانوادگی فرار میکنند؟

کد خبر: ۱۴۶۷۹۴۳
نویسنده قلمرو نوجوانه

 سلام بر چالش!

ایجاد برخی محدودیت‌های غیرقابل توجیه، محیط خشن، نبود رابطه دوستانه بین والدین و فرزند، ترس از والدین و... از جمله مهم‌ترین دلایل کمرنگ شدن ارتباط میان فرزندان و والدین است. کسانی که در سن نوجوانی قرار دارند، همسالان خود را عاقل‌تر از والدینشان در نظر گرفته و بر این اساس پاسخ سوال‌های خود را در گروه دوستان جست‌وجو می‌کنند و کمتر به جمع‌های خانوادگی می‌روند. پدر و مادر‌ها باید توجه داشته باشند که سن نوجوانی دوره‌ای بحرانی است و باید با فرزندان خود رابطه دوستی برقرار کنند، اما عملا شاهد این اتفاق نیستیم. والدینِ خسته از روزمرگی‌ها توان صبر در برابر پرخاشگری بچه‌ها یا وقت‌گذاری برای آن‌ها را ندارند و اوضاع هر روز بدتر می‌شود. والدین باید در شبانه روز ساعاتی را به صحبت کردن با بچه‌ها اختصاص دهند و پای حرف‌های فرزندان خود بنشینند. در این صحبت‌ها فرزندان مهارت‌هایی را یاد می‌گیرند که به هیچ عنوان از راه‌های دیگر به آن دست نمی‌یابند. والدین باید بدانند که بیشتر نوجوانان مهارت‌های زندگی را آموزش ندیده‌اند و به راهکار‌های مقابله با مشکل آشنایی ندارند. اتفاقی که متاسفانه در مدارس نیز به نحو شایسته‌ای پیاده نمی‌شود و بیشتر آموزش‌ها پیرامون دروس نظری است. نباید فراموش کرد که هر چقدر شکاف بین نوجوان و خانواده بیشتر شود، مشکلات و معضلات زیادتری نیز در کمین فرزند خانواده خواهد بود. از جمله می‌توان به افسردگی و رفتار‌های ضد اجتماعی اشاره کرد.
برای ایجاد ارتباطی عمیق با نوجوانان و جوانان، باید نیاز‌ها و علایق آن‌ها درک شود. برای این امر خوب است به مرز‌ها و حریم حصوصی آن‌ها احترام بگذارید، از سرزنش و انتقاد زیاد بپرهیزید و حمایت و همدلانه گوش دادن را فراموش نکنید!
محمدپارسا اشرفی از تهران
 
 

چرا دوست نداریم؟

بنظر شما چرا نوجوان‌ها علاقه ای به جمع‌های خانوادگی ندارند؟
نوجوان اسمش برازنده‌ی خودش است؛ نوجوان یعنی تازه جوان،نشاط و چیز‌هایی قبیل خودش.
همیشه در جمع‌ها هرکسی با توجه به عقیده‌های خودش بحثی را به میدان می‌اندازد و دیگران یکی‌یکی مسئله را چنگش میزنند،اما برای یک نوجوان چی؟ شاید نتواند بگوید کاموایی که در ذهنش گره خورده چقدر طولانی و ترسناک است،و شاید دغدغه‌های او را بزرگان فامیل خنده‌دار هم بشمارند.
مثلا یک نوجوان کنکوری نمیتواند بگوید: کنکور سخت است و نیاز به برنامه ریزی‌های زیادی دارد و چیز های دیگر..
خب بنظر شما چه میشود؟ اول همه کمی تعجب میکنند و بعد میگویند: خب چیزی نیست که و از این جور صحبت ها..
اما آن مسئله همچنان در ذهن نوجوان‌ما می‌ماند و کسی نیست که او را درست راهنمایی کند.
و حالا دوباره فرض کنید همین نوجوان کنکور داده باشد و باید در جایی بشیند و سخن بگوید که همه نگاهشان را به او دوخته‌اند تا بپرسند: رتبه ات چیشد؟ باز هم نوجوان ما در فکر فرو میرود‌.
دغدغه‌های فکری نوجوان و صحبت‌هایش زیاد به درد جمع‌های سیاسی پدران و صحبت‌های مادران و خاله و عمه و عمو نمیخورد؛بحث نوجوان در میان دوستانش باز میشود،جایی که آنها به او میدانی دادند تا سخن بگوید و یکی‌یکی تاییدش کنند و درآخر به جایی برسد که باهم بخندند نه جایی که به نصیحت ختم شود.
اما نوجوان هم میتواند در جمع های فامیلی لبخند بزند،میتواند کنار پدرش از مشکلات صحبت کند و میتواند به عمه‌ و خاله‌هایش درمورد سختی کنکور بگوید،به شرطی که در روبه‌روی نوجوان ما کسی ایستاده باشد که به دنبال راه حل باشد و نه نصیحت!
حانیه آب‌نیکی از تهران
 
 
 

لوله تفنگ را برگردان

چقدر احتمال می‌دهید یک راننده تاکسی، از در ترافیک ماندن در تابستان لذت ببرد؟ به همان میزان، حداقل نیمی از نوجوانان هم از در کنار خانواده ماندن لذت می‌برند! خانه حکم ماشین را دارد؛ ماشینی که شیشه جلویش ترک خورده، روکش صندلی کم و بیش پاره شده و در فقط از بیرون باز می‌شود. خانواده مسافرهای کلافه و عصبانی‌ای هستند که سر صحبت را با تحلیل‌های هواشناسی باز کرده‌اند‌.نوجوان خانواده اما راننده‌ای است که هم باید ماشینش را تحمل کند و هم صحبت مسافرانش را بشنود و گاهی هم پا به پای آن‌ها، خودش هم تحلیلی کند.هیچ‌کدام از آن مسافران اما بیشتر از چند دقیقه صحبت راننده را نمی‌شنوند؛ گویی همان اعضای خانواده که بالاخره هرکدام برمی‌گردند در اتاق یا پی کارهای خودشان. شاید بدون اینکه حرفش تمام شود، مسافر به مقصدش رسیده و پیاده شود.اگر بخواهیم در نظر بگیریم هر روز چند ده نفر و شاید بیشتر، سوار ماشینش می‌شوند، هرکس از چیزی صحبت می‌کند و نظر می‌دهد و حالا او نیاز دارد دیتاهای هرچند ناقص ذهنش را جایی بگوید، نگاه‌مان به این موضوع چطور می‌شود؟ اگر تمام حرف‌هایش از عصبانیت و خستگی ترافیک باشد چطور؟ شاید بعضی‌های‌شان قبل از خواب، از گفتن بعضی تحلیل‌های‌شان پیشمان هم بشوند! ما که مسافر تاکسی بودیم چقدر سعی کرده‌ایم بابت عصبانیت راننده‌ها صبوری کنیم و صدای‌مان را روی صدای‌شان بالا نبریم؟دوست دارم یک‌بار لوله تفنگ از روی پیشانی آن‌هایی که بوده برداشته شود. مثلا یک‌بار هم خانواده‌ها از خودشان بپرسند اگر فرزندشان با آن‌ها صحبت نمی‌کند، اگر دنیایش با آن‌ها فرق می‌کند، اگر گاهی عصبی است، آن‌ها برای حلش چه کرده‌اند؟ چقدر پای حرف فرزندشان نشسته‌اند؟

مریم یگانه‌فرد از رشت

 

اجبار تا کی؟

هرگز دلیل اجبارهایشان را متوجه نمی‌شوم! همنشینی با بزرگ‌سالانی که محور فکری و حتی محور صحبت‌هایشان با منِ‌نوجوان متفاوت است چه باری را از دوش آن‌ها برداشته یا چه سودی را برای من به همراه می‌آورد؟ آیا به‌هم‌زدنِ‌دیگِ‌غیبتی که برای غریبه و آشنا شعله می‌کشد در آینده‌ی من مؤثر است؟ آیا دانستن تراز و معدل من، یا حتی انتخاب‌رشته‌ی دانشگاهیِ‌من، زندگی‌ِ‌آن‌ها را دگرگون می‌کند؟! شاید هم حضورِمن در آن جمع، نشان از این دارد که من برای شنیدن‌ نصحیت‌هایی که یک هفته راجب آن‌ها فکر کرده‌اید را دارم! ترجیحم‌ این است که کارهای انباشته شده‌ام را در تنهایی انجام دهم تا اینکه در جمع بزرگتران یا حتی هم‌سالانی باشم که هر کدام برای خود دنیای متفاوتی دارند و می‌خواهند با زور و اجبار، آن را به دیگران تحمیل و آن‌ها را بابت نگاه‌شان به زندگی سرزنش کنند.هم‌نشینی با هم‌سالانی که روزی هم‌پای شیطنت‌هایم بوده‌اند را دوست دارم مشروط به اینکه احترام همه را نگه داریم، نه اینکه آن‌ها را به خاطر طرز پوشش، یا برند نبودن لباس یا حتی نداشتن کاشت ناخن کوچک بشماریم. بحث‌های تکراریِ رواج بین خانواده‌ها، از حوصله نوجوانی که با هزار دغدغه دست و پنجه نرم می‌کند و تلاشش بر این‌است که خودش را آرام نشان دهد، خارج است. شاید بحث‌های جالب‌تری برای گفت‌و‌گو وجود داشته باشد که منِ نوجوان را هم راضی و به جمع‌های خانوادگی دلگرم‌ کند.شاید لازم است پدرها از بحثِ‌همیشگیِ‌ مسائل سیاسی و اقتصادی که هیچ‌وقت‌ از صحبت درباره‌ی آن خسته نمی‌شوند، دست بکشند؛ یا حتی مادرها از بحثِ‌همیشه‌داغِ ازدواج کمی فاصله بگیرند. گاهی لازم است بزرگ‌ترها، چشم‌های لبریز از اتهام و گلایه را بر روی نوجوان ها ببندند و دلیل این بی‌میلی‌ها را از دید نوجوانان بررسی کنند.

مریم کارخیران از اصفهان

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها