در پی فزونی گرفتن شور و غوغای بحث انتخابات ریاست جمهوری در کشور و خیل کاندیداهای نوآمده و آرزومند و جاماندگان دورههای گذشته، انعکاس تحولات بینالمللی و سیاسی ایام حاضر و هر آنچه در محیطهای پیرامونی و کلان حساس راهبردی؛ تحولات تا حد زیادی به خاموشی و یا فراموشی وانهاده شده است. اخبار شورای حکام و تنش و یا تضاد میان اروپا و آمریکا پیرامون موضوع هستهای قدمتی بیست ساله دارد، با همه فراز و نشیب های متناوب در کشاکش رقابتهای سیاسی بینالمللی و داخلی ایران دستخوش تحولات عدیدهای شده است.
اگرچه اخباری کمرنگ و بیرنگ در عرصه رسانههای همگانی تا حدی نادیدنی است اما موضوعی مهم و بس جدی در آن سوی مرزهای ایران و در شورای حکام است که بیشک صاحب نظران به آن توجه خاص مبذول میدارند اما در کلیت موضوع چندان نشان و نشانه ای از تلاش و تحرک پیرامون باید ها و نباید ها و چرا ها و چگونگی ها قابل رویت نیست و شاید در وضعیت امروز ایران امری بس ناگزیر و گریز ناپذیر باشد در این وادی میتوان چند کلام را به عنوان کلیات ، باز تکرار کرد.
بایدن همچنان بیش از گذشته در مخمصه ای پیچیده گرفتار ناکردههای بسیاری است که بخشی از جهان متوقع حل و فصل و یا ارائه دورنمایی روشن از آنها به عنوان تنها مدعی قدرت برتر نظامی و اقتصادی جهان است. از جمله اینکه کماکان وضعیت جنگ روسیه و اوکراین نامعلوم و شرایط و آینده بسیار ناپیدا می نماید. در غزه بعد از ۷ اکتبر این قصه پر غصه کشتار آدمیان همچنان وجدان های بیدار را در سراسر گیتی و حتی در دل آمریکا به تعجب واداشته و تردیدها روز به روز نسبت به صداقت گفتارهای گهگاه خوشایند بایدن با تردید و ناامیدی مواجه میشود. رژیم اشغالگر هر آنچه میخواهد به جنایات خود ادامه میدهد. و چین نیز خود چالش بزرگ دیگری است و اصل انتخابات آمریکا و بحث ترامپ جویای قدرت از نو بازامده کابوس بایدن و بسیاری دیگر است نه در آمریکا که در اقصی نقاط جهان و به خصوص اروپای گرفتار در جنگ اوکراین و روسیه.
اما شاید به گفته برخی تحلیلگران موضوع ایران بارقه امیدی در کوتاه مدت با پا در میانی نبرد ایران و رژیم صهیونیستی و تماسهای غیر مستقیم موثر به عمل آمده و به خصوص مذاکرات صورت گرفته برای کاهش تنش میان ایران و آمریکا در یک کشور ثالث، آمریکا را بر آن میدارد تا در این لحظات خاص و با گواه انتخابات پیش رو در ایران با کاستن از تنشهای منطقهای دستاوردی را برای خود به عنوان اقدامی مثبت و یک موفقیت فراهم آورد. بی هیچ تردید آمریکا از سوی مردم جهان در کشتار رنجبران مقاوم تاریخ و با حمایتهای تسلیحاتی گوناگون و وتوهای مختلف کشوری قدرتمند اما قابل نکوهش و سرزنش و سزاوار محکومیت است و این خود به تنهایی بایدن را با آسیب جدی مواجه میکند.
در حالی که آمریکا در گذشته تا حال هرگز اجازه ورود اروپا به صحنه فلسطین و اسرائیل را نداده است و اروپا صرفاً همواره منبع پرداخت هزینههای اقتصادی این بحران بوده است، در بحث اوکراین نیز باز این آمریکاست که برنده واقعی است و این جنگ نابخردانه بوده است و اوکراین با نابودی تمام زیر ساخت های خود به نابودی کامل نزدیک شده است و روسیه با وجود تحریم های گسترده و آثار مخرب ناشی از آن و ضررهای بسیار از سوی بسیاری از کشورها، کشوری متجاوز نامیده شده و نهایتا تا امروز اروپا بازنده نهایی این نبرد نافرجام است.
اروپا بیش از آمریکا باید هزینههای نظامی زیادی را به این جنگ اختصاص دهد در حالی که تاریخ به پایان رسیدن تحمل شهروندان رفاه طلب این قاره هنوز چندان مشخص نیست. اروپا از پیشگامان مذاکرات هستهای با ایران بوده است و برجام یک پیروزی سیاسی و دستاورد طلایی برای آنها در مسیر افزایش توان و قدرت اروپا در جهان بوده است اروپا از شرکای بسیار قدیمی و کهن ایران در تمام حوزههای فرهنگی، صنعتی،بانکی، مالی و فناوری بوده است و به لحاظ فاصله جغرافیایی فاصله و تفاوت آنها با ایران نسبت به آمریکا بسیار متفاوت است و به همان سان که اوکراین از امریکا فاصله بسیاری دارد و روسیه برای اروپا یک تهدید جدی تلقی میشود. روابط فی مابین ایران و اروپا به خصوص سه کشور اروپایی چند سالیست که با یک رخوت و سستی و حتی گهگاهی نوعی از خصومت مواجه بوده است .
مذاکرات با سه کشور اروپایی و حتی با دیگر کشورها نیز به خواب عمیق فرو رفته است به نظر میرسد در نبود تماس و گفتگو و رایزنی میان ایران و اروپا باعث به وجود آمدن نوعی عصبیت در سه کشور شده و به نوعی خصومت و بیاعتمادی را به همراه آورده است. موضوع دیگر عدم وجود سفرها و گفتگوها و تعامل ایران و اروپا بر خلاف دورانهای پس از انقلاب با این سه کشور اروپایی و همچنین نبود هیچ گونه منافع مشترک اقتصادی و تجاری و روابط فرهنگی و دانشگاهی در کنار نبود هر گونه بحث و گفتگو و با وجود انبانی از معضلات و توقعات دور و نزدیک راهی جز رفتن به سوی چاه نهفته بجای راه را برای اروپا باقی نمی گذارد. عوامل بسیاری موجب به وجود آمدن این نوع از عصبیت از سوی این سه کشور نسبت به ایران شده است و بی شک با تهیه و صدور قطعنامه احتمالی هیچ حاصلی مفیدی به همراه نخواهد داشت جز افزایش تنش و دیوار بی اعتمادی . قطعا بی هر گونه تردیدی هرگز امکان یکرنگی و همسانی اندیشه ایرانی و اروپایی را نمیتوان تصور نمود، همان گونه که در میان خود اروپاییها با آن همه اشتراکات و ارزش های کهن فرهنگی نیز چنین همرنگی نمی یابید . اصولاً اندیشهها را نمیتوان یکسان و یک رنگ ساخت تنها میتوان در حدی آنها را با گفتگو و رایزنی به هم گره زد.
من سعی دارم در نگاه خوشبینانه بروز برخی از عصبیتها از سوی اروپا را از روی علاقهمندی برای مطرح بودن توسط ایران و عطش نسبی انها آنها برای مذاکره و تفاهم نسبت به ایران بدانم و عدم توجه و نادیده گرفته شدن آنها را موجب حرکتی فراتر از رفتار خردمندانه و متعادل با نشانی از نومیدی بدانم.