درباره کسب تجربه‌های مختلف در مدارس

جای خالی تجربه

این روزها، همان روزهایی است که بی‌حوصله و کرخت، بدون این‌که راه مدرسه تا خانه و بلعکس را بفهمیم، طی شده است. همان روزهایی که سرمان پر از سوالات مهم است، انگیزه‌ای برای پیدا کردن پاسخ آن نداریم و جای خالی تجربه‌های مختلف توی زندگی‌مان درد می‌کند. در ۳-۳-۶ این شماره می‌خواهیم درباره تجربه در مدارس صحبت کنیم.
کد خبر: ۱۴۵۵۹۰۲
نویسنده زهرا  قربانی - دبیر نوجوانه
 
یک خلع بزرگ
ناف نوجوانی را با کسب تجربه‌های نو بریده‌اند. دوران دانش‌آموزی سن ترشح دوپامین و میل به دوپامین فوری و زیاد است اما مدرسه این بند را نه‌فقط پاره می‌کند، بلکه گاهی حتی تا آینده هم آن را می‌کشد. آنجاست که می‌بینیم بزرگسال شده و از زندگی چیزی نفهمیده‌ایم، شده‌ایم یک آدم‌آهنی پشت میزی. سال‌های سال است که رهبری در دیدار با اهالی آموزش و پرورش، در روز معلم و ۱۳ آبان و به بهانه‌های مختلف به امر مهم کسب مهارت و تجربه در مدارس اشاره می‌کنند اما تا اسنادی مانند سند تحول بنیادین اجرایی نشود و ساختار مدارس تغییر اساسی نکند، مدرسه جایی برای تجربه نیست. شاید با خود بگوییم در بستر هنرستان‌ها این فرآیند کمی تا حدودی با انجام کار‌های هنری انجام می‌گیرد، چیزی که تجربه را از مهارت متمایز می‌کند، گوناگونی و حق در انتخاب آن است. تجربه یعنی همان از این شاخه به آن شاخه پریدن و اصطلاحا تُک زدن به همه‌چیز، آن هم در به‌موقع‌ترین سن و یعنی کشف همان هویت «خود» در سوالات بزرگ بی‌جواب اما مدرسه فقیرترین جا برای کسب تجربه است و اصلا توقعی در دانش‌آموز نسبت به تجربه کردن در مدارس وجود ندارد.

بازی برد- برد
اگر فکر می‌کنید وقتی پای‌تان به مدرسه باز شد، بازهم نمی‌توانید خیلی چیزها را تجربه کنید چون، امر و نهی‌ها سرجایش باقی است و فقط عاملش از پدر و مادر، به معلم و ناظم و مشاور تبدیل شده است، کاملا درست فکر کرده‌اید. مدرسه جایی برای تجربه نکردن است. قرار است در این ۱۲ سال همه ما یک مسیر تقریبا مشخص را طی کنیم بی‌آن‌که در آن دخل و تصرفی داشته باشیم و این‌که نظر، سلیقه، حال و احوالات شخصی ما چیست، هیچ تغییری در این روند ایجاد نخواهد کرد.
برای همین است که پدربزرگ‌های ما هم خاطراتی شبیه به خود ما از مدرسه رفتن‌شان دارند. اصلا اینجاست که می‌گویند آزموده را آزمودن خطاست. ولی سیستم آموزشی ما دارد دقیقا مدل کارخانه عمل می‌کند. یعنی همه وارد یک دستگاه می‌شوند و ۱۲ سال بعد شبیه هم از آن خارج می‌شوند و تازه می‌توانند دست به تجربه‌های متفاوت بزنند. این وسط هم اگر کسی بخواهد خلاف مسیر آب حرکت کند، طرد می‌شود.

علم تجربی
بله بخشی از علم به صورت تجربی به دست می‌آید؛ همان بخشی که تقریبا اغلب مدارس و خانواده‌ها اصرار دارند بچه‌ها به سمتش گرایش پیدا کنند. مقدمه رفتن سمت این رشته‌های ظاهرا پولساز هم یکی دو مدل هوش‌است. در حالی که نوجوان و اساسا انسان، چند مدل هوش‌دارد و برای این‌که این هوش‌ها به رشد و شکوفایی برسد، باید تست و آبدیده شود. حال آن‌که در ۹۰ درصد مدارس، فرصتی برای این مسأله وجود ندارد.
مدرسه خوب که حتی رهبری هم تاکید دارند باید محور تربیت نسل نوی جامعه باشد، حتما مدرسه‌ای نیست که فقط تمرکزش آموزش است، آن هم آموزشی که مبنایش یکی دو مدل هوش است. اصلا خود انسان بودن هم باید در همین مدارس تجربه شود. یعنی فرد باید مهارت‌های فردی و اجتماعی را یاد بگیرد تا بتواند گلیمش را از آب بیرون بکشد. 

یک تمرین
چند سال بعد خود را تصور کنید. اولین بچه‌تان را بغل گرفته‌اید و نمی‌دانید با او چطور برخورد کنید. او خودش نوجوان شده و نمی‌دانید چطور دربرابر خشمش صبوری کنید و اصلا چرا راه دور برویم؟ همین الان هم نمی‌دانیم در برابر خواهر و برادر خود چه وظیفه‌ای داریم و با خانواده باید چطور تا کنیم. یادگیری مهارت در زندگی هم تجربه محسوب می‌شود، گاهی تمرین است. تجربه تمرین بازی کردن یک نقش در آینده. پدر و مادر بودن یا همین الان خواهر و برادر بودن.
بعد دقیقا قرار است یکهو بشود ۱۸ سال‌مان و از مدرسه فارغ شویم و همه‌چیز را ناگهانی یاد بگیریم. بدو بدو هر نقش اجتماعی را قبول کنیم و احتمالا با همین دست فرمان، گند بزنیم به همه آن نقش‌ها.
newsQrCode
برچسب ها: مدارس نوجوان نامه
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها