آن تشییع علاوه بر هزار و یک خاطره و آموخته خوب، این جمله درخشان را سالهاست که در ذهنم حک کرده و هر بار که پای کار شهید وسط باشد، علامتش در وسط فکرم ظاهر میشود و راه بهتر را نشانم میدهد.این آموخته و آن جمله، مقدمهای است برای معرفی کتاب«نامزد گلولهها» آخرین نوشته استاد بزرگ، مرتضی سرهنگی برای آخرین سپهبد ایرانی شهید شدهمان؛ شهید خوش عاقبتمان حاج قاسم سلیمانی که نویسنده، تمام آنچه را داشته، چیده و گذاشته توی طبق اخلاص.
عنوان جذاب
عنوان کتاب به حد کافی جذاب است و البته اشاره دارد به اصرار دوستان و هوادارانش که در سال ۱۳۹۶ ترغیبش میکردند وارد گود سیاست و انتخابات ریاست جمهوری شود و او با تمام فروتنی که داشت و با تمام اخلاصش پاسخ داده بود «من نامزد گلولهها هستم» و عذر خواسته بود از نامزدی برای رئیس جمهور شدن و حضور در عرصه انتخابات و اینسان، سیاست و سیاهی سیاست را به اهلش هشته بود.علاوه بر عنوان جذاب، رنگ غالب سرخ در جلد که نشان خون است و در آثار تولید شده راجع به فرمانده شهیدمان خوب رخ مینماید، بر گیرایی جلد کتاب افزوده و تک عکس کتاب که تصویری از جوانی شهیدمان است با هیأت و هیبت جوانان قبل انقلاب با موهای بلند و فرفری و پیراهن یقه خرگوشی و شلوار دمپا گشاد که از قضا سال ۵۸ وقتی داوطلب عضویت در سپاه شده بود، به همین هیأت و هیبتش گیر داده بودند دوستان گزینش سپاه و عذر عدم ظاهر مناسب خواسته بودند از سیدالشهدای سپاه خمینی.
همه هنر نوشتن
برگردم به مقدمهای که گفتم و بگویم که مرتضی سرهنگی که خدا به طول عمرش برکت بدهد به جریان شکوفا و پویای ادبیات پایداری که حاصل مستقیم زحمت و رنج دست اوست، برخلاف این سالها که بیشتر شاگردپروری میکند و راه نشان ما شاگردهای دور و نزدیکش میدهد و کمتر مینویسد، این بار گیوه ور کشیده برای رفتن به کرمان و روستای زادگاه حاج قاسم و به همراه هیأتی، تحقیق میدانی کرده از زادبوم شهید و بعد اسناد و خاطرات و همه گفتهها را راجع به حاجی چیده کنار هم و نامزد گلولهها را آفریده؛ کتابی که سفر کوتاهی است به زندگی فرمانده شهید و او هرچه در ذخیره تجربه و توان داشته، آورده پای کار کتابی که قهرمانش نامزد گلولههاست و برای شهیدی که هرچه داشت را نثار عقیده و جهاد و خدا کرد، هر آنچه از هنر نوشتن میدانسته را آورده پای کار.با جملاتی که در عین سادگی و کوتاهی، وقتی میخوانیشان در ذهنت شکافته میشوند و هر جمله چند شاخه میسازد مثل شجره طیبه که فرمود؛ «اصلها ثابت و فرعها فی السماء»
کتابسازی بینظیر
کتابسازی بینظیری که طبعا به هدایت و راهبری استادمان آقا مرتضی سرهنگی صورت گرفته را بیمثل و مانند یافتم و لنگهاش را پیشتر در هیچ کتابی نه دیده و نه خوانده بودم. خط کشیدن زیر جملات مهم که قضا را برگرفته از سبک کتابخوانی شهیدمان الگوبرداری شده را و آوردن عکس کوچکی از کسی که بین خطوط اسمش آورده میشود و خط کشیدن روی بعضی کلمات و جملات، انگار که بنا دارد کتاب را آسانتر و زود هضمتر برایت پیش بکشد و شوق خواندن و با لذت و به طرز تصویر خواندن را در مخاطب قلقلک بدهد.ورود شهیدمان به معرکه افغانستان و یاری به گروهی از اهل سنت در برابر توحش طالبان در زمستان ۱۳۷۵ وقتی هنوز جوهر امضای حکم فرماندهی سپاه قدس خشک نشده بود، استادانه روایت شده و چند جای کتاب اطلاعاتی قبلا منتشر نشده، منتشر شده که بر جذابیت کتاب افزوده است.کتاب یکی از بهترینهای نشر پرکار و خوب کار خط مقدم است که در زمانی کوتاه به چاپهای مجدد و فراوان رسیده و ما در خوی توفیق داشتیم که همزمان با چهارمین سالگرد شهید، جلسهای برای معرفی و ترویجش بگذاریم و حیف که استادم، آقای سرهنگی در پاسخ به دعوتش به جلسه گفت که «بالا جانیم چَهمیر اوزاخ سفری» (پسرم، جان سفرهای طولانی برایم نمانده.) و از فیض حضورش در خوی و بودنش در جلسه معرفی آخرین بارش قلمش محروم شدیم و تبلیغ نامزد گلولهها در چهارمین سالگرد پیروزی آن نامزد بیرقیب گلولهها در معرکه شهادت و بیحضور نویسنده اما با شور و حال و یاد شهیدمان در سالن شهید برگزینی شهرداری برپا شد. زحمت تهیه و رساندن کتابها به جلسه را دوست بلاگر کتابم، صالح مدرسزاده از مشهد کشید که سلام خدا بر او و همه مجاوران و زائران امام رئوفمان باشد.