گفتمان انتقاد از خویش در فرهنگ اسلامی، هم در قرآن صامت و هم قرآن ناطق والامرتبه و اساسی است. هر نهاد آموزش و فرهنگ و علم باید طبق هدایت قرآن، تزکیه که مبنایش نقد خود و اذعان به خطا و آلایش و بیماری نفسانی خویش است و پالایش خویش را مد نظر داشته باشد. این یعنی جهاد اکبر و معنای امروزیاش انتقاد از خود و عمل زدودن آلایهها و آلودگیهای درونی است.این امر به دلایل مختلف در وجه حکمرانی و نظام سیاسی و مدیریت کلان و خرد، مورد توجه جدی نبوده است. درحالیکه سفارش اول و مکرر امام بزرگوار(ره) به فرد و اجتماع و نهاد و کل جامعه همین شناخت نفس و نقد خود و تزکیه از جهل و رذایل و خودبینی و عجب، و مراقبت ویژه شبانهروزی است.بهنظرم وقتش است که فرهنگ اسلامی و نص قرآنی وجوب نگاه انتقادی به خود در مقیاس جامعه و کل ملت و مدیریت کلان ترویج شود و نیز الگوی ولایت و خلیفهاللهی عترت و بهویژه تجربه دوران علی امیرالمؤمنین(ع) درباره مراقبه دولتی و حکومتی و نیز بهطور فردی و خصوصا محاسبه خودانتقادی افراد در رأس نهادها و نیز نهادهای اجرایی و قضایی و مقننه و شورای نگهبان و مدیریت حوزهها و قوای نظامی، نقد درونزا لازمالاجرا شود و مبنای جمعبندی و راهنمای حرکت مرحله نو قرار گیرد.
برنامهای با موجودیت اهلالبیتی
براساس دیدگاه اولویت نقد خود، میخواهم نمونهوار مصداق «حسینیهمعلی» را بیازماییم. چرا حسینیهمعلی را مناسب انتقاد از خود دانستهام؟ زیرا این برنامه، موجودیتی اهلالبیتی دارد و باید پیشگام امر معروف در طرد منکر باشد و نگاه انتقاد به خود، متناسب با نفس سوءزدایی چنین برنامهای است زیرا موفقیت سرمستی میآورد. در اوج موفقیت است که شیطان تکبر را دام دوزخ فرد و نهاد پیروزمند میکند. خودبزرگبینی حسینیهمعلی نه به حسینیه میخورد و نه به معلی.موفقیت معلی اصلا ربطی به زرقوبرق و آلاف و اولوف نداشت. به صداقت و خلوص و بینش تسلط حرفهای ذاکرین و مداحان و رفتار نو و خارج از قوالب مکرر مجری کلیشهای ربط داشت و جدایی از فرم اجرای مجری که غالبا کارگزار و نه عامل حرفهای است. در همان سال نخست از اصالتهای این برنامه سخن گفتم و نیز رهزنهای آن و همچنین آنچه سبب رشد آن خواهد شد. مهمترین وجه اصیل معلی اول خود مداحان بودند. آنها مجریانی نبودند که نقشی را به عهده گرفته، توان حرفهای اداره صحنه داشته ولی زندگی خصوصیشان با جان برنامه ممزوج نبوده باشد و ... بلکه مداحانی مؤمن بودند و خود را بیان میکردند. بازیگرانی نابازیگر بودند که پرسوناژ و شخصیتشان یکی بود و نقشهایشان، همان خودشان بودند و همه شور و کشش اجرا و کنشها از اینجا میآمد. همین حقیقت بود که مدد و توجه از بالا جاری و قلوب مردم را همراه میکرد. ضمنا دانشوریشان به قدرت و تأثیر و مرجعیت آرایشان و تطبیق گفتار و کردار و اعتبار آوایشان میافزود.
رهزن یک برنامه تراز
اما رهزنهای این برنامه فراوان است و پیشتر نیز تذکر داده بودم سرمستی موفقیت، راه نقد خود را میبندد. نیز وسوسه موفقیت توجه را از معنا و محتوا و صدق میبرد به سمت اصالت فرم و تکنیک و ساختار و صحنهآرایی تقلیدی از شوهای غربی. فرم و ساختار و تکنیک البته مهم است اما از منظر اسلام هرگز نباید مقدم بر حقیقت روحی و معنا توجه را جلب کند.در حقیقت ما دو گونه جذب داریم.
اول: با اصالت تکنیک و زرقوبرق آن که روش شیطانی و اغواگرانهای است و هر محتوای فاسدی را میتوان با آن به خورد مردم داد و شهوات گوناگونشان را برانگیخت و به هیجانشان آورد و به هر حرامکاری جذبکننده آشکار و نهانی دستآویخت و اصل را صرف خوشامد و رضایت مخاطب و مردم بدون اهمیتدادن به منکر و معروف معنا قرار داد.
و نوع دیگر ارزشنهادن به جذب مخاطب مقید به حقیقت و معنای معطوف به حق و رضایت الهی و مراعات حدود حلال است و عدم تسلیم به علم غربی جذب مشتری به هر وسیله و استفاده از هیجان نامشروع و روابط منکر و لهو و لعب و ... تسلیم به عصر جدید و ارزشهای مدرن که سنخیتی با اسلام ندارند حرام است.
خطرهای پیشروی معلی
خطر معلی تندادن به این زرقوبرقها وصحنهآراییهای مسرفانه است و رفتن به سمت گوشسپردن به تحسین و تمجید شیطنتآلود و گوشبستن به تقوا و نقد و سرزنش نفس لوامه و اهل تخصص مومن و آگاه به فریب نفس و شیطان و کسانی که قادرند تشخیص دهند کجا برنامه دارد به کژراهه جدایی از روح صداقت مذهبی و متانت و سادگی و ضمنا خلاقیت و جذابیت پیش میرود. اگر خلاقیت مهار تقوا را رها کند البته هر نوآوری برای جذب مخاطب مباح خواهد بود. پس شیفتگی برای نوآوری اگر از وقار و چارچوب ارزشی معلی بکاهد، مسیر و وسوسهای شیطانی است. معلی کاری دشوار در پیش دارد. برایش دعا میکنم.