سهیل اسعد، مُبلغ اسلامی از یک فرصت تاریخی می‌گوید

مقاومت، عامل ذلت صهیونیست‌ها

سهیل اسعد (ادگاردو روبین)، دارای دکتری رشته تمدن اسلامی از دانشگاه بیروت و دانش آموخته فلسفه و عرفان اسلامی از دانشگاه جامعه المصطفی(ص) در قم است. اسعد در‌ بوئنوس‌آیرس آرژانتین از والدینی مهاجر از لبنان که اصلیتی شیعه داشتند به دنیا آمد. در فضای مسیحی رشد کرد و در ۱۸سالگی برای آموختن زبان عربی وارد دانشگاه بوئنوس آیرس شد تا این‌که به پیشنهاد استادانش برای تقویت زبان به کشورهای عربی سفر کرد.
کد خبر: ۱۴۲۸۸۵۰
نویسنده مریم فلاح - نویسنده و پژوهشگر
 
در لبنان با طلاب آشنا شد و تصمیم گرفت از رشته مترجمی به طلبگی تغییر رشته دهد؛ به این ترتیب سال ۱۳۷۶ در ۲۳ سالگی به حوزه علمیه قم آمد. دغدغه اصلی او تبلیغ دین اسلام است و در کنار تدریس در دانشگاه‌ها، مدارس و مراکز علمی؛ در کشورهای آمریکای لاتین نیز مراکز اسلامی را اداره می‌کند. خادم نمونه فرهنگ رضوی سال ۱۳۹۳، معمولا چند ماهی از سال را در ایران است  و بقیه سال را به سفرهای فرهنگی می‌گذراند.  او با برپا کردن چند مؤسسه و مرکز فرهنگی سبب شده صدها نفر در آمریکای لاتین به دین اسلام گرایش پیدا کنند.  در کشاکش جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، سهیل اسعد نگاهی  متفاوت به این جنایات دارد؛ نگاهی که در برگیرنده مقاومت فلسطین است که صرفا دفاعی نیست و رویکرد نیروهای مقاومت اکنون عملیات پیشدستانه شده است. سهیل اسعد در سلسله نشست‌های بحث‌های تحولی سیما  که در حضور مدیران ارشد صداوسیما انجام می‌شود با توجه به تسلطی که نسبت به وضعیت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشورهای آمریکای لاتین دارد، معتقد است این کشورها همواره دنبال یک «پدر ایدئولوژیک» بوده‌اند و از آنجا که موضع‌گیری‌های جمهوری اسلامی ایران برای لاتینی‌ها محترم است، جمهوری اسلامی به عنوان یک فرصت‌، می‌تواند به فضایی که امروزه آمریکای لاتین دارد، توجه داشته باشد. البته او معتقد است که در این مسیر باید صبور بود و یک حرکت آرام و تدریجی را پیش گرفت‌. وی موفقیت سیاست‌گذاری‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران در این منطقه را در گرو توجه به روستاهای آمریکای لاتین و بهره‌گیری از شبکه‌های محلی مناطق روستانشین این کشورها می‌داند. به گفته اسعد، ارائه تجربیات موفق جمهوری اسلامی ایران در زمینه «اقتصاد مقاومتی» یا موضع‌گیری‌هایی که در مواجهه با تحریم‌های بین‌المللی دارد، از جمله مواردی است که کشورهای آمریکای لاتین خواهان الگو گرفتن از آن هستند.
     
کدام آمریکای لاتین 
در این ۲۵ سال اخیر، منطقه‌ای که بیشتر تمرکز داشتم آمریکای لاتین است. آمریکای لاتین حدود ۲۵ کشوری است که بیشترشان اسپانیایی زبان هستند و بعضی از کشورها از جمله برزیل، پرتغالی زبان و برخی کشورها هم فرانسوی زبان هستند، مثل هائیتی و بعضی دیگر هم انگلیسی زبان، مثل بعضی از کشورهای کارائیب. من با این نکته می‌خواهم شروع کنم که معمولا این تقسیم‌بندی جغرافیایی که دوستان وزارت خارجه در جهان دارند یعنی آمریکای لاتین، اروپا، شرق و غرب و ... دررابطه با آمریکای لاتین کمی مشکل‌ساز است. چرا که گویی اسم آمریکای لاتین بر یک منطقه واحد با یک فرهنگ واحد و یک واقعیت واحد اطلاق می‌شود! در حالی که لاتینی‌ها یعنی سرخپوست‌ها از لحاظ فرهنگی و تمدنی هنوز با زبان قبایل خودشان صحبت می‌کنند؛ دین سرخپوست‌ها را دارند و در فضای کشاورزی و در روستاها زندگی می‌کنند و هیچ ارتباطی با فرهنگ متمدن بوئنوس‌آیرس ندارند. فرهنگ بوئنوس‌آیرس کاملا اروپایی است. بیشتر رفقای ما ایتالیایی یا اسپانیایی یا آلمانی هستند و هیچ ربطی با مبارزات سرخپوست‌ها و سیاهپوست‌ها ندارند. مثلا با بحران اقتصادی آرژانتین در سال ۲۰۰۱، نصف رفقای‌مان رفتند اروپا؛ چون همگی پاسپورت اسپانیایی، ایتالیایی، پرتغالی یا آلمانی داشتند؛ یعنی حس ناسیونالیستی ندارند. یا امثال بنده که در ۲۰ سالگی به لبنان رفتم چون لبنانی‌الاصل هستم. پس این مهم است که ما نگاه‌مان خیلی سطحی نباشد.
     
اسپانیایی اصیل منفور‌ترین لهجه
وقتی می‌گوییم آمریکای لاتین، منظور کدام آمریکای لاتین است؟! آمریکای لاتین نیکاراگوئه‌ای است یا آمریکای لاتین کوبا که قیمت اینترنت آن گران است و یک چیز لوکس به شمار می‌آید‌. یعنی کسی که اینترنت دارد، به این مسأله افتخار می‌کند؛ این آمریکای لاتین است یا آمریکای لاتین، مکزیک است که از لحاظ ساختار شهری و تمدنی عین آمریکاست؟! تا به حال ندیده‌ام که این تفاوت‌ها را وزارت ‌خارجه، حوزه علمیه، دانشگاه‌ها و صداوسیما لحاظ کنند. یک نمونه از صداوسیما عرض کنم؛ مثلا وقتی زمان احمدی‌نژاد «هیسپان‌ تی‌وی» تأسیس شد (اولین شبکه تلویزیونی اسپانیایی‌زبان ایران که با هدف تقویت روابط ایران با کشورهای اسپانیایی زبان مثل اسپانیا، کوبا، کاستاریکا، مکزیک و بقیه کشورهای آمریکایی مرکزی و حوزه دریای کارائیب و آمریکای‌جنوبی)، بیشتر برنامه‌هایی که تولید می‌شد لهجه اسپانیایی‌شان، لهجه کشور اسپانیا بود. لهجه اسپانیا منفورترین لهجه زبان اسپانیایی در آمریکای لاتین است، چون این منطقه را مستعمره کردند و علاوه بر کشتار سرخپوست‌ها، دین خودشان را تحمیل کردند. حالا ما با لهجه دشمن می‌خواهیم آنها را جذب کنیم؟! مثل این‌که بخواهم مثلا برنامه‌ای به زبان فارسی تولید کنم، بعد با لهجه افغانی به دنبال جذب مخاطب باشیم! طبیعی است که این اشتباه است. لذا این برمی‌گردد به نگاه ما نسبت به منطقه آمریکای لاتین. 
     
آمریکای لاتین به دنبال «مادر ایدئولوژیک» 
به نظرم جمهوری اسلامی به عنوان فرصت‌، باید به فضایی که امروزه آمریکای لاتین دارد، توجه داشته‌باشد. بعد از فروپاشی شوروی، آمریکای لاتین همواره به دنبال یک «مادر ایدئولوژیک» بوده‌است. کشورهای این منطقه آن قدر مستقل نیستند و حتی اگر باشند، از لحاظ هویت فرهنگی یا روانی همیشه وابسته بوده‌اند. وابستگی را دوست دارند و خیلی برای‌شان مهم است مادری بالای سرشان باشد. شوروی از این نکته خیلی استفاده کرد. یعنی تحولی که شوروی در آمریکای لاتین ایجاد کرد، خیلی عمیق است و کلا آمریکای لاتین این طوری قرائت می‌شودکه می‌گویند «قبل از شوروی» و «بعد از شوروی»؛ به لحاظ فکری،‌ ایدئولوژیک، هنری، فرهنگی و... با این‌که شوروی هم اختلافات فرهنگی زیادی با آنها داشت. الان چین و روسیه خیلی نفوذ پیدا کرده‌اند، اینها اسپانیایی، لاتینی و سرخپوست نیستند. خاطرم هست وقتی در دانشگاه بولیواریانای ونزوئلا، وارد دفتر یکی از این مسئولان شدم. کتابخانه‌ بزرگی داشت که در یک قسمتش فقط آثار چینی به چشم می‌آمد. می‌گفتند یک طبقه کاملِ این دانشگاه را به چین داده‌ایم؛ یعنی یک طبقه از ساختمانی چهار طبقه‌. در رابطه با جمهوری اسلامی ایران، سؤال کردم. گفتند: «در سال‌های همکاری فقط یک دوره زبان فارسی داشتیم که آن هم تعطیل است!» با این‌که چین خیلی با آنها اختلاف فرهنگی دارد، اما توانسته با آنها ارتباط برقرار کند. من در چند جا شنیده‌ام از بعضی مسئولان، سیاسیون، فعالان اقتصادی و اجتماعی که مرتبا می‌گویند ما به دنبال یک مادر ایدئولوژیک هستیم. مادر یعنی این‌که بالاخره یک کشوری بیاید این خطوط را به صورت عملیاتی به اینها یاد دهد و ترسیم کند. مثلا در باب مبارزه با آمریکا، امپریالیسم و...، خیلی‌ها گفته‌اند ما جمهوری اسلامی ایران را مهم‌ترین مصداق مبارزه با امپریالیسم می‌دانیم؛ چون خودشان عملا با آمریکا قطع رابطه دارند. در اوج مبارزات چاوز با آمریکا، سفارت آمریکا در کاراکاس، ۳۰۰۰ کارمند داشت. از یک طرف خطاب و گفتمان مبارزه و «مرگ بر آمریکا»، از آن طرف ۳۰۰۰ کارمند اطلاعاتی آمریکایی در کاراکاس! در این خصوص موضعگیری‌های جمهوری اسلامی ایران برای لاتینی‌ها خیلی محترم است، چراکه ما سفارت آمریکا نداریم. آنها هم اعتراف می‌کنند کشور ایران واقعا می‌تواند در رأس این مبارزات قرار بگیرد.
     
فضای روستایی؛ مامن مبارزات آمریکای لاتین
به نظرم فضایی که صداوسیما و در مجموع نظام جمهوری اسلامی ایران نسبت به آمریکای لاتین دارد، واجد یک سری خلأهایی است؛ چون گاهی اوقات اشتباهاتی مرتکب می‌شوند. مثلا در باب مبارزه، می‌بینیم اصل و جوهره مبارزات آمریکای لاتین به دلیل غصب زمین‌های روستاییان یا معادن یا استضعاف روستاییان، سرخپوست‌ها و سیاهپوست‌ها از روستاها شروع شده‌است. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران طی ۴۵ سال انقلاب خود هیچ کار برای روستاهای آمریکای لاتین نکرده‌است. فقط متمرکز شده‌ایم به مرکز و قلب شهرها و پایتخت، در مهم‌ترین محله‌ها و منطقه‌ها و فقط با نخبگان کار می‌کنیم. مثلا دولت احمدی‌نژاد را در نظر بگیریدکه چه ارتباط خوبی با روستاها داشت. رویکرد دولت و شخص ایشان نسبت به روستاها تجربه خیلی جذابی برای من بود. از نگاه یک لاتینی، به این موضوع نگاه می‌کنم. یک رئیس‌جمهور اگر قوت و قدرت روستاها را بفهمد، چه کارهایی می‌تواند انجام دهد؛ از روی تجربه عرض می‌کنم؛ در لبنان حزب‌لله با قوت روستاها حزب‌لله شد. مجاهدین، شهدا و رهبران حزب‌لله روستایی بودند. اگر جمهوری اسلامی می‌خواست بیاید در قلب بیروت با نخبگان بیروت کار کند، به هیچ جایی نمی‌رسید. موفقیت جمهوری اسلامی ایران در بیروت، روستاها بود؛ چه بعلبک، چه جنوب و چه مناطق روستایی دیگر. این در حالی است که روستاهای آمریکای لاتین مغفول‌ واقع شده و این اشتباه بزرگی است. چرا متوجه نشده‌ایم قصه در قلب مرکز و پایتخت نیست! خبرهای آمریکای لاتین در روستاهاست. کمونیست‌ها را شما نگاه کنید. چگوارا، فیدل کاسترو و... در رابطه با جنگ‌های غیرمنظم، تماما کار در روستاها و مناطق محروم شکل می‌گیرد.
     
توجه به مناطق روستایی و شبکه‌های محلی
تمام تولیدات ما فقط برای مناطق درجه یک آمریکای لاتین است. در حالی که در مناطق محروم خیلی فرصت‌ها وجود دارد. یک نمونه از کار رسانه‌ای در مناطق محروم را عرض‌کنم. مثلا امثال صداوسیما اگر می‌خواهد در ونزوئلا، آرژانتین یا ... کار کند، به ما می‌گوید مثلا پنج تا فیلم سینمایی، پنج تا مستند و... داریم، بدهید به صدا وسیمای فلان کشور آمریکای لاتین؛ ما هم می‌رویم آنجا و این تولیدات ایرانی را ارائه می‌کنیم و آنها به ما می‌گویند: «نه، ما برایمان مهم نیست.» این حرکت در همین جا متوقف می‌شود. در حالی که در روستاها یا مناطق محروم، مفهوم شبکه‌های محلی وجود دارد. یعنی به جای این‌که یک شبکه تلویزیونی سراسری درست کنند، یک شبکه تلویزیونی (با شعاع دو کیلومتر) راه‌اندازی می‌‌کنند، از این شبکه‌ها هزار تا دارند. ضمن این‌که اینها شبکه‌ای هستند یعنی با هم شبکه‌سازی کرده و متصل هستند؛ لذا التفات به محرومان، توجه به روستاها و عدم مرکزیت فعالیت‌ها، خیلی مهم است و ما به آن توجه نداریم. یک نمونه عرض کنم از علویان در لبنان؛ آقایان آمدند مثل هر پدیده، شخصی را رصد کرده‌اند که آدم خوبی است، حضور مفیدی دارد و می‌تواند خوب کار کند، بعد از آن، همه کارها را با او می‌‌بندند؛ گویی غیر از او هیچ خلقی وجود ندارد و باید تمام طرح‌ها و پروژه‌ها را به او ارجاع داد. درجلساتی که با علویان لبنان داشتیم، می‌گفتند ما خیلی علوی داریم اما تابع ‌آن شخصیت نیستند یا زیرنظر آن رهبر نیستند، برای همین خیلی از کارها تعطیل می‌شود یا خوب اجرا نمی‌شود به خاطر این‌که فقط تمرکز روی یک نقطه یا یک شخص است. اگرقدری ازاین مرکزیت بیاییم به سمت اطراف، به فرصت‌های خوبی دست پیدا می‌کنیم.
     
شکار فرصت‌های طلایی 
در رابطه با کار مؤثر در منطقه آمریکای لاتین، تجربیاتی با رقبای جمهوری اسلامی ایران داشتیم، چه چین و روسیه و چه آمریکا. هر سه کار می‌‌کنند و خیلی هم مؤثر بوده‌اند. مثلا آمریکایی‌ها در بومی‌سازی حرکت‌شان خیلی هنر دارند؛ در واقع بدون این‌که متوجه شوند طرف‌شان آمریکایی است، کار خودشان را انجام می‌دهند. نمونه‌اش خیلی از کارهای عمیق ذی‌نفوذ آمریکا در منطقه، اصلا به ذهن‌تان هم نمی‌رسد که پشت صحنه‌ آن آمریکاست. آن‌قدر قشنگ ظاهرسازی و بومی‌سازی کرده‌اند که ملتفت نمی‌شوید. یکی از مشکلاتی که ما داریم، ما یعنی جمهوری اسلامی، این است که به‌رغم داشتن فرصت‌های طلایی، به جهت این‌که از روز اول می‌خواهیم حتما اسم و عکس پرچم ایران باشد! به نتیجه نمی‌رسیم. حتما باید هوشمندانه بر‌اساس این فضاهای سیاسی و امنیتی حرکت کنیم والا نیروهای انقلابی‌مان حیف می‌شوند. 
     
قدم اول، داشتن هنر بومی‌سازی 
متاسفانه ما در امر بومی‌سازی، هنر نداریم. به نظرم بومی‌سازی قالب‌ها و محتوا به درجات خیلی بالا جواب می‌دهد. در تشریح این موضوع، بنده آخرین تجربه‌ام را عرض می‌کنم. دوستان‌مان در دفتر مقام معظم رهبری می‌خواستند کتاب «خون دلی که لعل شد» که به زبان اسپانیایی ترجمه شده را در منطقه رونمایی کنند. نظرشان این بود که ابتدا به ساکن و بدون هیچ مقدمه، کتاب مقام معظم رهبری را رونمایی کنند. طی جلساتی که با بنده داشتند، گفتم اولا که آقا در منطقه شناخته نشده است که شما بخواهید کتاب را بومی کنید؛ «ثبت‌العرش ثم‌انقش» اول شما عرش را تثبیت کنید تا بعد. دوم این‌که می‌خواستند یکطرفه کار کنند. یعنی ما به‌عنوان جمهوری اسلامی ایران، این اثر را رونمایی کنیم و بعد از آنها بخواهیم که درها را برای ما باز کنند. ملت‌ها و دولت‌ها نسبت به این امر مجبور نیستند؛ نه خادم ما هستند و نه اجبار و لزومی احساس می‌کنند. ایرانی‌ها متأسفانه احساس می‌کنند چون خداوند متعال توفیقاتی داده، انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسیده و شهید داده‌ایم و چه و چه، حالا از نظر آنها در جایگاه برتری هستیم؛ لذا من اولین شرط را به اینها گفتم، این‌که این کار دو طرفه باید شکل بگیرد. یعنی در کنار رونمایی این کتاب، یک کار ونزوئلایی هم انجام بدهیم تا آنها میل و رغبت پیدا کنند که الحمدلله قبول کردند و یک نمایشگاه مبادله فرهنگی ــ هنری دوستی ونزوئلا با ایران را در کاراکاس برپا کردیم و آنجا کار انجام شد. ونزوئلایی‌ها خیلی استقبال کردند و خیلی هم کمک و همت داشتند، چرا که خودشان را سهیم می‌دیدند. لذا در آنجا، هم کارهای هنری صورت گرفت، هم وزیر فرهنگ ما، آقای اسماعیلی و وزیر فرهنگ ونزوئلا شرکت کردند. سفرای خیلی از کشورهای آمریکای لاتین هم حضور داشتند. فقط یک غرفه خدمات پزشکی بود که ۴۰۰۰ نفر آنجا مجانی معالجه شدند. در بخش هنری، تئاتر، نقاشی، کاریکاتور، موسیقی و شعر داشتیم. به این ترتیب بعد از ۱۰روز مقدمه‌چینی، آن وقت کتاب را رونمایی کردیم و الحمدلله برد رسانه‌ای خیلی خوبی داشت.
     
الگو کردن تجربیات موفق جمهوری اسلامی 
یکی از مسائلی که خیلی از کشورها از ما درخواست کرده‌اند، ارائه تجربیات موفق جمهوری اسلامی ایران است؛ مثل «اقتصاد مقاومتی» یا مثلا موضع‌گیری‌های جمهوری اسلامی در مقابل تحریم‌های بین‌المللی که یکی از هنرهای جمهوری اسلامی و نظام بود که می‌خواهند بدانند چگونه اینها را مدیریت می‌کنیم. مثلا کشوری مثل کوبا که شاید نصف تحریم‌های ما را نداشته باشند، شما وقتی وارد این کشور می‌شوید، فضای تحریم خیلی مشخص است. مثلا وقتی وارد قصابی می‌شوید، کل بارشان یک کیلو گوشت است، این یک کیلو گوشت را تقسیم می‌‌کنند بین مشتری‌ها، یک چنین مشکلات عجیب و غریبی دارند. زمانی تعدادی از نمایندگان مجلس و هنرمندان کوبایی را آورده بودیم ایران تا از تهران دیدن کنند، با تعجب می‌گفتند تحریم کجاست؟ وقتی اجناسی با مارک‌های خارجی، بازارهای عجیب و غریب، بورس‌های خیابانی اجناس، بازار تهران، نماد‌های شهری چون برج میلاد و... را می‌دیدند، می‌پرسیدند آقا تحریم کجاست؟! معتقد بودند  مهار تحریم، یک هنری است که شما دارید و این باید ارائه شود. رسما با ما تماس گرفتند و درخواست کردند که ما دوره‌های اقتصاد مقاومتی را در مراکز نظامی ونزوئلا در کاراکاس برگزار کنیم که بنده از این بابت چند بار به آنجا رفتم‌. یا مثلا تجربیاتی که در لبنان اتفاق افتاده، به‌نظرم یک تجربه بسیار مثبتی است که باید خیلی بیشتر به آن توجه کنیم. کاری که جمهوری اسلامی ایران توانسته در لبنان انجام بدهد، در بعد اجتماعی، مقاومتی، مبارزه، خدمات و‌... در بالا بردن سطح شیعیان بوده و این تجربه خیلی عجیبی است. یا مثلا زمان دولت آقای احمدی‌نژاد، به جهت ارتباطی که با هوگو چاوز، رئیس‌جمهور سابق ونزوئلا داشتند، در آن کشور نیروهایی شبیه به نیروهای بسیجی در ایران درست کردند. در واقع در‌خصوص آماده‌سازی چنین نیروهایی ما برای آنها الگو شدیم. من احساس می‌کنم خیلی از کشورها دنبال این هستند که چنین الگوهایی از ما بگیرند؛ الگو‌های موفقی که با پیش گرفتن آن در هر مکان و فضایی توانسته‌ایم موفق و مؤثر باشیم. در این‌خصوص ما می‌توانیم الگوهایی مثل کمیته امداد امام خمینی(ره) را نیز اشاعه دهیم. کمیته امداد یک تجربه موفقی است که بعد از حدود ۵۰سال، هنوز کاری در این بعد اجتماعی انجام نشده است. خصوصا که کلیسای کاتولیک و پروتستان‌ها همواره التفاتی به روستاها داشته‌اند. بیشتر کلیساهای پروتستان در مناطق روستایی کشورهای آمریکای لاتین است و تمرکزشان بیشتر از شهرها روی روستاها است. کلیسای کاتولیک در خدمات اجتماعی مثل بیمارستان‌ها، مدارس و دانشگاه‌ها خیلی فعال بوده‌اند و از طریق خدمات اجتماعی توانسته‌اند به نفوذ فرهنگی هم فکر کنند. 
     
نفوذ فرهنگی از طریق تجارت فرهنگی 
یک اتفاقی از طریق کشور هند افتاده که همیشه برایم جالب بوده است‌. هند برای این‌که نفوذ فرهنگی پیدا کند، به جای این‌که از فکر و محتوای فرهنگی، قالب فرهنگی و فعالیت‌های فرهنگی شروع کند، با تجارت فرهنگی هدفش را پیش می‌برد؛ یعنی اول لباس هندی را ترویج می‌کند، سپس مغازه‌های لباس هندی، عطر هندی و‌... . به‌خاطر دارم در آرژانتین ‌یک عطر معروف هندی به نام «بچولی» است و ما همه آرژانتینی‌ها عاشق آن بودیم. می‌‌گفتند رایحه و عطر هندی است یا مثلا عودهای هندی معروفند و همه ما عاشق عودهای هندی بودیم. با اینها تجارت می‌‌کنند و چند سال بعد که شما مغزتان با رایحه‌های هندی پر شد، ‌بعد مثلا احساس می‌کنید در کنارش وجوه معنوی مشترکی با یک «هندوئیسم» دارید یا وقتی با لباس هندی مأنوس شدید، آن وقت کم‌کم علمای دینی‌شان را با همان لباس می‌‌فرستند تا شما در ذهن‌تان یک چیزهایی را تطبیق بدهید.
     
حرکت تدریجی در کار فرهنگی 
یک نکته دیگری هم هست به اسم «‌کد فرهنگی»؛مثلا می‌گویند یک شرکت نسکافه می‌خواست در ژاپن شعبه فروش نسکافه تاسیس کند. بعد از راه‌اندازی شرکت، دیدند هیچ اتفاقی نیفتاد و نتوانستند فروشی داشته باشند. بعد متوجه شدند اصلا ژاپنی‌ها قهوه دوست ندارند. اصلا نمی‌دانند قهوه چیست. (‌ما آرژانتینی‌ها عاشق قهوه هستیم‌. یادم هست سال ۷۶ که به ایران آمدم‌، کل قم را می‌گشتم یک قهوه پیدا کنم، اما نبود. همه‌اش چایی چایی... اما الان عادت به سرو نسکافه و قهوه به یک فرهنگ عمومی تبدیل شده است) بنابراین در ژاپن آن شرکت جمع شد و به جایش شروع کردند به‌صورت رایگان در مدارس کیکی با طعم قهوه توزیع کردند. حدود ۱۰ سال به این رویه ادامه دادند تا این‌که بالاخره با طعم آن انس پیدا کردند. بعد از ۱۰ سال آن وقت شرکت مجددا شروع به کار کرد. هندی‌ها در این زمینه واقعا هنرمند هستند اما متاسفانه ما نه؛ از روز اول اگر طرف نگوید «مرگ بر ضد‌ولایت فقیه» می‌گوییم باطل است، پس او را حذف می‌کنیم چون احساس می‌کنیم به درد ما نمی‌خورد! توجه نداریم به این‌که لزوما باید مقدماتی وجود داشته باشد، بالاخره تدریج لازم است. ما از روز اول می‌خواهیم طرف عاشق شهید سلیمانی باشد؛ این‌طوری نیست و باید مقدمه‌چینی و تمهیداتی باشد. در مرحله مقدمه و ‌در این تدریج، خیلی باید صبور بود. گاهی اوقات مثلا با یک قطعه موسیقی، دو، سه سال کار می‌‌کنند. بعد از این‌که مخاطب با آن انس پیدا کرد، حالا ترجمه‌اش را می‌‌آورند. بعد از آن، با یک فاصله‌ای قصه آن موسیقی را می‌‌آورند. تا بعد می‌شود فیلم سینمایی، تا بعد حاللله. لحاظ کردن این تدریج خیلی مهم است. در ونزوئلا خانمی با توجه به نوع گفتمان ما و محتوایی که درخصوص روز قدس داشتیم، به من گفت‌: «چند سال گذشت تا خودتان فهمیدید فلسطین چی است؟ قیام چی است؟ مبارزه چی است؟ امپریالیسم چی است؟ چند سال؟ به لحاظ اسلامی حالا می‌گوییم ۱۴۰۰ سال؛ یعنی شما ۱۴۰۰ سال تجربه کردید،‌۱۴۰۰ سال با اینها جنگیدید، معرکه داشتید، کار کردید، انس پیدا کردید و این‌طوری این قضیه رشد و توسعه پیدا کرده است. اجازه بدهید ما هم چنین تجربه‌ای داشته باشیم. اجازه بدهید ما هم نه ابتدا به ساکن که به‌صورت تدریجی به آن برسیم.» 
     
فعالیت‌های فرهنگی بر پایه حرکت‌های مردمی و نه حاکمیتی 
گاهی اوقات کارهایی که ما انجام می‌دهیم، عکس آن نتیجه‌ای است که دنبالش هستیم. یک نمونه عرض می‌کنم. مثلا دیده‌اید که در مسائل اخلاقی ما از تکامل صحبت می‌کنیم، حالا اگر از لفظ قشنگ‌تری بخواهیم استفاده کنیم، می‌شود تعالی و عروج. در یکی از این کشورها من حدود یک ساعت‌و‌نیم از تعالی و تکامل انسان برای حاضران که سرخپوست بودند صحبت ‌کردم. مرتبا می‌‌گفتم بروید بالا، خودتان را از زمین بکنید و بروید به سمت تعالی، به سمت تکامل، علو درجات... . جلسه که تمام شد، یکی از این سرخپوست‌ها آمد پیش من و گفت: «آیا شما می‌دانید که در دین ما کمال در زمین است و هرچه عمیق‌تر و پایین بروی، کامل‌تر هستی؟ لذا تعالی برای‌مان خیلی بد است! تعالی یعنی از کمال دور شوید، چون مادر ما زمین است، خدای ما زمین است، باید به قلب زمین برسی، هی پایین‌تر بروی ...» منظورم از این نمونه این بود که بگویم گاهی‌اوقات ما این‌گونه کار می‌کنیم؛ مرتبا از تعالی می‌خواهیم بگوییم. ما ملت‌ها را با هم درگیر کردیم؛ کمتر با ملت ما توانستند آشنا شوند. کار ما خیلی حاکمیتی است درحالی‌که در آمریکای‌لاتین، بحث مردمی‌بودن فعالیت‌ها اهمیت خاصی دارد. مثلا در کشور ونزوئلا اسم وزارت‌ها همراه با «پیپل» است، مثلا «وزارت مردمی فرهنگ». همه حرکت‌های به قول ما حاکمیتی‌شان، مردمی است و مردم به‌صورت مستقیم در این فضاها حضور پیدا می‌کنند. یعنی قهرمانان قصه فعالیت‌های فرهنگی، مردم هستند؛ اما ما خیلی حاکمیتی هستیم. من یک نمونه عرض ‌کنم. سفری با آقای رحیم‌پور ازغدی داشتیم؛ یکی از کشورهایی که دیدن کردیم، ونزوئلا بود. موضوع جلسه چه بود؟ 
موضع‌گیری اسلام نسبت به فقر و فقرا که قرار بود در یک دانشگاه خیلی فقیر و مفلوک در منطقه‌ای محروم پیرامون آن صحبت کنیم. سفیر جمهوری اسلامی ایران یک بنز صدهزار دلاری برای‌مان فرستاد که با این بنز برویم از فقر و فلاکت صحبت کنیم! ما حدود پنج کیلومتر رفتیم، آقای رحیم‌پور عصبانی شد و گفت: «چه دیوانگی‌ای می‌‌کنیم. از فقر می‌خواهیم بگوییم، آن هم از نگاه اسلام، با یک بنز درجه یک لوکس!» همان‌جا گفت با تاکسی برویم و ... متاسفانه از این کارها زیاد می‌کنیم. وقتی به میان ملت‌های فقیر و بدبخت و مفلوک می‌رویم، ممکن نیست با نشستن در یک ساختمان مجلل در مترقی‌ترین مناطق آن کشور، با این ظاهر و با این سبک زندگی مجلل، ملت‌های فقیر و بدبخت را جذب کنیم، اشتباه است! رویکرد حاکمیتی نتیجه‌بخش نیست، سعی کنید فضا را مردمی کنید. اگر می‌خواهید موثر باشید، آن چیزی که قلوب را جذب می‌کند، مردمی‌بودن است. اگر آدم‌های معمولی باشیم و با آدم‌های معمولی در ارتباط باشیم تأثیرگذار هستیم. سیاست مهم کمونیست‌ها این است که خیلی مردمی هستند، با عموم مردم در ارتباط هستند و این‌طوری مردم و ملت‌ها را درگیر می‌‌کنند. اما ایرانی‌ها فقط ارتباط با نخبگان را مد نظر دارند! اگر دکتر نباشد، اگر فلان رتبه را نداشته باشد، صحبت نمی‌کنیم. آن‌قدر این موضوع در فرهنگ‌تان جا افتاده است که یک طلبه ایرانی که یک پست معمولی در حوزه علمیه دارد، می‌گفت من نمی‌توانم با سهیل اسعد جلسه بگیرم، چون او فلان نمایندگی را دارد و من نه، من طلبه معمولی هستم. اصرار داشت که با رئیس من صحبت کند! بازهم تاکید می‌کنم که نمی‌شود با این ذهنیت، شما ملت‌های مستضعف را جذب کنید. خیلی‌ها اصلا از این بابت از ایرانی‌ها متنفر شدند. هر زمان و هرجا هم که موفق بوده‌ایم اگر بپرسند که راز موفقیت‌تان چیست، می‌بینیم ریشه در فهم مردمی‌بودن دارد. این کد فرهنگی که باید با مردم باشید،‌ باید حرکت‌های مردمی کنید، باید همراه مردم باشیم، باید در فضای مردم کار کنیم؛ اینها خیلی مهم است. لذا چه بومی‌ها و چه ایرانی‌هایی که موفق بودند، معمولا به این نسخه عمل کرده‌اند.

شکل‌گیری رژیم‌صهیونیستی یک پروژه غربی است
سهیل اسعد به‌دلیل سبقه فرهنگی و رسانه‌ای در نقاط مختلف جهان، شناخت و تسلط خوبی روی موضوع مقاومت دارد و اساسا یکی از دلایل انتخاب او به‌عنوان جایگزین زنده‌یاد نادر طالب‌زاده و برای جشنواره مردمی فیلم عمار همین اشراف و تجارب ارزنده او در این حوزه است. او در واکنش به طوفان‌الاقصی و جنایاتی که رژیم‌صهیونیستی در غزه انجام داده است؛ به موضوع فرهنگ مقاومت و اشاعه آن از طریق بازوهای فرهنگی و هنری به‌ویژه سینما تاکید دارد‌. اسعد ضمن اشاره به پوست‌اندازی و پویایی انسان مبارز جدید و امروزی فلسطین و غزه، نظر متفاوتی درباره فعل و انفعالات اخیر منطقه دارد و ضمن محکوم کردن جنایات رژیم‌صهیونیستی، از بازتعریف و تغییرات جدیدی حکایت می‌کند. این فعال رسانه‌ای، در این نگاه متفاوت، جنایات و وحشیگری رژیم‌صهیونیستی علیه مردم مظلوم و بی‌دفاع غزه و فلسطین را دلیلی بر ضعف رژیم‌صهیونیستی می‌داند و می‌گوید: چنین جنایاتی، باعث تقویت گروه‌های مقاومت غزه و فلسطین می‌شود و آن‌طور که می‌بینیم، این جبهه امروز فقط در دفاع تعریف نمی‌شود بلکه همچون حمله حماس، قدرت تهاجمی و توان وارد کردن ضرباتی سخت به رژیم‌صهیونیستی را هم دارد.  دکتر سهیل اسعد وجود رژیم کودک‌کش و جنایتکار اسرائیل را بر پایه خشونت می‌داند و می‌افزاید: تشدید جنایت رژیم‌صهیونیستی در غزه و کشتار انبوه مردم بی‌دفاع به‌ویژه کودکان و زنان، بیش از پیش ماهیت آن را آشکار کرده است. اساسا فلسفه وجودی رژیم‌صهیونیستی عاری از منطقی محکم و استوار است و همین بی‌بهره‌گی از منطق و استدلال و انسانیت باعث می‌شود این رژیم به ابزارهایی چون زور، خشونت و جنایت رو بیاورد. تکرار و شدت این جنایت‌ها، نشان می‌دهد رژیم‌صهیونیستی کاملا در موضع ضعف قرار دارد و حتی باعث تقویت بیشتر نیروهای مقاومت در غزه و فلسطین می‌شود؛ تقویتی که به‌رغم نیروی ایمانی، با مجهز شدن بیشتر گروه‌های مقاومت به سلاح‌های پیشرفته هم همراه است و حکایت از پویایی و حیات مقاومت و ذلت صهیونیست‌ها دارد. 
این استاد دانشگاه بیان می‌کند: تنها مسیر حل مسأله تقابل فلسطین و رژیم‌صهیونیستی، مقاومت است و هیچ راهکار دیگری وجود ندارد. رژیم‌صهیونیستی هم این موضوع را دریافته که مردم غزه و فلسطین عزم و اراده‌ای جدی در پایداری، مقاومت و مقابله دارند. اسعد در پاسخ به این پرسش که چرا غرب به‌جای محکومیت جنایات رژیم‌صهیونیستیحقیقت را وارونه جلوه می‌دهد، می‌گوید: از آنجا که فلسفه شکل‌گیری رژیم‌صهیونیستی یک پروژه غربی است و باهدف تقویت نفوذ غرب وحفظ منافع آنها ایجاد شده، حمایت آنها از جنایات اسرائیل و وارونه جلوه دادن حقیقت هم نباید باعث تعجب باشد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
اجتهاد زنان سیره عُقلاست

درگفت‌وگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کرده‌ایم

اجتهاد زنان سیره عُقلاست

نیازمندی ها