سید‌جلال‌الدین محمدیان، ‌چهره پیشکسوت موسیقی ایرانی در گفت‌و‌گو با جام‌جم:

تعزیه ‌زندگی هنری‌ام را ساخت

سید‌جلال‌الدین محمدیان، همان خواننده و آهنگسازی است که قطعات «باز هوای وطنم آرزوست» و «مردان خدا» را در بحبوحه جنگ تحمیلی خواند و خاطرات یک نسل را ساخت. او سال۱۳۲۷ در کرمانشاه متولد شد و از جوانی با تشویق سیدامیرا... کاته‌کبودی با گروه تنبورنوازان همکاری کرد و پس از پخته شدن صدایش، در سال ۱۳۵۱ فعالیت رسمی و هنری خود را در فرهنگ و هنر کرمانشاه شروع کرد و در سال ۱۳۵۵ به تهران آمد و برای این که بهتر بتواند گوشه‌ها و ردیف‌های موسیقی اصیل ایران را فرا گیرد، در مکتب صبا شاگرد محمدرضا شجریان شد.
سید‌جلال‌الدین محمدیان، همان خواننده و آهنگسازی است که قطعات «باز هوای وطنم آرزوست» و «مردان خدا» را در بحبوحه جنگ تحمیلی خواند و خاطرات یک نسل را ساخت. او سال۱۳۲۷ در کرمانشاه متولد شد و از جوانی با تشویق سیدامیرا... کاته‌کبودی با گروه تنبورنوازان همکاری کرد و پس از پخته شدن صدایش، در سال ۱۳۵۱ فعالیت رسمی و هنری خود را در فرهنگ و هنر کرمانشاه شروع کرد و در سال ۱۳۵۵ به تهران آمد و برای این که بهتر بتواند گوشه‌ها و ردیف‌های موسیقی اصیل ایران را فرا گیرد، در مکتب صبا شاگرد محمدرضا شجریان شد.
کد خبر: ۱۴۱۶۷۷۸
نویسنده نسرین بختیاری - گروه فرهنگ و هنر
او سپس به مدت سه سال از اصغر بهاری، ساز و ردیف‌های آواز ایران را یاد گرفت. محمدیان در سال۱۳۵۸همکاری خود را با مرکز حفظ و اشاعه موسیقی آغاز و آهنگ «هوای وطن» با ارکستر تنبور شمس و مظهر انوار را با ارکستر رادیو ایران اجرا کرد. او در سال۱۳۵۸ با گروه تنبورنوازان، کنسرتی در تالار وحدت به مدت پنج روز اجرا کرد که آهنگ «باز هوای وطنم آرزوست» مورد توجه همه قرار گرفت و در سال۶۶ قطعه «مردان خدا» در بخش موسیقی مذهبی و عرفانی برنده جشنواره موسیقی فجر شد. شروع روزهای محرم و همچنین برگزاری بزرگداشت این خواننده در تالار وحدت و اهدای نشان درجه یک هنری به او، بهانه‌ای برای گفت‌وگو با او شد. محمدیان در این گفت‌وگو اذعان کرد که تعزیه، نقش پررنگی در زندگی‌اش از کودکی تا بزرگسالی برای ادامه مسیر خوانندگی داشته است. 
 
حضور شما در عرصه موسیقی و رشد در این فضا، چقدر به سنت تعزیه‌خوانی مرتبط است؟
من از دوران کودکی در خانواده‌ای اهل موسیقی رشد کردم، پدرم صدای خوبی داشت و در روزهای عزاداری امام حسین(ع) تعزیه می‌خواند و ما هم از او یاد می‌گرفتیم و در ضمیر ناخودآگاه‌مان ثبت می‌شد. الان حدود ۱۰سال است که موسیقی «شیرین شیرین» را خواندم، چون پدرم به‌دلایل عقاید خاصی که داشت و بودن نام زن در این شعر و دوری از فضای بی‌حرمتی نسبت به زن، اجازه خواندن موسیقی سنتی ایرانی را به من نمی‌داد و می‌گفت باید اول تعزیه‌خوان باشی و اگر یاد گرفتی، می‌توانی در کارهای بعدی‌ات از آن استفاده کنی.
 
 پس تعزیه نقش پررنگی در زندگی شما داشته است؟
بله. به هرحال، محل زندگی ما مسیر عبوری برای مسافران کربلا از تمام ایران بوده است و کسانی که در منطقه ما به تصانیف و تعزیه مسلط بودند، از شهرهای مختلف به کرمانشاه می‌آمدند و به نوعی تبادل فرهنگ صورت می‌گرفت و موسیقی در آنجا زاییده شد. متاسفانه امروز کمتر از موسیقی کرمانشاه که در ۱۰ نوع گویش مختلف اجرا دارد، یاد می‌شود و نامی از مکتب کرمانشاه نیست. من تمام موسیقی‌هایی که خوانده می‌شد را به دلیل علاقه حفظ می‌کردم. فکر می‌کنم تمام اساتید موسیقی ما از تعزیه برای خواندن آهنگ‌های جدید بهره گرفتند و استفاده کردند. به‌عنوان مثال، اصل آهنگ «جان جهان دوش کجا بوده‌ای» ترکی بوده و آقایی به نام علیخان تکلو آن را با صدای زیبایی می‌خواند و پدرم هم آن را می‌خواند: «ای سر پر خون ز کجا آمدی، این دل شب منزل ما آمدی. ای سر پر خون ز چه افسرده‌ای، هست گمانم که جوان مرده‌ای،گلشن روی تو عجب با‌صفاست، ای سر پر خون بدنت در کجاست. تعزیه  زندگی هنری مرا  را ساخت.» من قصد جسارت نسبت به ساحت پرویز مشکاتیان را ندارم اما این آهنگ را تغییر دادند و تاریخچه این آهنگ قدیمی را که مربوط به تعزیه است، ننوشتند. بعضی از این موسیقی‌ها و ملودی‌ها استفاده و آن را به نام خودشان ثبت می‌کنند. معتقدم اگر تعزیه را از موسیقی ایرانی بگیریم، ما موسیقی سنتی نداریم. 
 
 یعنی برخی از سنت‌های آوازی تعزیه برای جلا‌بخشی به موسیقی روز استفاده می‌کردند؟
بله، یادم می‌آید مرشد مرادی به سبک زورخانه‌ای می‌خواند: «نام علی بیجا مبر، با خصم او بیگانه شو» و پدرم هم گاهی می‌رفت وسط گود، هم ورزش می‌کرد و هم می‌خواند:«برو ای طبیبم از سر که خبر ز سر ندارم/ به خدا رها کنم جان که ز جان خبر ندارم». یادم می‌آید در آن زمان مرشد مرادی-که از یزد آمده بود- یک واکمن همراه خود آورده بود و صدای خواندن پدرم را ضبط و بعد در تهران شعرش را تغییر داد و همان «نام علی بیجا مبر» را خواند و همین قطعه موجب معروفیتش شد. بنابراین، ریشه موسیقی ما و به‌خصوص مکتب کرمانشاه خیلی عمیق است و انواع موسیقی‌های مختلف از قبیل غزل‌خوانی، نقالی و نواخانی (همان تعزیه) را داریم: «حسینم ای عزاداران، به دل داغ پسر دارم، در این دریای خون افتاده من یکتا گهر دارم. کجا افتادی از زین یوسف گلگون قبای من، به گوشت غرقه خون بابا نمی‌آید صدای من.» نقال‌ها معمولا نمی‌توانند این شعر را نقالی کنند. تمام این موسیقی‌ها این گونه در ذهن‌مان ثبت می‌شد. من ۳۰۰ قطعه از این تعزیه‌ها را ضبط کردم که ۹۰ درصد کسانی که امروز شاخص و استاد شدند، از این قطعات استفاده کردند اما متأسفانه امروز نامی از این سازندگان قطعات در میان نیست. ۸۰ قطعه از این موسیقی‌ها را به‌صورت رسمی همراه با ارکستر ضبط کردم، چون سال‌ها روی حضور ارکستر تأکید داشتم و معتقدم موسیقی ما ارکستر اصیلی متشکل از سازهای تار، نی و عود دارد. 
 
فکر می‌کنید چه اتفاقی افتاد که قطعه «باز هوای وطنم، وطنم آرزوست» و «مردان خدا» در ذهن مردم جا افتاد و ماندگار شد؟
در مسیر خواننده حرفه‌ای شدن، مدتی خدمت اساتیدی مانند اصغر بهاری، محمود کریمی و شجریان موسیقی یاد گرفتم و سال ۵۶ جشنی به نام فرهنگ و مردم وجود داشت و ما در این سال به اصفهان رفتیم و آنجا این قطعه را خواندم. موسیقی «باز هوای وطنم، وطنم آرزوست» حالت عرفانی داشت و باب طبع همه نوع طیفی بود. زمانی که انقلاب شد، سال ۸۷ دوباره سراغم آمدند و گفتند شما می‌توانید به موسیقی کشور خدمت کنید و دوباره این آهنگ را خواندم و گل کرد. در آن زمان اتفاقات عجیبی افتاد که موجب شد از موسیقی دور شوم و عهد کردم دیگر نخوانم و سال ۶۶ از اداره آموزش و پرورش بیرون آمدم و بعد دوباره به تالار وحدت رفتم و گفتند هر دو آهنگ «باز هوای وطنم» و «مردان خدا» را بخوانم و همان زمان کارم بدون آمادگی بیشتر و اطلاعم منتشر و تبدیل به یکی از آهنگ‌های ماندگار به اذعان مردم شد.
 
شما موقعی «مردان خدا» را خواندید که فضای جنگ حاکم بود و این آهنگ چه تأثیری روی روحیه مردم داشت؟
زمانی این آهنگ را خواندم که کارمند وزارت ارشاد بودم. می‌خواستم با خواندن «مردان خدا» ترس از دل مردم برود تا در جنگ شرکت کنند و فکر می‌کنم اسلحه من هم صدایم بود. خودم هم به‌عنوان یک هنرمند و نه رزمنده به جنگ رفتم. آقای شهرام ناظری این آهنگ را به شکلی خوب، دو سال و نیم قبل از من خوانده بود اما پیش از خواندن شهرام ناظری، آقای نورپور به‌عنوان آهنگساز اصلی، این آهنگ را ساخته بود که بخوانم اما به‌دلایلی ارتباطم با آنها قطع شد تا این‌که من هم کارمند ارشاد شدم و یک روز آقای نورپور من را صدا کرد و وقتی داخل شدم، گفت خواننده مردان خدا آمد. گفتند اگر این آقا مردان خدا را بخواند، خیلی چیزها تغییر می‌کند و عوض می‌شود. همان شبی که این آهنگ را خواندم، منتشر و مورد استقبال قرار گرفت. مقام معظم رهبری در زمانی که رئیس‌جمهور  بودند به من گفتند این شعر مربوط به یگانگی خداوند است و همه آن را دوست دارند. من ارادت قلبی خاصی نسبت به رهبری دارم و کاری هم به سیاست ندارم. چند روز پیش هم یکی از دوستانم با هدیه‌ای همراه با گل آمد و گفت آقا خدمت شما سلام رساند و گفت سید‌جلال را ببوس.
 
در حال حاضر مشغول به چه کاری هستید؟
در حال حاضر مشغول ضبط ۳۰۰ قطعه موسیقی هستم که تعدادی تعزیه و تعدادی هم موسیقی فاخر است. حدود ۸۰ اثر آن تا‌به‌حال مربوط به اشعار حافظ می‌شود و بعضی حالت نظم و نثر دارد که به‌طور رسمی ضبط شده است؛ یعنی این آثار از قبل ساخته شده و فقط تنظیم آن را انجام می‌دهم. این قطعات موسیقی از آقایان بهروزنیا، کلهر، عزیزی و... است و شرکت آوای بیستون در این کارها نیز دخیل هستند. همچنین ۱۵ قطعه از این موسیقی‌ها را آقای میرزاده که حالا فوت شدند، با کمانچه و سه‌تار ضبط کرده و اکثر آثار تعزیه همراه با موسیقی است. بنابراین ریشه ۹۹ درصد موسیقی‌های ایرانی تعزیه است. 
 
خاطره‌ای از تأثیر آهنگ «باز هوای وطنم آرزوست»
من از محل کارم واقع در جوادیه پیاده نزدیک میدان حر و ارگ بودم و یک نفر یک سیم انتحاری دور گردنم پیچید و چون معلم ورزش بودم و حرکات ورزشی می‌دانستم، او نتوانست به مقصودش که سوء‌قصد به جانم داشت، برسد. بعد که به کلانتری رفتیم تا علت این کار را از پسر سوءقصدکننده بپرسیم، گفت این شعر «باز هوای وطنم آرزوست» موجب تهییج پدرم برای بازگشت به ایران شد که در نهایت به‌عنوان ضدانقلاب به دار آویخته شد. برای همین به جان من سوءقصد کرد. بنابراین موسیقی تا این حد می‌تواند روی ذهن مردم تأثیر بگذارد. 
 
 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها