حالا اگر کارگردان و مستندساز، با عقبه سالها عکاسی به حیطه فیلمسازی ورود کرده باشد، امکان موفقیت و اثرگذاری افزایش مییابد؛ بهویژه اگر آن تجربه و شناخت قاب، با تسلط بر ابزار فیلمسازی ترکیب شود؛ اتفاقی که برای مجتبی حیدری در مستندهای «من زنده برگشتم» و «قهرمانان معمولی» افتاده است و او با نگاه و رویکردی مثبت و امیدوارانه و به قصد رفع مشکلات، طرح سؤال کرده. مسیری که چند سالی است با تأسیس آژانس مستند «سو» هم آن را دنبال میکند.
در دورهمی اخیر آژانس مستند سو، جذب همکار برای پروژه مستند جدیدتان را دنبال کردید یا شناسایی استعدادهای جوان در حوزههای عکاسی و فیلمسازی مستند؟
هر دو رویکرد را دنبال کردم، شناسایی استعدادهای جوانی که جذب پروژههای مختلف مستند شوند. یعنی صرف شناسایی، موضوعیت ندارد. پنج سال است که در قالب آژانس مستند سو، دنبال کشف و شناسایی استعدادها برای تولید پروژههای عکاسی و مستند هستیم. همه سابقه ۱۵ ساله عکاسی در مطبوعات را در فضای مستند بهکار گرفتهام، چون خلأ بزرگی را در این عرصه احساس کردم. اینکه نسل جدید پرحرارتی وارد فضای رسانهای کشور شدهاند که هیچکس مسئولیت آنها را قبول نمیکند. اینکه جوان مستعد و پرانرژی بعد از پایان همکاری با یک رسانه بههر دلیلی قرار است چه کاری انجام دهد، برای کسی اهمیت ندارد. بنابراین تصمیم گرفتم به این فضا ورود کنم و کاری برای نسل جوان و مستعد و پرانرژی رسانه و علاقهمند به عکاسی و مستند انجام دهم. ایجاد این بستر هم با امکاناتی محدود و با همکاری دو، سه نفر از دوستان فراهم شد. نکته مهم این بود که مسئولیتی را روی دوشمان حس میکردیم و دوست داشتیم کاری برای جامعه مخصوصا برای مردم مناطق محروم و مستضعفنشین انجام دهیم. ما سالها در مناطق محروم کشور بهعنوان عکاس حضور داشتیم، کار کردیم، مجموعه عکس تولید کردیم و نمایشگاه گذاشتیم. یکی دیگر از دلایل ورود به این فضا و ایجاد چنین بستری، چالشها و موانعی بود که هنگام کار و برگزاری نمایشهای عکس برایم ایجاد شد. بهجز کارهایی که درباره حاشیه تهران و مناطق محروم کشور در حوزه عکاسی و مستند انجام دادم، اینبار میخواهیم مشخصا در محلات و مناطق تهران با همراهی خود نسل جوان کار کنیم.
ظاهرا محور اصلی گردهمایی شما، گفتوگو و همفکری در مورد فعالیتهای جمعی در شهر تهران بود. خروجی نهایی این جلسه و این همکاری چیست؟
تهران ۲۲ منطقه و حدود ۳۵۰ محله دارد. من برای پایلوت ۲۲ منطقه را انتخاب کردم و طی فراخوانی، جوانان را در قالب گروههای عکاسی، تصویربرداری، تحقیق و پژوهش و تدوین، در مناطق مختلف دستهبندی میکنم. هنرجویان هر منطقه موظفند درباره محله و منطقه خودشان کار تولید کنند. من ۲۰ آیتم برای آنها نوشتم. هرکدام از این گروهها باید یک کار مهم انجام دهند و سند رسانهای محله و منطقه خود را بنویسند. سندی که بهوسیله کاسبان، ریشسفیدها و بزرگترهای محل در مسجد محله نوشته و تکمیل خواهد شد. در این سند باید به ضعفها، مسائل و مشکلات محله و منطقه اشاره شده باشد و پس از آن بچههای دوربین بهدست آن محله برای ثبت و طرح سؤال درباره آن معضلات اقدام کنند تا پس از برگزاری نمایشگاه عکس و پخش فیلمها (چه مستندهای کوتاه تولید شده و چه مستندنگاری روند فعالیت هنرجویان)، راهکارها و تلاشهایی برای رفع مشکلات و مسائل انجام شود.
آن چیزی که هم در این فعالیت گروهی تازه و هم در کارنامه مستندسازی شما برجسته به نظر میرسد، پیوندی است که میان عکاسی بهعنوان حرفه قبلی و حوزه مستند برقرار کردهاید. فارغ از هویت مستقل و ارزشمندی که هنر عکاسی دارد، انگار اینجا عکاسی بهعنوان پیشنیازی کاربردی در حوزه مستند مورد توجه قرار میگیرد و پل درست و درمانی بین عکاسی و مستند زده میشود. حضور عکاسی بهویژه در مستند من زنده برگشتم به کارگردانی و تهیهکنندگی شما بارز است و عکسهایی رنگی و شادمانه از بچههای مناطق محروم در اوایل فیلم و عکسهایی سیاه و سفید از زنان در پایان فیلم میبینیم که نگران بازگشت همسران و مردان سوختبر خانواده هستند. در چنین وضعیتی انگار مستند، امتداد و بسط و گسترش همان نگاه عکسهاست.
این موضوع دو بُعد دارد؛ ابتدا آقای محمود کلاری، مدیر فیلمبرداری و کارگردان سینما را مثال بزنم که سالها عکاس بود. من از آقای ابراهیم حاتمیکیا شنیدم که گفت: «من نمیدانم آقای کلاری چطور این قابها را میبندد.» جواب این است: آقای کلاری عکاس بود. قابهایی که ایشان میبندد، قابهای عکس است.
از این نمونهها در سینمای ایران زیاد داریم، رسول ملاقلیپور، ساعد نیکذات و...
نکته مهم و قابل اشاره اینکه بهرهگیری از عکس و عکاسی در مستند باید متناسب و مؤثر و مفهومی و مبتنی بر قصه باشد. دیگر دوره عکاسی خوشگل و کارتپستالی تمام شده و دنیا از آن اشباع است. آن چیزی که الان اهمیت دارد، داستان و درام ماجراست. یک مجموعه عکس چه زمانی میتواند موفق باشد؟ وقتی درام و کشمکش خوبی دارد. وقتی عکاس با فریم درگیر این مسأله است، حتما میتواند در فیلم و مستند هم موفق شود، منتهی فقط نیاز به تجربه دارد. چون خودم از این دروازه وارد شدم، احساس کردم وقتی عکاسها پشت دوربین فیلم میروند، کیفیت تصاویر خیلی بالا میرود.
یعنی حداقل با تصویر استاندارد و تضمینشدهای روبهرو هستیم.
دقیقا. چون اینقدر اینها پشت ویزور تمرین میکنند و چشمشان نسبت به نور تمرین و عادت دارد، هنگام ساخت فیلم هم در این زمینه عملکرد موفقی دارند. در فیلمی دیدم کارگردان دوربین را در جای نامناسبی کاشته است. وقتی به او گفتم این قاب خوبی نیست، گفت: من وقت ندارم قاب پیدا کنم. اصلا نباید تو بهعنوان کارگردان بگردی و قاب را پیدا کنی، قاب را باید ببینی. اما اگر کارگردانی با تجربه عکاسی پشت دوربین باشد، دوربین را همانجایی که باید قرار میدهد، چون سالها عکاسی ملکه ذهن او شده است. اگر این تجربه با اشراف به محتوا و کارگردانی هم همراه باشد، نورعلینور است. تلاش میکنم همین فضا را برای علاقهمندان نسل جوان هم ایجاد کنم. نتیجه این شد که تعدادی از همین جوانها در برخی کارهای مستند بهعنوان تصویربردار و کارگردان حضور موفقی داشتند. احساس کردم این اعتماد به نفس را به جوانان مستعد در این حوزه بدهم که خودشان را باور کنند. بعد دوم اینکه من باوجود فعالیت در زمینه مستند، هنوز خودم را عکاس میدانم، بهقدری که این حرفه را دوست دارم. با این حال خیلی تلاش کردم به سهم خود، اقتصاد حوزه عکاسی را درست کنم اما نمیشود. چه کار کنم؟ چرا این همه جوان را دعوت کنم که بیایند و در زمینه عکاسی کار کنند؟ اگر شرایط خوبی فراهم بود، دلم نمیخواست از کار در حوزه عکس بیرون بیایم. فرض کنید الان بخواهم مجموعه عکسم درباره قاچاق سوخت را در قالب برگزاری نمایشگاه، منتشر کنم. چه کسی از من میخرد و حمایت میکند؟ ولی فیلم آن را که تولید میکنم (من زنده برگشتم) ۱۰۰ سازمان برای خرید آن پای کار میآیند.
یعنی فضای فیلم مستند را نسبت به عکس، عرصه بهتری برای دیده شدن و تأثیرگذاری میدانید؟
صددرصد. البته در ایران اینطور است وگرنه در کشورهایی چون هلند، فرانسه و... عکاسان همین امتیاز و فرصت دیده شدن را دارند.
از همین عنوان سو به معنای نور، جهت و خیال هم میتوان به نگاه مثبت شما در حوزه عکس و مستند پی برد؛ کمااینکه اهداف این آژانس مستند همچون ترویج روحیه امید در جامعه و ایجاد مشارکتهای عمومی برای حل مشکلات هم تاییدی در این زمینه است. نقطه مقابل سیاهنمایی و منفیبافیهای برخی مستندها و آثار سینمای داستانی است که در این سالهای اخیر باب شده.
نقطه مقابل آن نیست، بلکه تکمیل آن است. چون اگر اعتراض را از هنر بگیرید، روح هنر را کشتهاید. اعتراض با هنر عجین است اما اگر قرار باشد اعتراض فقط در سطح آه و ناله و افسوس و ناامیدی باقی بماند، فایده ندارد و باید به سمت نقطه مطلوب قدم برداشت. من بهعنوان مستندساز باید یک زاویه دید جدید نشان دهم. اگر همیشه قرار باشد یک شاخه گل درحال پژمردن را توصیف کنم و واحسرتا سر دهم، کار خاصی نکردهام. گام بعدی چیست؟ احساس میکنم برخی دوستان، متنوع کار کردن را با حرکت داشتن، اشتباه گرفتند. تنوع، روی پلههای مختلف ایستادن است. من تلاش کردم فضای فیلم مستند درباره قاچاق سوخت و سوختبری را تنها به اثری پر از ناله و حسرت تبدیل نکنم. دلم میخواهم در حد بضاعت، در آثارم زاویه دید و شناخت جدیدی به مخاطب بدهم. خودم هم در این مستندها دنبال مسأله و شناخت خودم میروم و آن را با مخاطبان هم در میان میگذارم. ما بهعنوان مستندساز خودمان را مسئول میدانیم و این مسئولیت را هم خودمان ایجاد کردیم. تاسیس آژانس مستند سو هم حاصل انتخاب خودمان است. دنبال این نیستیم که در عکسها و آثار مستند در دردها غرق شویم بلکه دنبال درمان دردهای مردم باشیم.
توجه به مردم بهویژه در مستندهای من زنده برگشتم و قهرمانان معمولی برجسته است؛ در اولی سراغ مشکلات معاش مردم در مناطق محروم مرزی میروید و در دومی هم قصه افرادی از مردم را روایت میکنید که بیشهرت و هیاهو، به معنای واقعی کلمه قهرمان هستند و قدمی برای کمک به همنوعان خود برمیدارند. این ایستادن سمت مردم از آن جهت اهمیت دارد که مردم چندان خود واقعیشان را در برخی آثار مستند و بیشتر داستانی نمیبینند.
کارهایی که ما انجام میدهیم، حاصل تجربیات فیلمسازان زیاد و صاحبنامی در عرصه مستند است. خودمان هم تلاش میکنیم در همه کارها از مردم و مسائل و مشکلات آنها غافل نباشیم. فارغ از بحث اشاره به محرومیتها در آثار به امید رفع آنها، بحث هویت فرهنگی و اجتماعی جامعه هم از اولویتهای ماست. یکی از دلایل بهرهگیری از ظرفیت هنرجویان خود محلهها و مناطق مختلف در پروژه جدید، شناخت محیط پیرامون و توجه به داشتههاست. ما ۵۰۰۰ سال پیش طب را به دنیا صادر میکردیم اما اطلاعاتی را در فضای مجازی در اختیار ما قرار میدهند که احساس میکنیم ما یکسری آدم بیهنر بودیم. من در سیستان و بلوچستان در یک روستا و در خانه آیتا... سیستانی کار میکردم که ۳۵۰ سال قدمت داشت. گفتم این خانه که از کشور آمریکا قدیمیتر است. واقعا آمریکاییها از چه سابقه و فرهنگی حرف میزنند؟ درمجموع امیدوارم با برگزاری موفق پروژه پیشرو آژانس سو در محلات تهران، این روند و توجه به هویت فرهنگی و اجتماعی در شهرها و مناطق مختلف کشور را هم ادامه دهم.
استفاده از ظرفیت جوانان علاقهمند به مستند
آژانس مستند سو با مدیریت مجتبی حیدری بهتازگی همزمان با پنجمین سالگرد تاسیس خود از همه علاقهمندان به حوزه عکاسی، تصویربرداری، پژوهش، نویسندگی یا تدوین دعوت به همکاری کرد. این آژانس قصد دارد با همکاری جوانان علاقهمند به حوزه مستند در تهران پروژه مهمی را کلید بزند. نهادی که در طول این سالها با سفر به نقاط مختلف ایران تلاش کرده است تا در حد توان، مسائل مختلف جامعه را از نگاه مردم روایت کند و به تصویر بکشد. حالا در پنجمین سالگرد تاسیس سو، فرصتی فراهم شده است تا علاقهمندان به حوزه مستند دور یکدیگر جمع شوند و درباره فعالیتهای جمعی در شهر تهران گفتوگو و همفکری کنند.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گروسی: مشکل تیم روحی و روانی است
شاهین بیانی در گفتوگو با «جامجم»: